eitaa logo
شهدای مدافع حرم خوزستان
486 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
675 ویدیو
6 فایل
💖 کانالی شهدایی با محوریت شهدای مدافع حرم استان خوزستان (بسیجیان گمنام اهواز) ‌ شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی ‌ 🔻کانال‌ها و پیام‌رسان‌ها در اینستاگرام،‌ آپارات، ایتا، سروش، روبیکا https://takl.ink/basijiyanegomnam/ ‌ ادمین @Aletahaa69
مشاهده در ایتا
دانلود
تلفن همراهش را با خودش نبرده بود سوریه. گاهی از طریق یک خط موبایل نا آشنا به ما زنگ میزد. هر وقت هم که تماس میگرفت، میگفت اول برای دوستانم دعا کن بعد برای خودم! من هم میگفتم چشم پسر عزیزم . بعد از شهادتش تعدادی از هم رزمان او به منزلمان آمدند. آن ها از مهربانی و گذشت داوود برای ما خاطرات زیادی تعریف کردند. برای مثال میگفتند داوود و جمعی از رزمندگان وعده غذایی خود را میان کودکان یتیم سوری تقسیم میکردند. این کار داوود موجب شده بود تا یکی از نشریات کشور سوریه تصویر او را کنار یک کودک سوری روی جلد خود چاپ کند. میتوانست معافیت از خدمت بگیرد، ولی خودش خواست به برود. در دوران سربازی به خاطر فعالیت های فرهنگی اش مورد تشویق قرار گرفت. برای هم پادگانی هایش مراسم های معنوی مثل و بر پا میکرد و با این برنامه ها موجب ترغیب آنها را به انجام معنویات شده بود. 🔹نقل از شهيد مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢فرمان ازسوی آقا، خواب‌ و خوراک رو ازش گرفته بود. برای انجام تکلیف، دوری و نزدیکی و زمان و مکان برایش معنایی نداشت. مسیر طولانیِ چندصدکیلومتری تهران‌‌‌‌‌‌ را یکّه و تنها، با ماشین می‌آمد برای خدمتگزاری به شهدا. از سوریه هم که برگشت، در مدت مرخصی‌اش، یک‌راست آمد آبادان برای پیگیری امور شهدا. برای کارهای مربوط‌ به شهدا، ویژگی بارزی داشت: تلاشِ بیش از حد توان. مصداق «المؤمن إذا وعد وفی» بود. توی کار، با کسی شوخی نداشت، به‌خصوص سر حفظ بیت‌المال. هیچ‌وقت بیکار نبود. به‌اندازه‌ای در آبادان می‌موند که کاری رو پیش ببره. همیشه خودش را بدهکار نظام و انقلاب می‌دانست. کتف و انگشتش مجروح شده و یک چشمش را هم از دست‌ داده بود، اما انگار‌نه‌انگار! شصت‌ساله‌ای که هنوز هم مثل یک جوان کار می‌کرد. وقتی می‌گفتی «آبادان»، انگار که دربارۀ یک تکّه از بدنش حرف می‌زدی. در بازرسی سپاه کل کشور، جایگاه ویژه‌ای داشت؛ اما وقتی پیشنهاد راه‌اندازی و احیای گردان مقداد در آبادان را بهش دادند، سریع قبول کرد. تأسیس یک گردان، آن‌هم از صفر…! 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢فرمانده اش گفت من شب ها متوجه میشدم که عــلی بین بچــه ها نیست، غیبش می زند. ما از لحاظ امنیتی باید چک میکردیم که بچه ها همه حضور داشته باشند. خیلی آرام به بچه ها اشاره کردم که دو نفرتان بروید دنبالش، بچه ها رفتند و بازگشتند، آرام کنارم نشستند و گفتند علی شب ها غذا می برد برای بچه های یتیم. 👈همرزمانش تعریف کردند یتیم خانه ی مخروبه ای بود در نزدیکی محل اقامت ما در سوریه، که یک خانم مسئولش بود، وقتی به سر و وضع آن خانم نگاه میکردیم اشک در چشمانمان جمع میشد. پیرمردی نیز همراه آنها بود. علی شب به شب خودش تنها برایشان غذا می برد. چند شب بعد از شهادتش، پیرمرد یتیم خانه نزد ما آمد و گفت علی کجاست؟ پرسیدیم کدام علی؟ گفت همان علی که شب برای بچه ها غذا می آورد. ما متوجه شده بودیم که پیرمرد چه کسی را میگوید. پیرمرد نشانه های علی را داده بود. از ما پرسید علی مریض شده که نیامده؟ آمدم ببینم اگر مریــض شده عیادتش کنم. بهش گفتیم عــلی«شهید» شده . . . او گفت باور نمیکنم! اگـر مریض شده مــن را نزدش ببرید. جواب دادیم باور کن علی «شهید» شد. پیرمرد شروع کرد مرثیه خواندن به زبان عربی . . . او می خواند و ما گریه می کردیم. با همان لهجه ی عربی به ما گفت که علی هر شب می آمد و در این چند شب که نیامده بود من و بچه ها خیلی منتظرش بودیم، با خودم گفتم اگر چیزی نشده بود علی می آمد، اما من فکر می کردم که مریض شده است. پیرمرد خودش را می زد و می گفت ای کاش مریض شده بود، ای کاش فقط تیر خورده بود و زخمی شده بود . . . ☑️نقل از مادر شهید مدافع حرم 🆔 @basijiyanegomnam
بسیار با محبت و شوخ طبع بود. همیشه سعی می‌کرد فضای خانه را شاد و پرانرژی کند. اگر کسی ناراحت بود تا زمانی که خنده به لبش نمی‌آورد آرام نمی‌شد. به پدر و مادرم احترام بسیار زیادی می‌گذاشت. وقتی به منزل می‌آمد پای مادرم و دست پدرم را می‌بوسید. برای همه اقوام عزیز بود، همه مثل پسرشان دوستش داشتند. بسیار با حیا و با نجابت بود و تا جایی که مجبور نمی‎شد با خانم‌های نامحرم همکلام نمی‎شد. خصوصیت بارز دیگر شجاعتش بود که همرزمانش در میدان رزم دیدند. با اخلاص و بی ریا کار می‌کرد و اگر کار خیری انجام می‌داد به کسی نمی‌‎گفت و ما بعدا متوجه می‌شدیم. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢نقل از دوست شهید مدافع حرم ▪️میز و صندلی ها مغازه بیرون چیده شده بودند. من و مسعود و محمد رفتیم و توی فضای باز روی صندلی ها نشستیم، ولی عباس ماند در ساندویچ فروشی. هر چه از او خواستیم بیرون بیاید قبول نکرد و همانجا ماند و نهارش را تمام کرد بعد آمد پیش ما و گفت غدا خوردن در ملأ عام و معرض دید مردم کار درستی نیست. من از این همه نکته سنجی و دقت عباس تعجب کردم و هنوز که به یاد خاطراتش می افتم با خودم میگویم چقدر این آدم مرد بود! 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢شهید تقوی در جبهه را از حفظ در قنوت نمازش میخواند. همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد. 👈یک بار از او پرسیدم: حاج حمید، چرا این کار را انجام میدهید جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟ ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم. من پایم را جلوی شما دراز کنم!؟ شهیدی که را از و شهر حله به عقب راند تا امنیت مسیر تامین گردد. 📸 شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با پدر و مادر شهید مدافع حرم و بیان شهید 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢خیلی اهل کمک کردن بود. از حقوقش فقط ۵۰ هزار تومان مانده بود یکی از دوستان به پول نیاز داشت و به حسن گفته بود. حسن هم گفت مشکلی نیست و پول را برایش واریز کرد. به او گفتم ما فقط همین پول را داشتیم تا آخر ماه و هنوز مایحتاج خودمان را نخریده ام چرا آن را نگه نداشتی؟! جواب داد آن بنده خدا نیاز داشت من هم باید کمکش میکردم و اضافه کرد فدای سرت خدا میرساند، از یک دست میدهیم و از دست دیگر بهترش را میگیریم از خدا. همین طور هم شد، همان روز هنوز شب نشده بود چند برابر آن پولی که کمک کرده بود از جایی به حسابش واریز شد. ☑️نقل از همسر 📸شهدای مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢فرمانده شهید، حاج عادل