eitaa logo
شهید محمد صالحی(سوم حزب‌الله)
55 دنبال‌کننده
224 عکس
56 ویدیو
1 فایل
🇮🇷🇮🇷🇮🇷بسیج مدرسه عشق است🇮🇷🇮🇷🇮🇷 امام خامنه‌ای (مدظله العالی)
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام و احترام خدمت بسیجیان محترم به اطلاع می رساند جهت دریافت کارت شناسایی فعال با تحویل یک قطعه عکس 4*3به مسئول نیروی انسانی پایگاه مربوطه،نسبت به دریافت کارت خود اقدام نمایند.
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ‎های یک دقیقه‎ای به پرسش‎های عقیدتی حجت الاسلام قرائتی @BisimchiMedia
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد. شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد! بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟ پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟ شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید. @mollanasreddin
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست. خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد. دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد. خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟! دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم. چطور؟ هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده. خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم... این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!! @mollanasreddin
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
این ماجرا مربوط به سالها قبل میشود پدر و مادرم تازه با هم ازدواج کرده بودند و هنوز فرزندی نداشتند. محل کار پدرم در یک شهرستان کوچک بوده و پدر م باید هر روز از مرکز به آن شهرستان رفت و آمد میکرده است .یکی از روزهای فروردین ماه پدرم از محل کار به سمت خانه برمی گشته . باران به شدت میباریده و به جهت همین بارندگی ها سیل بزرگی به راه افتاده بوده است.پدرم در هنگام عبور جمعیتی را میبیند که کنار رودخانه ایستاده اند و هر کدام برای نجات زنی که گرفتار سیل شده به آب میزنند اما امواج آنقدر سهمگین است که هرکس وارد رودخانه میشده نمیتوانسته طاقت بیاورد ومجبور به بازگشت‌ میشده آخرین تقلاهای زن در میان امواج بی نتیجه مانده است.همه از نجاتش نا امید شده بودند. که ناگهان پدرم از راه میرسد و به دل رودخانه میزند .چندین مرتبه در آبهای گل آلود طوری غوطه ور میشود که همه فکر میکنند پدرم نیز غرق خواهد شد . اما، پدرم با هر سختی که شده خودش را به زن می رساند و با تلاش فراوان ، زن را ازسیلاب و مرگ ‌حتمی نجات میدهد . پدرم به محض آنکه از آب بیرون میآید پیراهنش را در میآورد و به خانم که لباسش پاره شده بوده است میدهد و میگوید شما خواهر این دنیا و آن دنیای من خواهید بود . زن با چشمانی اشکبار و نگاهی مملو از سپاس از پدرم تشکر میکند .پدرم بعد از اطمینان از اینکه حال آن خانم خوب است خدا حافظی میکند و به خانه برمیگردد. چند سالی میگذرد... پدرم به یک شهرستان دور از مرکز منتقل میشود بنابراین با مادرم و تنها فرزندشان یعنی خواهرم بار سفر میبندد و راهی میشوند .پدرم در هفته به واسطه شغلش بعضی از شبها سر کار بوده و مادرم و خواهرم در آن شهر غریب، تنها بوده اند یک شب که پدرم سر کار بوده است هنگام خوردن شام لقمه درگلوی خواهرم گیر میکند تلاش مادرم برای بیرون آوردن لقمه بی فایده میماند . هر لحظه چهره کودک سیاه تر میشود مادرم کودک را بغل میکند سراسیمه به خیابان می دَود در دل تاریک شب خودش را جلوی یک تاکسی عبوری میاندازد . راننده اول شروع به داد و فریاد میکند اما وقتی ضجه های مادرم را میبیند همراه خانم مسافر از ماشین پیاده میشوند مسافر تاکسی بچه را از بغل مادرم می گیرد و به طرز ماهرانه ای لقمه را از گلوی بچه خارج میکند اما دختر کوچک نفس نمی کشد بلافاصله خانم مسافر که یک پرستار ماهر بوده است بچه را کف خیابان میخواباند و شروع به دادن تنفس مصنوعی میکند. چند لحظه بعد در حالی که مادرم به سر و صورت خودش می زده است کودک صدایی شبیه فریاد میکشد و نفسش برمیگردد. مادرم از خوشحالی حال خودش را نمیفهمیده است خواهرم را در آغوش میکشد ودست و صورت خانم را غرق در بوسه میکند . در همین لحظه پدرم از راه میرسد بعد از روبرو شدن با خانم مسافر هردو همدیگر را می شناسند. این خانم پرستار همان زنی بوده است که سالها قبل پدرم از سیل نجات داده بود .او برای دیدن پسرش که در آن شهرستان دور خدمت سربازی را می گذرانده به آنجا آمده بود .و در آن شب قصد داشته خودش را به اتوبوس شب رو برساند و به تهران بازگردد....... پدرم همیشه وقتی میخواست کسی را به انجام کاری فقط در راه رضای خدا تشویق کند این ماجرا را تعریف میکرد . پدرم چند سالی است که آسمانی شده است اما همیشه این جمله اش در گوشم زنگ میزند که میگفت : هر کاری که از دستت برمیاید برای بنده خدا انجام بده و مطمئن باش که خود خدا پاداش کار خوب تو را خواهد داد @mollanasreddin
