⭕️ در حقیقت هیچ عالمی در جهان اسلام قابلمقایسه با مقام معظم رهبری نیست.
ایشان یک نفر است که در کل جهان در حال زنده کردن هویت مسلمین است.
شما میبینید دهها سال است که هر کاری که آمریکا میکند همۀ آنها به برکت مقام معظم رهبری نقش بر آب میشود.
جان کری تصریح کرد که قرار بود ۳۰ سال داعش باشد!
شما جنگهای کاتولیکها و پروتستانها را که میخوانید میبینید که ۳۰ سال به جان هم افتادند و همدیگر را سلاخی کردند و در نهایت منتهی به صلح شد.
قرار بود داعش هم ۳۰ سال در جهان اسلام باشد اما مقام معظم رهبری آن را جمع کرد.
آنها دیدند که هیچ اتفاقی که آنها میخواهند نمیشود گفتند که باید منطقه را تجزیه کنند، قضیه کردستان عراق به وجود آمد اما آقا آن را جمع کرد.
در یمن کودتای علی عبدالله صالح اتفاق افتاد اما آقا آن را جمع کرد.
گفتند که بر سر مقاومت و حزب الله در منطقه بزنیم و استعفای سعد حریری اتفاق افتاد اما آقا آن را هم جمع کرد.
در حال حاضر مسلمانان هویت پیدا کردهاند و میگویند که میتوانیم در
👤 سید محمود نبویان
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ
⭕️ حاج احمد متوسلیان ...
👤استاد #رائفی_پور
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمایش و تبلیغ خوراک حرام گوشت(خرچنگ) در آنتن شبکه دو جمهوری اسلامی ایران!!
آفای صداوسیما قرار نیست برای نگه داشتن قشر خاکستری مبانی اسلام رو زیر پا بگذاری!
درصورتی که خود مردم هم از خوردن خرچنگ اکراه دارند!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخی های احمقانه و بی فرهنگیهای غربیها را ببینید!
انگار پویش لیس زدن مواد غذایی در غرب راه انداختن😐
کو؟ کجان اون خود بخته های غربگدا که همش نگاهشون به غربه و اونا رو متمدن میدونن ؟؟؟؟
بیاید تحویل بگیرید تمدن و فرهنگ غرب رو!!!!
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تلویزیون انقلاب اسلامی ایران بازیگری رسما چشم چرانی و دختربازیش را تعریف می کند
چه شد كه گناه کردن شده اسباب سرگرمی در تلویزیون ما شده؟
و ما بجای اینکه از چشم چرانی با ناموس مردم را تقبیح بشماریم راحت میخندیم...
باورم نمیشه که صداوسیمای تا این حد در باتلاق بیفرهنگی ولنگاری رفته
شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم، شهدای زینبیون کوتاهی از ماست شرمندهایم...😔
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جوانان همون روحانیهایی هستند که به ریاکاری متهم میشن، فحش میخورن و خانم سلبریتی بر ضدشون فیلم جعلی منتشر میکنه تا جامعه رو علیهشون تحریک کنه...
هستند کسانی که سلامتی خودشون و خانوادشون رو برای مردمشون به خطر میندازن بدون هیچ چشم داشتی 👏
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
نامردید اگر در تاریخ ننویسید که سال ۲۰۲۰ یک اپیدمی خطرناک کل دنیا را فرا گرفت.
تمام کارشناسان یک صدا گفتند که تنها راه نجات، قطع زنجیره انتشار است.
ولی نه بازارها تعطیل شد و نه ادارات...
نه شهرها قرنطینه شد و نه از مسافرتها جلوگیری...
اما مساجد و هیئتهای مذهبی تعطیل شد... حرمهای اهل بیت تعطیل شد.
نامردید اگر ننویسید که مذهبیها، پایبندترین انسانها به شئونات انسانیت بودند.
بنویسید که مذهبیها به علم و انسانیت احترام گذاشتند و از خواستههای مذهبی خود گذشتند ولی آنهایی که علم و دین را در تقابل یکدیگر خواندند نه تنها از مسافرت بلکه از رقصیدن در خیابانها در چهارشنبه سوری هم نگذشتند...!!!
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110