سعد، اعتقاد محکم و استواری به داشت و همواره در دفاع از منویات امام و رهبری در حالت آماده ‌باش بود؛ به طوری که در تمامی فتنه‌ها گوش به فرمان رهبری می‌داد، و همگان را از تحلیل‌های ناروا و انحرافی بازمی‌داشت. ملاک شهید برای تایید افراد، انطباق آن‌ها با خط ولایت فقیه و منویات رهبر معظم انقلاب بود، و بر همین اساس بود که در لبیک به ندای رهبری در دفاع از حرم‌های اهل ‌بیت پیش‌ قدم شد. این شهید دلاور، ابتدا در عراق و در سمت فرماندهی تیپ امام علی علیهه لسلام با تکفیری‌های آمریکایی و صهیونیستی به مبارزه برخاست، و در آزاد سازی فلوجه حماسه آفرید، و سپس در سوریه در سمت فرمانده تیپ حیدریون در آزادسازی شهرهای نبل و الزهراء افتخار آفرید. 📸شهید مدافع حرم ‌🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomna
💢محبوب القلوب بود و همه به حرفش بها میدادند. هرگز به یاد ندارم در دوره های آموزشی سر کسی فریاد زده باشد یا خودش از کسی ناراحت شده باشد. ظرفیت بالایی داشت. مشوّق بسیار خوبی برای نیروهای تحت آموزشش بود. رفتارش با آنها برادرانه بود. ولی در عین حال بصورت غیر ملموس در حق آنها استادی میکرد و افراد از او درس میگرفتند. 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
💢نقل از برادر شهید مدافع حرم ▪️ارادت ویژه‌ای به داشت. در این چند سال همیشه با شهید حاج که از شهدای دفاع مقدس بود، درد دل می‌کرد. کنار مزار شهید مراسم برپا می‌کرد. یکی از هیئت‌های مذهبی استان به نام بسیجیان گمنام، در کنار مزار همین شهدا برقرار شد. هر سال هنگام سال تحویل سفره عیدش را کنار مزار شهید رمضانی و اسکندری پهن و سالش را با این شهیدان تازه می‌کرد. برایش فرق نمی‌کرد زمان تحویل سال نیمه شب یا اول صبح باشد، همیشه اولین روز سال باید کنار مزار این شهیدان می‌رفت. خیلی از دلایل ارادتش به شهید رمضانی چیز زیادی نگفته بود. فکر می‌کنم یک پیمان درونی‌ای بود که خودش با شهید بسته بود. اما به من می‌گفت شما اگر با یکی از شهدا ارتباط روحی برقرار کنید و از آنها کمک بخواهید کمکتان خواهند کرد. توصیه می‌کرد با آنها درددل کنید و حرف دلتان را به شهدا بگویید و آنها حتماً حرفتان را خواهند شنید.  🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam
▪️«روزبه» از نظر برخورد، روش و منش بسیار عالی بود. همیشه خنده‌رو بود. امکان ندارد که یک عکس از «روزبه» ببینید و لبخند به لب نداشته باشد. «روزبه» در خانواده ما از نظر خلق‌وخو زبانزد بود. امکان نداشت کسی از او کاری را بخواهد و انجام ندهد؛ به هر نحو و هر کیفیتی بود آن کار را انجام می‌داد. فوق‌العاده مؤمن و متعهد بود. «روزبه» خودش را از کسی بالاتر نمی‌دانست برای همین جمعی از هم‌رزمان ایشان از لشکر فاطمیون یک هفته بعد از شهادت «روزبه» به منزل ما آمدند که از ما حلالیت بطلبند. آنها می‌گفتند: «ما یک هفته بعد از شهادت آقا «روزبه» متوجه شدیم ایشان کی بوده. تازه متوجه شدیم ایشان سردار بوده. ما فکر نمی‌کردیم که ایشان چنین درجه‌ای داشته باشد. ایشان هرازگاهی می‌آمد به ما سر می‌زد. اگر آمپولی داشتیم برای ما می‌زد؛ اگر دوخت و دوزی داشتیم برای ما انجام می‌داد. یک‌وقت‌هایی می‌آمد موهای ما را اصلاح می‌کرد و گاهی برای ما غذا درست می‌کرد. ما چه کارهایی با ایشان کردیم که اصلاً نباید می‌کردیم!» 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 @basijiyanegomnam