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: بخشنده‌ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکنند. 📗میزان الحکمه، ح۱۳۸۲۵ 🧑‍🏫سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری و روز معلم گرامی باد.💐 ━━━◈❖✿❖◈━━━ 🆔 @nodbeha
آذربایجان، سر ایران است (بخش اول) 🔹از روزگار قدیم آذربایجان ما محل هجمه بوده است. بیش از ۲۵۰۰ سال است که اقوام بیابان‌گرد از قفقاز به‌سمت ایران حمله می‌کردند؛ لب مرز چه‌ کسی را می‌گذارید؟ همان که شجاع‌تر از همه است. یعنی اقوام آذری ما که آنجا ایستادند، در طول این سالیان که محل حمله قرار گرفتند، روحیۀ سلحشوری در آن‌ها پررنگ شد. 🔸درثانی کسی را در مرز می‌گذاری که از‌نظر عقیدتی هم قوی‌تر است، چون در مَعرَض تهاجم فرهنگی دشمن است. 🔹اینکه امام‌ می‌گفت آذربایجان سر ایران است، یعنی هویت اینجاست. امروز هویت آذربایجان توسط جمهوری آذربایجان در‌حال ازبین‌رفتن است. اینجا صدا درنمی‌آید چون مسئولی که اینجا سر کار است شوت تشریف دارد. این‌‌همه جنگ قره‌باغ و ارمنستان برای این است که قفقاز را از زیر جغرافیای تمدنی ایران دربیاورند. 🌀 ادامه دارد... برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع: ✅ انتخابات مجلس و مسائل کشور 📅 ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ 📍اسلامشهر 📥 لینک دانلود سخنرانی 📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا) 🆔 @Masaf_Nevis
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
💎مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشته‌ای پرسید. فرشته به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم. سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده... هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌های‌شان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهان‌شان بگذارند. شکنجه‌ی وحشتناکی بود. پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند... مرد گفت: من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟ فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند ... @mollanasreddin
هدایت شده از روشنگری
❌ شبهه _ رهبر که معصوم نیست، شاید اشتباه کنه _ من با این حرف‌های رهبری قانع نشدم _ آدم‌ها رو نباید بت کنیم و.... شاید شماهم این جملات را شنیده باشید و یا برای خودتان سوال و شبه باشد پاسخ به این سوالات رو از زبان آیت الله حائری شیرازی بشنوید، چقدر زیبا توضیح دادن آیت الله حائری شیرازی: ⛔️ درست است علماء معصوم نیستند اما حجت هستند. امام هم معصوم نبود، اما حجت بود. فرق است بین و . وقتی گفته می‌شود «من قانع نشدم»، نفی عصمت نیست [که بدون اشکال باشد، بلکه] نفی حجیت است. ⛔️ اجانب دوست دارند این اتحادی که مردم با رهبر دارند شکسته شود. یکی بگوید رهبر این را گفت و من .* وقتی این کلیت شکسته شود، اجانب پیروز میدان خواهند شد. [در جنگ تحمیلی]، مردم صدها هزار شهید دادند. با شعار جنگ جنگ تا پیروزی [سال‌ها جنگیدند]. بلافاصله یک روز امام گفت صلح می‌کنم و این صلح من تاکتیکی نیست. مردم تردید نکردند و به نفع امام در غدیر راهپیمایی کردند. مردم ما تربیت شدۀ هزار سال انتظارند. ⛔️ مردم عاشق چشم و ابروی بزرگان دینی نیستند. مردم امام غائبشان را در عالِم وارسته خود می‌بینند و برای حفظ ارتباط خود [با او]، سر و جان می‌دهند. ⛔️ امام فرمود وقتی مردم به خبرگان رأی دهند و خبرگان مجتهد عادلی را انتخاب کنند او ولیّ منتخب مردم است و حکمش نافذ است. «من قانع نشدم»، نفی نافذ الحکم بودن است نه نفی عصمت. نافذ الحکم بودن پرچم ماست، سرود ملی ماست. هرکس پرچم نافذ الحکم بودن را سست کند، پرچم جایگزین بدون هیچ تردید پرچم استکبار است. ⛔️ اشعث ابن قیس برای رسیدن خدمت حضرت علی (علیه السلام) از قنبر اجازه گرفت. قنبر به دستور حضرت آن زمان راهش نداد. اشعث مشت به بینی قنبر کوبید و خون جاری