eitaa logo
خبرگزاری بسیج شاهین دژ
3.5هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
67 فایل
༻﷽༺ 🔊 کانال خبرگزاری بسیج شاهین دژ 🌐 کانال رسمی برای انعکاس فعالیت های بسیجیان 💢ارتباط با ادمین @saji_2s آدرس پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/basijshahindezh ادرس پیام رسان روبیکا: https://rubika.ir/basijshahindezh
مشاهده در ایتا
دانلود
💢به جای مانده از راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ /حضور پرشور دهه نودی ها در راهپیمایی 🔺ارسالی از مخاطب کانال ابوالفضل علیلویی از تبریز ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
💢دعای گوی عزیزان و مخاطبین کانال خبرگزاری بسیج شاهین دژ از حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها 🔺ارسالی از آقای مهدی رضازاده ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
💢در کنار مرقد مطهر کریمه اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله عليها) مثل هميشه دعاگو و نايب الزياره ی همه ی مخاطبین گرانقدر خبرگزاری بسیج شاهین دژ هستیم ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
🕌 در کنار مرقد مطهر امام رئوف ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا(ع) دعاگو و نايب الزياره ی همه ی مخاطبین گرانقدر خبرگزاری بسیج شاهین دژ هستیم. 🔺ارسالی از آقای غلامحیدر جهانبان ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
▪️برگزاری محفل انس با قرآن کریم به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمةالله‌علیه به همت پایگاه مقاومت بسیج بنت الهدی حوزه حضرت رقیه (س) در محل حسینیه سیدالشهداء (ع) محله خرمده 🔺ارسالی از سرکار خانم نظری ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
🔺 چه آتشی‌ست که در کوچه‌ها فتاده هنوز؟ صدای ناله‌ی یک مادر است، ساده هنوز… نه دست کوچکش افتاد از عروسک‌ها نه چشم خیره‌ی او بسته شد، پیاده هنوز کجاست سقف؟ کجایند رنگ و دفترِ درس؟ خدا گواه، دل کودک است، زاده هنوز هجومِ کینه‌ی صهیون، به خاک پاک وطن گمان نبرد که دل از علی، گسسته هنوز! به مرز غیرت ما پا گذاشت غاصب شوم ولی به نیزه‌ی ایمان، دلش شکسته هنوز صدای سوخته از خاک می‌رسد هر شب که ای سلاح عدالت! چرا نخفته هنوز؟ شهید طفلک ما شد، ولی قسم به حسین که خشم منتقم از عرش، برگشاده هنوز تو می‌رسی و زمین رنگ عدل می‌گیرد به یاد چشم تو، خون ماست، جاده هنوز در این غبارِ فتنه، چراغ تو روشن است زلال چشم تو، جاری از سَحرِ یمن است دلِ شکسته‌ی ما، به عشق تو بسته شد دعای نیم‌شب تو، حصار هر وطن است تو ای امام بصیرت! دلیلِ صبرِ مایی هزار لشکر از آن دستت، ولی یک‌تن است به جبهه‌های نبرد و به سنگر حیا فقط نگاه تو تا قدس، آیه‌ی امن است زبان دشمن اگر تیغ و حیله می‌بارد دعای خامنه‌ای، کوه‌های آهن است به نام توست امید شهید و کودک و خاک فدای سیّدی که همیشه در محن است بهار می‌رسد از نور نایب خورشید اگرچه دور، ولی وعده‌ی ظهور، حَسَن است 🖋دکتر سلبی‌ناز رستمی/خدایا مراقب وطنم و رهبرم باش ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
