زمانی که هادی در منزل ما کار لولهکشی میکرد
او را بهتر شناختم. بسیار با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد. چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه میکرد و سرش را بالا نمیگرفت.
من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم.
#مدافع_حرم
#کوچه_شهدا
#شهید_هادی_ذوالفقاری
📌 هیچوقت حاج قاسم اینطور عصبانی نشده بود
ماشین که ایستاد فوری پیاده شدم و در را برای حاجی باز کردم. به خیال خودم می خواستم پیش مهمان های حاج قاسم کلاس کار را حفظ کنم.وقتی پیاده شد،با اخم نگاهم کرد. نگذاشت برای بعد،همان جا ناراحتی اش را بروز داد و عصبانی گفت:کی به تو گفت این کار رو بکنی؟!آرام گفتم:خب حاجی!دیدم مهمون دارید،بَده.
همان قدر عصبانی ادامه داد:مگه من شاهم که در رو برام باز میکنی؟! هیچ وقت این طور عصبانی ندیده بودمش...
📚 کتاب سلیمانی عزیز۲، ص۱۱۰
#کوچه_شهدا
#شهید_سلیمانی
🔹@basijnews_isf
⚽ پیشنهاد حیرتآور حسن طهرانی مقدم به پروفسورهای کرهشمالی
🔹پروفسورهای کره شمالی نشسته بودند روبهرویشان. جلسه رسمی بود،صحبتها خشک، موضوع بغرنج،نتیجه ناراضیکننده. بیش از ۲ ساعت مذاکرات طول کشید.مترجمها هم خسته شده بودند. این طرف حاج حسن و همراهانش و آن طرف مهمترین متخصصان موشکی یک کشور خارجی. دو طرف بر سر حرفها و مواضع خود اصرار داشتند. خلاصه جلسه قفل شده بود.
🔸توی یک لحظه حاج حسن چیزی به ذهنش رسیده بود،«اصلا بیایین با هم به مسابقه فوتبال بدیم هر کی برد، حرف اون قبوله!»مترجم با شک و شمرده شمرده ترجمهاش کرد.پروفسورها به هم نگاه کردند.مترجمشان با شک و شمرده شمرده ترجمه کرد «قبول است!»
🔹فردا که رفتند سر قرار و دیدند آن پرفسورهای سالخورده، تیم فوتبال حرفهای شهرشان را به جای خودشان فرستادهاند توی زمین، ترس برشان داشته بود، جز خود حاج حسن که فوتبالش حرفهای بود.بقیه که فوتبال بلد نبودند در حد بازیهای دوستانه روزهای سیزده بدر با جوانهای فامیل! داور سوت شروع بازی را که زده بود، جنگ شروع شده بود و بچههای حسن مقدم شده بودند بچههای خط مقدم، باختن یعنی به خطر افتادن حیثیت ایران.
🔸رگ غیرت ایرانیشان گل کرده بود و به خاطر حرف حاج حسن هم که شده بهترین بازی عمرشان را کرده بودند و گرنه هیچ طوری نمیشد آن تیم حرفهای را توی زمین خودشان برد.
🔹وقتی برمیگشتند ایران نه تنها به قول دیپلماتها به همه اهداف از پیش تعیین شده سفر رسیده بودند بلکه توی یک زمین با چمن استاندارد یک فوتبال جانانه هم بازی کرده و دروازه حریف را گلباران کرده بودند.
#کوچه_شهدا
#شهید_طهرانی_مقدم
🔰 عادتهای خاص ابراهیم هادی بههنگام برگزاری جلسات هیئت
هر زمان ابراهیم در جمع رفقا در هیئت حاضر میشد شور عجیبی برپا میکرد. در سینه زنی و مداحی برای اهل بیت سنگ تمام میگذاشت. اما عادات خاصی در هیئت داشت.
توی مداحی داد نمیزد. صدای بلندگو را هم اجازه نمیداد زیاد کنند. وقتی هنوز هیئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت داخل محل هیئت میچرخاند تا همسایهها اذیت نشوند. اجازه نمیداد رفقای جوان، که شور و حال بیشتری دارند، تا دیروقت در هیئت عمومی عزاداری را ادامه دهند.
مراقب بود مردم بهخاطر مجلس عزای اهل بیت اذیت نشوند. به این مسائل توجه خاص داشت. همچنین زمانی که هنوز چراغ روشن نشده بود، هیئت را ترک میکرد!! علت این کار او را بعدها فهمیدم. وقتی که شاهد بودم دوستان هیئتی، بعد از هیئت مشغول شوخی و خنده و ... میشدند و به تعبیری بیشتر اندوخته معنوی خود را از دست میدهند.
#کوچه_شهدا
#ابراهیم_هادی
🔰 روایت یک جنایت ۱۶ نفره
پنجشنبه ۱۲ آبان ساعت ۱۰ صبح سید روح الله عجمیان که کارگر گچکار است آماده رفتن به محل کار میشود. لحظاتی پیش از رفتن دوستانش در بسیج خبر میدهند اغتشاشگران میخواهند در کمالشهر کرج بلوا ایجاد کنند و فضا برای مردم عادی ملتهب میشود و کار به ناامنی کشیده خواهد شد. روحالله سریع به همراه دیگر دوستانش به این منطقه میروند تا با مدیریت فضا از ایجاد ترافیک و درگیری جلوگیری میکنند.
ساعت به حوالی ۱۲ ظهر نزدیک میشود... عدهای از اغتشاشگران سید روح الله را زیر نظر گرفته و در نقطهای از خیابان محاصره میکنند. او ۲۷ سال داشت و ورزشکار رزمی بود اما در مقابل جمعیتی چند نفره از زن و مرد که حدی برای قساوت برای خود قائل نیستند عملاً کاری از او ساخته نیست.
ساعت یک و نیم ظهر... دقایقی در اتوبان تهران، کرج بین روح الله و اغتشاشاگران میگذرد که اگر فیلمی از آن پخش نمیشد قابل باور نبود که همه آن وقایع واقعاً رخ داده است. به این بخش ماجرا که میرسیم گویی قرار است روضهای خوانده شود؛ در فیلم دیده میشود پیکر روح الله از زیر یک کامیون توسط اغتشاش گران روی زمین کشیده میشود. لباسی بر تن او نمانده. یکی پای روح الله را کشیده و پیکر غرق به خونش را روی زمین میکشد در حالی که زیر پیراهن او در بدنش تکه تکه شده. دیگری چاقو به دست سعی میکند از بقیه جا نماند و چند بار تیزی را بر بدن جوان بسیجی فرو میبرد.
یکی دیگر وقتی دست خود را خالی میبیند شروع میکند به پیکر نیمه جان روح الله لگد بزند تا هر طور شده او نیز افتخاری برای خود کسب کند.
#کوچه_شهدا
#روحالله_عجمیان
🔰 آیا میدانستید رزمندگان جبهه مقاومت در عراق و سوریه، حاج قاسم را در بیسیمهایشان به اسم مستعار «حبیب» میشناختند؟
#کوچه_شهدا
#شهید_سلیمانی
صف اول، صف خدمت، صف مردمداری
یک نفر نیست مخاطب، همه هستند آری
گر به یک نقد رود صبر و قرارت از دست
صف اول منشین، بین جماعت جا هست
#کوچه_شهدا
#شهید_سلیمانی