شد. قنبر خدمت حضرت علی (علیه السلام) با صورت خون آلود رسید. حضرت چه کند با رئیس بزرگترین قبیله؟! تنها این جمله را به اشعث گفت: «ما لی و لک یا أشعث أما و اللّه لو لعبد ثقیف تمرست لا قشعرت شعیراتک» یعنی اگر آن بردۀ ثقفی را ببینی موهای اندامت به لزره در می‌آید. آن‌ها که برای امیر المؤمنین می‌کردند، در مقابل حجاج ابن یوسف تسلیم صددرصد بودند. عبدالله بن عمر که با امیرالمؤمنین بیعت نکرد وقتی خشونت حجاج بن یوسف ثقفی را دید شبانه برای بیعت به‌سوی او شتافت و با انگشت پای او بیعت کرد. وقتی نافذالحکم بودن امیرالمؤمنین را گرفتی، تسلیم استکباری مانند حجاج می‌شوی ⛔️ ، غیر از قانع نشدن است. قانع نشدن اختیاری نیست، اما ابراز آن، انتخابِ حجیت خود بر حجیت نظام و نافذ الحکم بودن خود بر نافذ الحکم بودنِ نظام است. ما هزار سال صبر کرده‌ایم تا «اسلام امامت» را در جهان جا بیاندازیم. این حجیتِ زمامدار، جانشین امامت است. این حجیت، شیشۀ عمر مردم ماست. مردم تحمل نمی‌کنند کسی به شیشۀ عمرشان سنگ بزند. وقتی امام گفت «جنگ»، مردم تردید نکردند و وقتی امام گفت صلح، مردم تردید نکردند؛ چون می‌خواستند در آخرِ شبِ غیبت، را ببینند. —————————— *اشاره به صحبت‌های یکی از نمایندگان سابق مجلس، در مورد گفتگویش با رهبر معظم انقلاب. ایشان اظهار کرده بود که از صحبت رهبری در مورد حصر سران فتنه، «قانع نشدم»! 🇵🇸 @Roshangari_ir 🅾️ Roshangari.ir/i.php (اینستاگرام)
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
💎در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟ دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟ معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟ دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده‌ ایم. معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟ آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد. معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته‌های توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت. بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفته‌اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید. وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه می‌آورید. برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت. وقتی میوه‌ ها رسیدند، بچه‌ها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه ‌آوردند. معلم میپرسد که مزه‌شان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم. معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید. بچه‌ ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند. بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند. معلم بودن یعنی این... فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست. معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد. پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم. کاری کنیم بعد از مرگمان ما را بخاطر بیارند... @mollanasreddin
🧊ا❈❈❈❈.﷽.❈❈❈❈ا🧊 🧊💐دهه کرامت‌مبارک💐🧊 ┄┅═✧❁❁❁❁❁✧═┅┄ 🍎برنامه‌هفتگی‌اطعام‌مهدوی🍎 🕌مسجد مقدس جمکران🕌 موکب حضرت زهراء سلام‌ الله‌ علیها‌ درب۲ 📆۲۲ تا ۲۸ اردیبهشت۱۴۰۳📆 ┄┅═✧❁❁❁❁❁✧═┅┄ 🧊سه‌شنبه ۲۵ اردیبهشت 🥗شام: آش‌رشته۴۰۰۰نفر ⏰پخش: بعد از دعای توسل 🧊چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت 🥗صبحانه: فرنی۱۵۰۰نفر ⏰پخش: ساعت ۴:۳۰ صبح 🧊پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت 🥗شام: فلافل۲۵۰۰نفر ⏰پخش: بعد از دعای کمیل 🧊جمعه ۲۸ اردیبهشت 🥗صبحانه: حلیم۴۰۰۰نفر ⏰پخش: بعد از دعای ندبه 🥗ناهار: ماکارونی۲۰۰۰نفر ⏰پخش: بعد از نماز عصر 🥗شام: قرمه‌سبزی۱۵۰۰نفر ⏰پخش: بعد از جامعه کبیره 🦚 ان‌شاءالله 🦚 ┄┅═✧❁❁❁❁❁✧═┅┄ 🧊امام‌صادق علیه‌السلام: اگر کسی یک درهم خرج امام زمان کند آن یک درهم از دو میلیون درهم در سایر کارهای خیر فضیلتش بالاتر است. 🧊برای مشارکت در اطعام مهدوی، هدایا و نذور خود را به شماره کارت زیر، بنام مسجد مقدس جمکران واریز نمایید:👇 💳|
6104338809999812
. ┄┅═✧❁❁❁❁❁✧═┅┄ 🧊برای عضویت در کانال موکب، بنام (خادمان منتظران ظهور) با ذکر صلوات، بر روی دعا بزنید: 👇👇👇 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ‌⚘وَالْـ؏َافِیَةوَالنَٓصْرَ⚘ 🦚 مروج‌اطعام‌مهدوی‌باشید 🦚
