eitaa logo
خبرگزاری بسیج طبس
3.5هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
148 فایل
خبرگزاری بسیج طبس ارتباط با مدیر کانال @basijnewstabas به احترام مخاطبین ،تبلیغات نداریم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
46.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و حالا رزمنده قصه ما در تاریخ ۵ آذر امسال از دنیا رفته و تشییع این رزمنده ایثارگر غریب در شهر شاهرود با حضور اقشار مختلف مردم، خانواده شهدا و ایثارگران، فرمانده ناحیه مقاومت شاهرود و بسیجیان برگزار شد. 😔 البته عبد اله شناسنامه گرفت ،ولی فقط چند روز قبل از فوتش😥 🌴@basijnews_tabas
خبرگزاری بسیج طبس
و حالا رزمنده قصه ما در تاریخ ۵ آذر امسال از دنیا رفته و تشییع این رزمنده ایثارگر غریب در شهر شاهرود
ماجرای گلابی! یاداشت جناب محمد رضا ملکی؛ عبدالله گلابی! از او فقط همین را می دانستند. نام و نام خانوادگی! سابقه جبهه اش خیلی زیادتر از آن بود که در صفحه جدول بندی فرم های سپاه جا شود. باید ادامه تاریخ های اعزام او را در صفحه های بعدی می نوشتند؛ از بس زیاد بود! چند بار هم مجروح شده بود ولی کسی نپرسید چرا در زمانی که از جبهه برمی گشت کسی به استقبالش نمی آمد و یا چرا وقتی مجروح می شد کسی به ملاقاتش نمی رفت. شاید بیش از ۴۰ سال به همین صورت گذشت تا چند هفته پیش که بطور اتفاقی  برادر رزمنده و جانباز فعال در فضای مجازی و فرهنگی شاهرود، آقای رامین نظری او را در حالی دید که بعلت عوارض جانبازی حالش بد شده بود. عبدالله گلابی بعد از جنگ در کافه و رستوران‌ها شاگردی می‌کرد. گاهی رستوران عادل بود و گاهی شب بو و.... در همان مکان ها هم گوشه ای می خوابید. عبدالله گلابی نه شناسنامه داشت و نه دفترچه بهداشت. هیچ توقعی هم نداشت. شناسنامه‌اش گم شده بود و دفترچه بهداشت هم از همان اول نداشت؛ مثل خانه و خانواده و فامیل! عبدالله فقط چند دوست و رفیق رزمنده داشت. دوستانی که هرازگاهی به او سرمی زدند اما نمی‌دانستند که عبدالله فقط در این دنیا آنها را دارد؛ تا اینکه محمود نظری این را فهمید و با چند نفر از رزمنده ها دنبال شناسنامه برایش رفت و شناسنامه جدید برایش گرفت. بعد رفت دنبال دوا و درمانش اما دیگر دیر شده بود. عبدالله گلابی باید از همین چند متر جا در زمین خاکی خدا و از همین چند یار دیروز سنگر و خاکریز هم دل می کند و کند. عبدالله بی سروصدا رفت؛ انگار اصلا نبود! یاداشت جناب محمد مقدس سلام امروز از فوت آقای عبدالله گلابی مطلع شدم با ایشان در کربلای ۵ هم دسته بودیم. گردان کربلا، گروهای امام حسین، دسته حضرت علی اکبر. اگر درست یادم باشد کمک امدادگر بود ،به دلیل جثه کوچک و مشکلات جسمی. صورتش همیشه پر از خنده بود و شوخی بچه ها با فامیلش "گلابی" همیشه باعث خنده و انبساط خاطر بود. یک روزهایی صبح دو صبحگاهی که نمی آمد به دلیل حمام، سر شوخی ها باهاش باز می شد و بچه ها بهش گیر می دادن که تو چرا جمعه ها که دو نیست نیاز به حمام پیدا نمی کنی؟ او هم می‌خندید و می‌گفت دست خودم که نیست، و آن روز تا شب صورت مسئله شوخی های متداول بچه ها می شد. تا آنجا که به یاد دارم کارگر ساده یک چلوکبابی (شاید بنام شمشاد) در خیابان تهران بود و سالها جور سهمیه جبهه صنوف آن چلو کبابی را کشید. بعد از جنگ آن واحد صنفی تعطیل شد و چند باری او را به شکل اتفاقی در خیابان دیدم و خوش و بشی کردیم. ظاهرا در سال‌های بعد کسی توجهی به این عزیز نکرد و گرفتار روزهای سختی شده بود. (نقل قول از یکی از دوستان)  یاداشت محمدرضا ملکی امروز زوایای پنهان زندگی مرحوم عبدالله گلابی رزمنده و جانباز غریب شاهرودی آشکار شد؛ مرحوم گلابی در زلزله ویرانگر طبس در سال ۱۳۵۷ تمام بستگانش را از دست می دهد. در شهریور سال ۵۷ که کشور دستخوش انقلاب بود و دولت شاهنشاهی  ثبات و دوام نداشت، مردم آسیب دیده به حال خود رها شده و تنها گروه های مذهبی از گوشه و کنار کشور به مناطق زلزله زده رفته و به کمک آسیب دیدگان پرداختند. عبدالله که آن زمان کودکی بود بی‌کس و کار و در خرابه‌های طبس سرگردان، توسط یک راننده کامیون که کمک های مردمی را برای زلزله زدگان برده بود، به شاهرود منتقل می شود. در شاهرود هم عبدالله نزد خیرین زندگی می کرد تا آغاز جنگ تحمیلی! در طول جنگ تحمیلی عبدالله که هیچ مدرک هویتی نداشت، بارها با شناسنامه افراد دیگر به جبهه اعزام می شود. البته برای اعزام به جبهه تنها تشکیل پرونده دفعه اول مهم بود. در دفعات بعد که اعزام مجدد محسوب می شد، با همان مشخصات قبلی در گردان‌های رزمی ثبت نام می‌کرد؛ این یعنی سهم من از جنگ تیر و ترکش و باقی هر چه بود از دنیا برای شما! حتی وقتی مجروح هم می‌شد باز با مشخصات شناسنامه شخصی دیگر پرونده جانبازی برای او تشکیل می‌شد. اینها البته برای عبدالله مهم نبود. برای او شرکت در نبرد با دشمن متجاوز اهمیت داشت؛ فقط همین! بعد از بازگشت از جبهه نیز در رستوران‌ها کار می‌کرد و در گوشه‌ای در همان محل کار می‌خوابید و زندگی می‌کرد. به این ترتیب عبدالله هیچ سهم و سهمیه‌ای از سال‌های دفاع نداشت. برایش مهم هم نبود. حتی تا همین چند ماه قبل شناسنامه هم نداشت. تا اینکه بعلت جراحات دوران دفاع مقدس و مشخصا عوارض شیمیایی بیمار می‌شود و دوستان رزمنده اش تازه متوجه می شوند که همسنگرشان نه نامی دارد، نه نشانی، نه خانه‌ای و نه خانواده‌ای! از اینجا به بعد همسنگرانش به تکاپو می‌افتند و برایش شناسنامه می‌گیرند و مقدمات درمانش را خودشان به عهده می گیرند. ۵ آذر عبدالله گلابی جانباز و رزمنده شاهرودی روی دوش مردم قدرشناس شاهرود تا خانه ابدی اش تشییع شد. 🌴@basijnews_tabas
5.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلابی خدایی ۵۷ سال زندگی در گمنامی تداوم یادش پر رنگ تا چهلم ....!! اگر کسی از اقوام رزمنده گمنام عبد اله گلابی خبری داره به ادمین خبرگزاری بسیج طبس اطلاع بده.👇 @basijnewstabas این فرد سال ۵۷ بعد از واقعه زلزله از طبس به شاهرود منتقل شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر موارد سنجاق شده کانال رو مطالعه کنید. ادامه دارد... 🌴@basijnews_tabas
