شهدای مدافع حرم خوزستان
#دلنوشته دختر شهید مدافع حرم حاج #حمید_مختاربند
💢مادربزرگم خدا بیامرز تعریف میکرد:
▪️سه چهار ساله که بودی، خیلی شیرین زبونی میکردی. یه سال #ماه_محرم که شد، بابات مثل هر سال، شما رو برای شرکت توی مراسم #عزاداری و زنجیر زنی به #شوشتر برد.
▪️بالاخره روز عاشورا رسیده بود و تو دست در دست مامان و عمه ها راهی دیدن دسته های عزاداری شده بودی و خیلی خوشحال بودی از اینکه می تونستی باباتو میون دسته زنجیر زنی پیدا کنی و براش دست تکون بدی.
▪️وقتی نوبت به دسته ی زنجیر زنی #عاشقان_ثارالله شوشتر رسید شور و شوقت دوبرابر شده بود چون عموها و بابات تو این دسته زنجیر میزدن. بالاخره دسته از راه رسید و تو با ذوق و شوق بابات رو میون زنجیرزنا پیدا کرده بودی. اون سال بابات سمت دیگه ی خیابونی که ایستاده بودین زنجیر میزد و هر چی صداش کرده بودی صداتو نشنیده بود. خیلی ناراحت شده بودی.
▪️وقتی به #اهواز برگشتی با ناراحتی جریان اون روز رو برام تعریف کردی، ازت پرسیدم خب بگو ببینم امسال بابایی رو دیدی؟ تو هم با دلخوری گفته بودی: آره دیدمش پاهاش برهنه بود، روی سر و لباسش هم گل مالیده بود ولی هرچی صداش کردم جوابمو نداد، بچه ی بد!!!
هممون از این حاضر جوابی تو حسابی خندیدیم...
👈خدا رحمتت کنه بیبی، تا سالها این خاطره رو تعریف میکردی و می خندیدی.... ولی بیبی خبر داری! الان چهار ساله که هر چی میگردم دیگه وسط دسته های #زنجیرزنی بابامو پیدا نمیکنم...
البته خوب میدونم که این بار داره منو از آسمونها می بینه و حتی اگه توی دلم صداش کنم، صدامو می شنوه....
🌹نگاهتو ازم نگیر بابا که خیلی محتاج نگاهتم😔
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
🌹تقديم به شهید مدافع حرم حاج #حمید_مختاربند
▪️در قابِ ذهنم مانده لبخندش
حالِ سحرهايش چه ديدن داشت
مثلِ زميني ها نبود اصلا
بال و پرش ميلِ پريدن داشت
▪️در ذهنِ من قاب است تصويرش
در يادِ من حالِ دعايش هست
هرگز فراموشش نخوام كرد
در گوشِ من زنگِ صدايش هست
▪️مي رفت سوي آسمان آرام
با خنده اي شيرين كه بر لب داشت
تيرآمد و بوسيد قلبش را
اين سينه خيلي داغ زينب داشت
▪️مانند شمعي سوخت در روضه
در روضه ها قلبش هوايي شد
آنقدر از كرب و بلا دم زد
تا عاقبت كرببلايي شد
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
💢 #همسر_شهید مدافع حرم #جاویدالاثر #روزبه_هلیسایی
▪️با وجود دردی که به علت ترکش ها داشتند در عزای امام حسین علیه السلام زیاد خدمت میکردند. گاهی که به منزل می آمدند میدیدم که از شدت کار کردن تمام لباسشان از عرق خیس شده !
👈میگفتم حاج آقا چه برسر لباستان آورده اید! میخندیدند و میگفتند چیزی نیست، برای امام حسین علیه السلام است و روز قیامت موجب رهایی ما خواهد شد.
📸شهید مدافع حرم #روزبه_هلیسایی در کنار شهید مدافع حرم #حمید_مختاربند
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
📜 #خاطره برادر شهید مدافع حرم سردار حاج #حمید_مختاربند
🔰آخرین باری که حاج حمید به کربلا مشرف شدند در ایام #اربعین حسینی بود و در آن سفر من و پدرشان نیز همراه ایشان بودیم.
