eitaa logo
خبرگزاری‌ بسیج‌ آذربایجان‌ غربی
4.6هزار دنبال‌کننده
38.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
58 فایل
༻﷽༺ 🔊 کانال رسمی برای انعکاس خدمات بسیج و سپاه شهدای آذربایجان غربی سایت: https://basijnews.ir/fa/azarbayejan_gharbi کانال دوم: https://eitaa.com/nor_basiratt کانال روبیکا: https://rubika.ir/basijnews_azgh ارتباط با ادمین ↙️ @sonia_badiee
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 شیدا رضایی بانوی کارآفرین آذربایجان غربی مهمان برنامه کارخونه شبکه دو چهارشنبه ۲۵ مهر ماه ساعت ۱۵ 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
💢 برگزاری دوره آموزشی یک‌روزه با موضوع کنشگری سیاسی توسط ناحیه بسیج دانشجویی آذربایجان غربی 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
🌐اطلاعیه ؛ 💢 برنامه کارخونه شبکه دو سیما با حضور بانویی کارآفرین از استان آذربایجان غربی پنجشنبه ۲۶ مهر ماه ساعت ۱۵:۰۰ 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
💢 مسئول ستاد تخصصی بسیج اقشار و متخصصین سپاه شهدای استان و مسئول قشر بسیج طلاب از خانواده شهید حسن تمکین‌وش سرکشی و دیدار کردند 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
💢 فرمانده ناحیه مقاومت سپاه سرهنگ رضوی و مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در شهرستان با خانواده شهید قدرت فرجی دیدار کردند 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
📕رمان 🔻قسمت هجدهم ▫️اما همین خبر و یادآوری آن شب برای عصبی‌تر کردن عامر کافی بود که سینه در سینۀ ابوزینب نعره کشید: «انقدر ایرانی ایرانی نکنید! از کجا معلوم همون ایرانی آمال رو اذیت نکرده باشه و حالا این دختر از ترس آبروش جرأت نمی‌کنه حرفی بزنه!» ▪از زشتی آنچه از زبان عامر می‌شنیدم گُر گرفتم، نورالهدی قدمی به سمت عامر رفت تا پاسخ بی‌حیایی‌اش را بدهد و ابوزینب به هیچ‌کدام‌ از ما فرصت عکس‌العمل نداد که کشیدۀ محکمی در صورت عامر کوبید و مردانه فریاد کشید: «خفه شو!» ▫تنم تب کرده بود، پیشانی‌ام از عرق پوشیده و دیگر توانی برای ایستادن نداشتم که قامتم از زانو شکست، بی‌رمق روی زمین چمباته زدم و به‌خدا دلم می‌خواست زمین من را ببلعد. ▪آن شب، بعد از رفتن آن داعشی هیچ‌کس جز خدا بین ما نبود و خدا خود شاهد نجابت چشمان و حیای کلامش بود که حتی در ماشین یکبار نگاهم نکرد و جز چند سوال ضروری، کلامی با من حرف نزد تا مرا به آغوش نورالهدی سپرد و رفت. ▫تازه گمشدۀ این چند روزم را پیدا کرده و دلم می‌خواست بیشتر از او بشنوم و حالا عامر کاری کرده بود که حتی خجالت می‌کشیدم سرم را بالا بگیرم. ▪️جای سیلی روی صورت عامر بود و انگار این کشیده، داغ دل ابوزینب را خنک نکرده بود که کلماتش از خشم تک به تک آتش می‌گرفت: «اون پسر رفیق منه! یک ساله با هم تو یه سنگر می‌جنگیم و مثل برادرم بهش اعتماد دارم. تو خجالت نمی‌کشی؟» ▪عامر دیگر جرأت نمی‌کرد کلامی بگوید که فقط خیره نگاهش می‌کرد و آنچه من ندیده بودم، ابوزینب دیده و تازه امروز رازش را فهمیده بود که شور شیدایی آن جوان به جانش افتاد و صدایش همچنان از ناراحتی می‌لرزید: «کاری که اون شب مهدی کرده، دل و جیگری می‌خواد که هرکسی نداره! پس دهنت رو ببند!» ▫از نیمرخ عامر می‌دیدم صورتش از غیظ و غضب کبود شده و کشیده‌ای که در دستان من مانده بود، از ابوزینب خورده و دیگر حرفی برای گفتن نداشت که از خانه بیرون رفت و در را پشت سرش طوری به هم کوبید که تنم لرزید و اشکی که پشت شیشه چشمم بند آمده بود، بی‌صدا چکید. ▪نورالهدی می‌فهمید چه حالی دارم؛ کنارم روی مبل نشست و دستان مهربانش را دور شانه‌ام کشید تا دلم به خواهری‌اش خوش باشد و ابوزینب برای دلداری‌ام نمی‌دانست چه کند که به جاده خاکی زد: «خطوط تلفن هنوز تو فلوجه قطعه، نمی‌تونیم با پدر و مادرت تماس بگیریم اما هروقت آماده شدی، خودم