دلنوشته ای در وصف سردار شهید حاج جواد نجفیان برای حاج جواد ، سربازی جاودانه از اوایل صبح اول تیر حوالی ساعت ۸ و نیم کم کم مردم به میدان سپاه (مقابل شهرداری) جمع میشدند از همه اقشار مهمان بود آنهایی که به عشق رهبر عزیزمان آمده بودند تا ۹:۵۰ دقیقه که یکی از فرماندهان اعلام کرد پیکری مطهر با عطر کربلا وارد میشود همه به خط شدند چون فرماندهی غرورآفرین می آمد دل ها در تب و تاب ، چشم ها پر از اشک و نگه هایی مضطر که هنوز باور نمیکردند نوکری شبیه اربابش با تنی زخمی بال گشوده و مسافر کربلاست در آستانه محرم... براستی محرم پارسال در روز عاشورا حین روضه خوانی از سیدالشهداء برای محرم امسالش چه خواسته بود شاید گفته بود میخواهم سال آینده کنار خودت باشم آقا.!!! تشییع کوتاهی شد ، فریادهای مرگ بر منافقی گفته و سریع همه دوباره سوار ماشین ها شدند به سمت زادگاه مادری حاج جواد همان جایی که در دامانش این چنین رزمنده ای تربیت کرده بود ۱۰۰ ها ماشین راه افتاد مسیر پر از مردمی بود که با اشک و گریه رانندگی میکردند از میاندوآب تا باروق ترافیک بودیم مسیر را بسیجیان باروق هدایت میکردند گویی اینها برای چنین روزی دوره دیده اند مودب ، بغض آلود ولی راست قامت به همه میگفتند آرام رانندگی کنند مسیر طولانی بود یک جای آن فرمانده باشخصیت سپاه شاهیندژ و باروق و چهاربرج زیر آفتاب سوزان به حرمت مهمانان ایستاده و خیرمقدم میگفتن یکم که رفتیم جلوتر فرزند شهیدی که فرماندار باروق است کنار خیابان صف کشیده بود تا عزیزترین مهمان دوران مدیریتش را پذیرا باشد از اینها رد شدیم رسیدیم روستای نادرگلی مادران محجبه ای جلوی درهایشان به پهنای صورت اشک ریخته و سینه میزدند یک جایی صحنه ای جالب تر دیدم خانمی محترمه جلوی در خودشان را آب و جارو کرده بود که زیر پای مهمانان روستا گردوغبار نشود تابوتی بالای شانه ها وارد کوچه های روستا شد اینطور آمدن در مرام حاجی ما نبود ولی به اجبار برای اولین و آخرین بار روی دوش دیگران وارد روستا شد مقابل منزل پدریش توقفی کرد تا با حاج آقا و حاج خانم سلام علیکی کند ولی صدایی از نای زخم آلود حاجی بلند شد دور زدیم دوباره نزدیک شدیم به خانه ای که یقین داشتیم یک نفری آنجا منتظر است و پیش خودش میگفت دوست مرا معطل نکنید بیارید تحویلش دهید مادرم منتظر است زخمهای تنش را مرحمی بخشد... همه جمع شدیم امام جمعه ها آمدند ، خیل عظیم رزمندگان اسلام و سربازان ولایت ، صدها طلبه انقلابی ، جمعیت عظیم آمده از شاهیندژ و بوکان ، شیعه و سنی ، زن و مرد در صف های هزاران نفری نماز ایستادند و امام شروع به اقامه نماز کرد قرائت نمود اذکار را تا رسید به اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا چند بار تکرار کرد نماز تمام شد دوباره حاج جواد رفت روی شانه های ملائکه هایی که فقط خودش میدید شعارهای خوبی میدادند این گل پرپر ما هدیه به رهبر ما ، روضه خوان ها کار خود را میکردند ولی مجتبی اون نوحه ای را خوند که حاج جواد دلتنگی های خلوت خود را با آن سپری میکرد *خبر چه سنگینه ، خبر پر از درده * شعرها خوانده شد شعارها داده شد فریادهای یاحسین تا عرش رفت و ابالفضل ابالفضل گویان سردار خود را باتنی زخمی و بدنی خونین به اربابش سپردیم چه خوب است نوکر با بدن زخمی و خون آلود و با نشانِ کربلایی به دیدار مولایش برود. و همه چی به یکباره تمام شد برگشتیم اما هنوزم در گوشم میشنوم صدای حزین گریه مادری را که مدام میگفت: پسرم پسرم پسرم راستی: عشق کار خود را کرد و این یارِ سربلند به آن یار همیشه عزیز پیوست و ما با اجبار ماندیم با سرنوشتی نامعلوم... یاحسین ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh
پویش زیر بیرق حسین(ع) محمد شفیعی از شاهین دژ ؛هیأت سینه زنی حضرت ابوالفضل العباس هاچه سو ┄┅┅♦️@basijshahindezh♦️┅┅┄ https://eitaa.com/basijshahindezh