eitaa logo
بصیرت
391 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
8.4هزار ویدیو
32 فایل
چه‌بنویسم ؟! قلم‌مات ِ علی ست . نوشتند‌ مارا گدای ِ حسن . بصیرت وار باش مومن (: السلام‌ ُ علیڪ‌ َیا‌ بقیة‌ َ اللہ . کپی؟! نعم . نوکر ِ اهل‌بیت : @yahydar1395 .
مشاهده در ایتا
دانلود
📔حکایت روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کندتا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن میخورد پادشاه به اوخندید و گفت ای مردک مگر میشود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد او را در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند روز بعد پادشاه سوار بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یه ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی؟ فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه میپرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشتکه اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد و روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت میترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بی بهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی؟ مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیش ها یک جا چرامیکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش می آید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپز خانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی....!! https://eitaa.com/basirat113_110🌷
شما به وسیلۀ سکوت، عزلت، بیداری و گرسنگی هم نفست را می‌شناسی و هم خدا را می‌شناسی، هم‌چنین به حقیقت دنیا آگاه می‌شوی و دیگر دنبال دنیا نمی‌روی. علاوه بر این شیطان را هم می‌شناسی. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
مراتب عابدان بر اساس معرفت هر کس به اندازه معرفت خود از عبادت بهره می‌برد. عبادت از ترس دوزخ، عبادت به طمع بهشت، عبادت شوقا الی لقاءالله، همه حاکی از میزان معرفت آدمی است. تقسیم عبادت‌کنندگان، در واقع به رابطه معرفتی انسان با خدا بر می‌گردد، که چگونه او را شناخته است؟ اختلاف شناخت‌ها، در نوع رابطه انسان با خدا تأثیرگذار است. در روایات عبادت‌کنندگان به سه دسته تقسیم شده‌اند، حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ ...». گروهی خدا را از روی میل به ثواب عبادت کردند و این عبادت تاجران است و گروهی از ترس کیفر عبادت کردند و این عبادت بردگان است و گروهی به‌خاطر سپاسگزاری عبادت کردند و این عبادت آزادگان است. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
حکایت های زیبا و آموزنده "مراد،" ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ "ﺻﺤﺮﺍ" ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ "ﺣﻤﻠﻪ" ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ "ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ" ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ "ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ" ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ "ﮐﺸﺖ" ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ‌ﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ" ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ "ﺁﺑﺎﺩﯼ" ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ‌ﺍﺵ ﺍﺯ "ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: «ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!» مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ "ﺷﯿﺮ" ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ." ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است.! ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند: «برای چه از حال رفتی؟» مراد گفت: «فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک "سگ" است!» مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ "ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ" ﻣﯽ‌ﺷﺪ. "ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ" https://eitaa.com/basirat113_110🌷
هر کسی به قدر ظرفیت وجودی خود می‌تواند از دریای توحید و جلوه‌های او دریافت نماید. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر فقط دو روز به زندگیت مونده باشه چیکار میکنی... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آدرس سایت و شبکه‌های اجتماعی @anwartohid_ir www.anwartohid.ir ◉✿ ✿◉ --------------------------------------------------------------
مکاشفه داشتن و نداشتن به معنای پایین‌تر بودن یا بالاتر بودن سالک نیست؛ بنابراین نه مکاشفه داشتن باید موجب عُجب و خودبزرگ‌بینی شود و نه نداشتنش موجب ناامیدی سالک شود. شما باید در این راه با همت بلند، تلاش مستمر، تبعیت از استاد و توکل به خدا حرکت کنی و هرچه برای شما رقم خورد راضی و تسلیم باشی. https://eitaa.com/basirat113_110🌷
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مکتب جاوید فرمود هیچ حکمی از احکام شریعت نیست «إلی یوم القیامة»، الا اینکه ما گفتیم؛ یعنی را گفتیم، را گفتیم، را گفتیم، را گفتیم و از آن طرف هم دین «إلی یوم القیامة» هست... . آیت الله العظمی جوادی آملی https://eitaa.com/basirat113_110🌷