می‌برمت!» ▫می‌دانستم به هوای دوری و بی‌خبری از من، دلی برایشان باقی نمانده و در این چند روز کابوس کشته شدن من هزار بار آن‌ها را کشته است که تمام توانم را جمع کردم و یک جمله گفتم: «الان بریم.» ▪نورالهدی دلش می‌خواست همراهم تا فلوجه بیاید اما دخترانش یکی سه ساله و دیگری شیرخواره بود و نمی‌شد تنهایشان بگذارد‌ که مرتب سفارش حال و روزم را به همسرش می‌کرد. ▫️به خوبی می‌دانست در فلوجه کارد به استخوان مردم رسیده است؛ هر چه می‌توانست از نان و برنج و گوشت و روغن و حبوبات همراهم کرد و به جای من، او از اینهمه مهربانی شرمنده بود که زیر لب زمزمه کرد: «تا شهر برگرده به وضعیت عادی شاید اینا به کارتون بیاد.» ▪️آغوشش شبیه خواهری که هرگز نداشتم گرم و امن بود و باید از حضورش دل می‌کندم که سرانجام روی او و دخترانش را بوسیدم و از خانه خارج شدم. ▫️با دلی که از زخم زبان عامر آتش گرفته بود، از پله‌ها پایین می‌آمدم و هنوز از پیچ پله رد نشده بودم که ابوزینب صدا رساند: «در ماشین بازه، سوار شو تا من بیام.» ▪در خانه را باز کردم و همین که ماشین ابوزینب را دیدم، پرندۀ خیالم از قفس پرید که چند شب پیش درست مقابل در همین خانه از ماشینش پیاده شده و همینجا آخرین بار او را دیده و حالا نمی‌فهمیدم در دلم چه خبر شده است. ▫شاید صورتش را به درستی ندیده و تنها ساعتی کنار او بودم و در همان زمان کوتاه، جسارت و شجاعت و فداکاری‌اش کاری با قلبم کرده بود که حتی لحظه‌ای فکرش فراموشم نمی‌شد. ▪نگاهم به خم خیابان بود؛ جایی که ماشینش پیچید و آخرین بار نیمرخ صورتش را دیدم و بی‌آنکه بخواهم آرزویی به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت در و دیوار جانم را به هم کوبید؛ دلم می‌خواست تنها یکبار دیگر او را ببینم و بنا بود حتی شیرینی آرزوی دیدارش زهرِ جانم شود که صدای عامر در گوشم شکست: «چرا نمی‌فهمی داری دیوونم می‌کنی؟» ▫به سمتش چرخیدم؛ کنار کوچه منتظر من ایستاده بود و می‌خواست تا ابوزینب نیامده کاری کند که با میخ نگاه خیره‌اش به چشمانم فرو رفت و بی‌پرده پرسید: «چی‌کار کنم که راضی بشی با من بیای؟» ▪هنوز از نیشی که در خانه زده بود، تا مغز استخوانم می‌سوخت که با تنفر نگاهش کردم و با یک جمله انتقام گرفتم: «اگه تا دیروز هیچ احساسی بهت نداشتم، از امروز ازت بدم میاد!»... 📖 ادامه دارد...
🔹️تجمع بزرگ اساتید، پزشکان، کارکنان و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و لبنان، بمناسبت سالگرد بمباران ددمنشانه بیمارستان المعمدانی غزه و در محکومیت حملات متعدد رژیم صهیونیستی به مراکز درمانی و کشتار کادر درمان و بیماران. با حضور مسئولین عرصه سلامت استان، در روز چهارشنبه مورخ 25 مهرماه سالجاری راس ساعت 13 (بعد از نماز جماعت ظهر) در محوطه ستاد دانشگاه علوم پزشکی، یادمان شهدای گمنام. 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
87.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔻سی و یکمین دوره مسابقات قرآن و عترت بسیج مرحله حوزه ای در رشته های "حفظ جز ،قرائت و ترتیل،صحیح خوانی نماز، زندگی با آیه ها ،کتابنامه صراط " به همت حوزه مقاومت بسیج حضرت معصومه سلام الله علیها سپاه با حضور پرشور بانوان بسیجی در مسجد جامع بازرگان برگزار و از نفرات برتر رشته‌ها و داوران گرامی تجلیل بعمل آمد. 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh
💢 فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه در راس هیاتی به همراه شهردار محمودآباد و فرمانده حوزه مقاومت بسیج محمدرسول الله ﷺ،در قالب رزمایش رهروان شهدا ، از خانواده شهیدان مسلم جهان آرا، مسلم ملک زاده و خسرو اسفندی دیدار و تفقد بعمل آورد. 📲 ما را در رسانه‌ها دنبال کنید روبیکا https://rubika.ir/basijnews_azgh ایتا https://eitaa.com/basijnews_azgh ─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─ 🔺@basijnews_azgh