بعد از زیارت حرم امیر المومنین در #نجف اشرف حاج حمید از ما خداحافظی کردند و گفتند: من می خواهم مسیر نجف تا #کربلا را همراه دیگر زوار #پیاده طی کنم. اما پدرشان که نگران وضعیت کمر درد ایشان بودند اصرار کردند که همراه با اتوبوس بیایند و گفتند من راضی نیستم شما پیاده بروید.
این طور شد که حاج حمید با اینکه مشتاق #پیاده_روی_اربعین بودند به احترام پدرشان منصرف شدند و همراه ما سوار اتوبوس شدند.
مسیر پر از #موکب های بزرگ و کوچکی بود و مردم عراق با اینکه بعضا از وضعیت مالی خوبی برخوردار نبودند، با اشتیاق مشغول خدمت کردن به زوار اباعبدالله بودند.
حاج حمید در طول مسیر کربلا حالات عجیبی داشتند، تمام طول سفر را #روزه گرفته بودند و به من هم توصیه کردند روزه بگیرم و لحظه ای نبود که اشک از چشمانشان سرازیر نباشد.
من که از این این وضعیت ایشان تعجب کرده بودم بالاخره صبرم تمام شد و از ایشان پرسیدم: چرا شما دائما در حال گریه کردن هستید؟
حاج حمید جواب داد: وقتی میبینم که این مردم هر چه در توان دارند برای زوار امام حسین با نهایت اخلاص نذر میکنند به یاد دوران #ظهور میافتم.
در زمان ظهور هم حتما مردم مشتاقانه هر چه دارند در مسیر پیروزی حق می دهند از تکه نانی گرفته تا همه ی مال و جانشان را...
آن سال حاج حمید تمام مسیر را از اشتیاق ایام ظهور #امام_عصر عجل الله اشک شوق ریختند.
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
3.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
📽فیلمی از شهید مدافع حرم سردار حاج #حمید_مختاربند در حال توجیه نیروها قبل از عملیات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
#دلنوشته
دختر شهید مدافع حرم سردار حاج #حمید_مختاربند
🍃بابا! دلم خیلی برایت تنگ شده است، می دانی دلم دست های گرمت را می خواهد، دست های مردانه ی زحمتکشت را، دست های قوی و زبرت را.
🍃یادت می آید، آن روز در هال خانه تان نشسته بودم، می خندیدی و برایم خاطره می گفتی، خاطره ی دست هایت را.....
🍃می گفتی رفته ام حرم برای خادم شدن، اثر انگشتم را خواسته اند ولی اثر انگشت نداشته ام!
می خندیدی و می گفتی در اثر کار بنایی زیاد در مسجد، دستانت ساییده شده و اثر انگشتت از بین رفته است....
🍃بخند بابا.... بلند بلند بخند... بگذار دوباره صدای خنده ات را بشنوم و دلم آرام بگیرد از صدای بودنت.
🍃بعد تو بابا همه ی روزهای زندگیم خاکستری و بی رنگ شده.....
فقط بخند.....
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#خاطره نقل از دوست شهید مدافع حرم
حاج #حمید_مختاربند
حاجی معمولاً هفتهای یکی دو بار بچههای مسجد را جمع میکرد و برایشان صحبت میکرد. هنوز طنین صدایش در گوشم میپیچد که میگفت: «بچهها نماز اول وقت و جماعت، شما را از گناه دور میکند. قلب انسان مثل یک لیوان بلور است که گناه، مثل اثر انگشت، آن را پُراز لکه و کثیف میکند. با خواندن نماز و گریه برای اباعبدالله، قلبتان را پاک کنید و جلا بدهید.»
