eitaa logo
بصیرت
1.1هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
12 فایل
کلام_شهید💌 هیچ وقت نگو: ✘محیط خرابه منم خراب شدم✘ همانگونه که هرچه هوا سردتر❄️باشد لباست را #بیشتر میکنی! پس هر چه جامعه فاسدتر شد تو #لباسِ_تقوایت را بیشتر کن...👌 ارتباط با بیسیم چی @Breeze_110 نظر انتقاد پیشنهاد تبادل تبلیغات👆👆 ∞|♡ʝσiŋ🌱↷
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌رب‌الشهادت🌸🌱 . . ‹رضوانه› هر لحظه منتظر بودم حاجی تسلیت بگه؛ در واقع همه این اتفاق ها برام عادی شده بود؛ نه تنها من... بلکه عماد و همه کسایی که چنین شغلی داشتن... ولی بازم قبول کردنش برام سخت بود فاطمه مدام داشت منو دلداری میداد و سعی بر این داشت که آرومم کنه ولی منم انگار نه انگار... همون کسایی که عماد و به این وضع انداخته بودن قصدشون کشتن عماد بود ولی به لطف خدا هدفشون عملی نشد اما ممکن بود دوباره بیان سراغش... سعی کردم خونسرد و آروم باشم تا راحت تر بتونم با اتفاق های پیش رو کنار بیام و حلش کنم؛ تکیه دادم به دیوار و سرمو گرفتم سمت سقف... چشمامو گذاشتم رو هم؛ دوباره تمام اتفاق ها از ذهنم گذشت؛ تصادف ساختگی... آسیب دیدن دستش تو یکی از عملیات ها؛ و تیر خوردنش... یه نفس عمیق کشیدم و همشونو از ذهنم بیرون کردم؛ نمیخواستم فکر کردن به گذشته باعث شه که روحیم ضعیف بشه و نتونم ادامه بدم... دستمو گذاشتم رو شونه ی فاطمه و آروم گفتم رضوانه: فاطمه خانم برگرد مسجد کارا رو زمینه فاطمه: شما نگران نباش به بچه ها سپردم چیکار کنن خانم سپهری هم گفته از کنار رضوانه تکون نخور رضوانه: مگه خانم سپهری هم میدونه؟ فاطمه: قضیه تیر اندازی رو بهش گفتن اونم فهمیده رضوانه: خسته میشیااا فاطمه: یه دونه رضوانه خانم داریم دیگه! یه لبخند عمیق زدم و نگاهمو انداختم سمت در ورودی بیمارستان؛ مادری رو دیدم که مضطرب بچشو بغل گرفته و میاد سمت پرستار ها... یه لحظه لبخند از رو لبم محو شد؛ چهره بچه ی پنج شش ساله ی مظلوم از جلوی چشمام نمیرفت، داشتم به رفتنش نگاه میکردم که آقای محمدی(امیر مهدی) اومدن سمتم آقای محمدی: خانم مهدوی میتونید عماد رو ببینید. با خوشحالی ولی کاملا سرسنگین گفتم رضوانه: ممنونم اقای محمدی جلوتر رفتن و منم دنبالشون؛ دل تو دلم نبود برای دیدن عماد... وقتی رسیدم جلوی در اتاق، آقای محمدی وایستادن کنار آقای رضوی و از پشت شیشه به عماد نگاه میکردن... یه لحظه برگشتم پشتمو نگاه کردم، حاجی داشت میومد سمتمون؛ بدون معطلی در رو باز کردم و رفتم داخل. فقط دو ساعت ندیده بودمش، کلی دلم براش تنگ شده بود... رفتم جلو صندلی رو دادم و عقب و نشستم روش تحمل بی حرکت و بی حال دیدن عماد خیلی سخت بود، دستمو گذاشتم جلوی دهنم و بی صدا گریه کردم... چشمای بسته عماد باعث میشد قلبم تیر بکشه؛ آقا عماد قصد پا شدن نداری؟ بی معرفت دستی دستی میخواستی مارو تنها بزاری آره؟ ولی خودمونیم هااا رفیقات خیلی به فکرتن... خوشبحالت... چشماتو باز کن یه کاری نکن به فرماندت بگم برات توبیخی رد کنه هاا؛ این حرفارو که میزدم گریه هم میکردم؛ آروم دستمو بردم جلو و دست بی جون عماد رو گرفتم... با صدای باز شدن در نگاهمو از عماد گرفتم؛ پرستار بود پرستار: نگران نباش گلم ایشون ازمن و شماهم سالم تره بهوش که بیان میاریم بخش رضوانه: ممنونم از زحماتتون پرستار: همش وظیفه هست فقط اگه بشه زیاد اینجا نمونین رضوانه: بله بله چشم با حرف پرستار دست عماد رو ول کردم و از ر وصندلی بلند شدم نمیتونستم نگاهمو از عماد بگیرم؛ در رو باز کردم و رفتم بیرون در رو بستم و دوباره از پشت شیشه به عماد نگاه کردم حاجی کمی از آقای محمدی و رضوی فاصله گرفتن و اومدن پیشم؛ کمی خودمو جمع و جور کردم و سرمو انداختم پایین حاجی: خانم مهدوی بهتره شما برین خونه رضوانه: اگه برم خونه جواب مامان رو چی بدم؟ حاجی: بگید عماد تو اداره کار داشت تا موقعی که حالشون روبه راه بشه رضوانه: اما من طاقت نمیارم حاجی: پس برین نمازخونه یکم استراحت کنید دیگه این حرف حاجی رو نمیتونستم رد کنم با اینکه دلم رضا نمیداد... با فاطمه رفتیم نماز خونه یه گوشه نشستیم و شروع کردیم به خوندن قرآن... . . ادامه‌دارد... https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad
🔺مجموعه عکس شماره ۱ ارسالی توسط مخاطبان تجمع 🚩 مشهد تصاویرتون را به این آیدی بفرستید 👇 @user_hasan 👇 نشانی ما در فضای مجازی : 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ̣ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
🔺مجموعه عکس شماره ۲ ارسالی توسط مخاطبان تجمع 🚩 مشهد تصاویرتون را به این آیدی بفرستید 👇 @user_hasan 👇 نشانی ما در فضای مجازی : 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ̣ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
🔺 عکس شماره ارسالی توسط مخاطبان تجمع 🚩 شیراز تصاویرتون را به این آیدی بفرستید 👇 @user_hasan 👇 نشانی ما در فضای مجازی : 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ̣ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
دلـم‌تنگ‌است‌براۍڪسےڪہ‌نمیشوداو،را داشت‌فقط‌میشودسخت‌براۍاودلتنگ‌شد💔 . 🥀 . 😢 🥰 ۱.۲٠ به وقت عاشقی ❤️🖤 👇 نشانی ما در فضای مجازی : 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ̣ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
دختر‌گفٺ: بݪد‌نیسٺم‌غذادرسٺ‌کنم، ‌کاراۍخونہ‌هم‌طوݪ‌میکشہ‌یاد‌بگیرم،‌بچہ‌دارۍهم‌بݪد‌نیسٺم!! پسرگفٺ: خدارو‌میشناسۍ!؟ ؟ دخٺر‌گفٺ:آره‌بݪدم پسر‌گفٺ‌:همین‌بسہ! من‌میخوام‌ باشۍ‌، ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😌💚 👇 نشانی ما در فضای مجازی : 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ̣ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
امام صادق عليہ‌السلام: وقتی‌كه به نماز ايستادی بدان كه در پيشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى‌بينى، او تو را مى‌بيند. پس به نمازت توجه كن🌸📿 👇نشانی مادر فضای مجازی:👇 "🛒🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ https://eitaa.com/joinchat/1671692601C9c22feb1ad گروـہ ؋ـرهنگے اجتماعے سیاسے ܢ‌ࡎࡅ࡙ـــܝ‌ࡅ߳ߺߺܙ 😊با انتشار محتوا در ثواب آن سهیم باشید 😊
هدایت شده از کانون المهدی (عج)
بسم الله الرحمن الرحیم 🥀🏴برگزاری موکب المهدی از سه شنبه ۲۷ تیر به مدت ۱۳ شب🏴🥀 جهت کمک رسانی و اهدای نذورات مبالغ خود را به شماره کارت زیر واریز کنید : ۶۲۷۲۱۲۱۲۰۵۳۶۸۶۱۶ به نام : سید علی میرشریفی