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ 👌🏻 💎_ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎﺍین بود ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ؟! ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮی ﻣﺤﺘﺎﺝ آخه؟! ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭفتن ﻫﻤﺴﺮ قبلیشه _ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺭ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ ﻣﺤﻠﻮ ﺩﺯﺩ ﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﻨﮕﻪ، ﻣﺎﻟﻪ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﻪ؟ ﺩﺍﺷﺖ ﺟَﻬﺎﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﺷﻮ ﺟﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﺘﺮ ﭘﻨﺠﺮﻩﺳﺎﺯ 15ﺳﺎﻧﺖ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺭﻩ. _ﮐﺎﺑﻞ ﺑﺮﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺭﻭ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮﮐﺶ ﻣﺤﻞ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﺗﻮ ﮐﻪ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺒﻮﺩﯼ! ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺘﻪ ﺯﺣﻤﺖﮐﺶ؟ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺭﺛﯿﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺯﺍﺩﻩﻫﺎﯼ ﯾﺘﻤﯿﺶ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ. _ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺭﭼﻪﻓﺮﻭﺵ ﻣﺤﻞ ﻧﺎﻗﺺُﺍﻟﺨﻠﻘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺗﻮ؟! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻮﻣﻦ ﻭ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ به زنها چه خیانتی کرده... _ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭو ﺑﭽﻪﻫﺎﺵ ﺑﻪ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ!ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟! ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺘﺖ ﮐﻮ؟ ﺁﺧﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ؟ ﭼﺮﺍ ﺳﺎﮐﺘﯽ؟ ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺟﻮﻭﻧﯽ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭﺷﻮ ﺯﯾﺮ ﻣﺸﺖ ﻭ ﻟﮕﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ _ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺳﺖ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﻃﺮﻑ مشکل دار ﺍﺯ ﺁﺏ ﺩﺭﻣﯿﺎﺩ! ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯَﺕ ﺭﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﻪ... ﺷﺎﯾﺪ ﻃﻠﺴﻢ ﺷﺪﯼ ﺑﺮﻭ ﯾﻪ ﻃﻞ ﺟﺎﺩﻭ بگیر ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭنستم 10ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ، ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺵ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﺩ ﻭ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ 2ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻬﻤﺖ ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﯽ ﺯﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩﺷﻮ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﻪ ﺑﯽﻭﺟﺪﺍﻧﯽ، ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻭ ﻇﻠﻢها به ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﮏ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭو ﻧﮕﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺩﯾﺪﯼ، ﺩلت ﺑﺮﺍش ﻧﺴﻮﺯﻩ ﻭ ﮐﻤﮑﺶ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ. ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮ ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻭ ﻧﻈﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﺮﺩﻩ ﻧﮕﯿﺮ ﻭ ﺷﮏ ﻧﮑﻦ ﮐﻪ ﺧﻠﻮﺕ بیشتر ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ (حتی منو شما) داستانهایی داره که ما ازش بی خبریم ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻭ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﻧﺸﻨﺎﺱ. ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺸﻨﺎﺱ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺣﺮﻑ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍﺳﺖ !!! قانون کارما در کائنات رو همیشه یادت باشه رفتارت چه خوب چه بد انقدر میگرده تا یک روز عواقب یا برکتش بهت برسه . @mollanasreddin