ایشان خیلی به اهلبیت ارادت داشتند. صبح #عاشورا میآمد مسجد و یک پیراهن عربی مشکیرنگ به تن میکرد و یک سطل گِلِ تربتِ اباعبدالله که از قبل آماده کرده بود بر میداشت و کفشهایش را از پایش درمیآورد.
حاجی در توضیحِ فلسفهی درآوردن کفشها میگفت که امروز بچههای امام حسین با پایبرهنه روی خارهای صحرا راه میروند ما هم به یاد آن بزرگواران کفش نمیپوشیم.
گِل را به سر و لباس بچههای هیئت میزد بعد میرفت و در صف زنجیرزنها تا ظهر زنجیر میزد. هنگام برگشتن به مسجد، زنجیرها را زمین میگذاشت و به بچهها میگفت بنشینید.
همه دورتادور حاجی مینشستیم و حاجی صحبت میکرد و میگفت: بچهها در چنین روزی و چنین ساعاتی سر مبارک امام حسین از تنش جدا شد، خیمههای اهلبیت آتش گرفت. اهلبیتش به اسارت رفتند. میگفت تا چند ساعت دیگر زینب اسیر میشود.
حاجی ناراحت و منقلب به سر و سینهی خودش میزد و این بیت را به نوحه میخواند:
«زینب و مجلس اغیار کجا؟
زینب و بادهی گلنار کجا؟»
در ایام عزای امام حسین و سوگواری عاشورا، حاجی -که همیشه خندهرو بود- نمیخندید و همواره گرد غم بر چهره داشت.
🆔 @basijiyanegomnam
اینــان ؛
لشکریان غایـب عاشوراینـد !
ڪہ خــدا خواست
کمی دیرتر به ڪربلا برسند
تا سپرِ بلای زینـب باشنـد ...
📸شهدای مدافع حرم
#حمید_مختاربند
#هادی_کجباف
#روزبه_هلیسایی
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#پنجشنبه_های_دلتنگی
قلب #مادر_شهید
اسراری الهی دارد،
که برای هیچکس،
رمز گشایی نمی شود
حتی برای فرزندش!
اگر چنین نبود،
لحظهی خداحافظی،
قدمهای این پهلوانها میلرزید!
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
📸مادر شهید مدافع حرم
حاج #حمید_مختاربند
و شهید #دفاع_مقدس
#محمود_مختاربند
📿شادی روحشان #صلوات
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
14.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🎬 #عیدی دادن شهید مدافع حرم حاج #حمید_مختاربند به مدافعان حرم
👈این کلیپ برای #عید_قربان سال ۹۳ است که به مناسبت #عید_فطر یادی از شهدا کردیم
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ #مادر_شهید
🌹 #پنجشنبه ، برای من یک روز ، مثل تمام روزهاست ؛
ولی برای او !
یک قرار است ... و یک دل تنگ...
و بوسه ای که هر هفته مینشاند،
بجای گونه ی پسر، به روی سنگ.
📿بر دامن مادر شهيدان #صلوات
🎬 شعرخوانی مادر شهید مدافع حرم حاج #حمید_مختاربند بر مزار فرزند شهید در #شوشتر
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam
#وصیت_نامه
✅شهید مدافع حرم حاج #حمید_مختاربند
☑️حدیث از معصوم داریم که دوران #آخرالزمان فتنه ها یکی پس از دیگری اتفاق می افتد و تعدادی را از مسیر خارج می کند و اصلا کار فتنه، گرفتن یاران وفادار حق و گمراه کردن آنهاست.
لذا گاهی میبینیم فلان شخص که در جنگ و انقلاب آن همه خدمت کرده، از خط ولایت جدا شده و گوش به فرمان #ولایت نیست.
ولایت مانند ستونی است که همیشه و در همه ی بحران ها و مسائل پیش رو باید به او اقتدا کنیم و اگر در اقتدا به ولایت شک کردیم، همان کاری را انجام داده ایم که دشمن می خواهد و ایجاد این شک و شبهه یعنی برانداختن تیرک خیمه ی جمهوری اسلامی....
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🆔 @basijiyanegomnam