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️قسمت پخش نشده آخرین دیدار با زنده یاد برادر رزمنده عبدالله گلابی مکبر جبهه هم پرید 🕊 آن هنگام که گفت در دنیا هیچ کسی جز خدا ندارم و تنهای تنها هستم و مظلومانه و معصومانه نگاهم‌کرد ندانستم جز ذکر کلام الله چه چیزی را بر زبان جاری کنم و ناخواسته گفتم قل هوالله احد را با من بخوان و برای آخرین بار گرمای دستانش را حس کردم ⚫️ آه از نگاه مظلومانه اش !! خدایا عاقبت جمع ما را بخیر گردان و این برادر بسبجی وبنده خدا را در جمع بندگان رحمت شده خویش قرار بده ... الهی آمین 🌴@basijnews_tabas
ای غریبِ بی‌نام، ای بی‌نشانِ جاوید، که در کوی سکوت، به یادگارِ روزهای خون و ایمان، تنهایی را هم‌سنگر کردی، و در ایام هجرت مادری غریب و مظلوم، چون شمعی در باد، جان سپردی. نه نامی ، نه نشانی، تنها نامی که یاران بر تو نهادند: "عبدالله گلابی" نامی ساده، اما پر از راز، چون برگِ افتاده بر خاک، که هیچ‌کس نداند از کدام شاخه جدا شد. ای بازمانده‌ی دفاع مقدس، تو در خاموشی، روایتِ هزاران فریاد بودی، در غربت، تجسمِ همه‌ی بی‌کسان، و در بی‌هویتی، آیینه‌ی همه‌ی گمنامان. حافظ گوید" «گمنام اگر بمرد. خدا نام او کند کز نام بی‌نشان همه عالم پر از صداست» زمین تو را فراموش کرد، اما آسمان، نامت را در دفتر نور نوشت. فرشتگان، در بدرقه‌ات صف بستند، و غربتت را به تاجی از کرامت بدل کردند. ای عبدالله، تو رفتی اما هر دلِ شکسته، هر چشمِ اشکبار، از این پس، مزار توست. 🌴@basijnews_tabas
46.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتارها و روایتهای کوتاه بسم تعالی از : رزمنده شاهرودی به : مردم شاهرود سلام علیکم اینجانب عبدالله ( عبدالعلی) گلابی متولد طبس هستم ،در زلزله بزرگ و تاریخی این شهر همه اهل خانواده و قومانم را از دست دادم. واز آن زمان تنهای تنها در شهر شما زندگی کردم و تا چندین روز پیش حتی شناسنامه نداشتم . تنها هویتی که داشتم من را در شاهرود به عنوان بسیجی می‌شناختند . من از شهر شما خاطره های زیادی دارم .و هفت بار هم از شاهرود به جبهه اعزام شدم و بیست ماه در سه گردان و دو تیپ سپاه با عضویت بسیجی خادم ملت ایران و شهرمان شاهرود بودم . در قطعه ایثارگران وادی السلام شاهرود درجوار عزیزان ایثارگر به خاک سپرده می شوم ،در حالی که حتی یک نفر هم در روی این کره خاکی ندارم . عصر های پنجشنبه سرمزار من هم بیائید و یادم کنید . پرچم روی تابوتم عشق و آرمان من و تابوتم ،تابپت شهید ملک است و من شهدای شاهرود را خیلی دوست داشتم و چندین نفر از رفیق و همسنگر و هم گردانی داشتم . ممنون از محبتتان دیدار به قیامت و دعاگویتان هستم نوکرتان عبدالله گلابی پی نوشت ۱- تکیه کلام برادر گلابی بود. 🌴@basijnews_tabas
45.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجلس یادبود رزمنده ایثارگر غریب عبداله گلابی به همت سپاه ناحیه شاهرود با حضور مسؤولان و کارکنان سپاه و جمعی از خانواده شهدا و ایثارگران در حسینیه ثارالله سپاه شهرستان برگزار شد. شادی روحش صلوات با ما همراه شوید...و لطفا"همراه ما بمانید. 🌴@basijnews_tabas