✅ذوقزدگی غربزدههای داخلی از مستعمره شدن لبنان!
پس از انفجار بیروت، غربیها تلاش کردند تا با نقشآفرینی در تحولات داخلی لبنان، تغییرات سیاسی ایجاد کنند. در همین راستا گروههای نزدیک به فرانسه پس از سفر مکرون به لبنان در تلاشاند با جمعآوری یک طومار بهاصطلاح مردمی، اینگونه نشان دهند که لبنانیها خواستار اداره کشورشان توسط فرانسه هستند؛ در کشورمان نیز برخی کانالهای غربگرا با استناد به همین امضاهای اندک مجازی و در برخی موارد، ساختگی یک سایت اینترنتی، بدون اشاره به جمعیت هفتمیلیونی لبنان، آرزوهای وطنفروشانه خود را در این حرکت مجازی دیده و درخواست مستعمره شدن لبنان را با ذوقزدگی منتشر کردهاند. در همین حال، خبرگزاری آمریکایی «آسوشيتدپرس» نوشت: «انگار مكرون فراموش كرده كه ديگر لبنان تحتالحمایه فرانسه نيست. منتقدان وي رفتار او را نواستعمارگري فرانسه در قبال لبنان ميدانند و اظهار ميكنند، مكرون ميخواهد توجه افكار عمومي را از انبوه مشكلات فرانسه، منحرف كند. فرانسه در لبنان شبكهاي از مدارس و ... داشته و روابطی نزديک با افراد در قدرت دارد که بعضي از آنها متهم به ايجاد بحرانهاي سياسي و اقتصادي در لبنان هستند. طوماري در فضاي مجازي پخش شده كه لبنان براي ده سال آينده زير نظر فرانسه قرار گيرد؛ اما تاكنون حتي نتوانسته ۷۵ هزار امضاي حداقلي موردنیاز در ميان بيش از ۷ ميليون لبناني را جمع كند.»
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⁉️برای مقابله با جریان تحریف چه اقداماتی را باید انجام دهیم؟
1⃣اولین روشنگری به معنای حمله به طرف مقابل است؛ یکی از موارد خنثی کردن عملیات روانی، ایجاد عملیات روانی بزرگتر برای دشمن است. تصور نکنیم چون ما باید در مسیر تقوا باشیم، نمیتوانیم دشمن را گرفتار کنیم، شک نکنید دشمنان آنقدر ضعفهای آشکار و پنهان دارند که بیان آنها میتواند خودشان را گرفتار خودشان کند.
2⃣ دومین روشنگری تبیین فضا برای جبهه خودی و خواص جبهه حق است. سال ۸۸ متأسفانه شاهد بودیم برخی خودیها حرفهایی میزدند که دشمن بر موج آن سوار میشد؛ نه اینکه صرفا این حرف را براساس خیانت بزنند، گاهی موارد واقعا نادانی و نادانستنیهاست، پس وظیفه دوم مدل عمار یاسر، روشنگری برای جبهه حق است.
3⃣سومین روشنگری زمانی است که در مقابل هجوم روایتها و تحریف دشمن قرار گرفتیم. اینجا اگر لحظهای در پاسخ قاطع درنگ کنیم، منجر به پیروزی دشمن در تغییر باور مردم و ایجاد شناخت غلط از میدان واقعی خواهد شد. در این بخش رسانهها و روابط عمومی سازمانها و نهادها نقش اساسی دارند.
#تحریف
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️راهکارهای مقابله با تحریف و عبور از تحریم اقتصادی
🔹رهبر حکیم انقلاب در روز عید قربان در مورد اثر تحریف بر شرایط زندگی امروز جامعه ایران فرمودند: «اگر تحریف شکست بخورد، تحریم حتما شکست میخورد».
⁉️برای مقابله با تحریف اقدامات ذیل باید انجام بگیرد:
1⃣ تغییر از حالت دفاع به حمله
2⃣ برخورد سلبی با شبکه داخلی دشمن که از میان هنرمندان و افراد مطرح داخلی تشکیل شده است.
3⃣ روشنگری برای افراد سیاسی که هر حرف آنها میتواند فضایی را برای حمله روانی دشمن ایجاد کند.
4⃣ تقویت رسانههای داخلی بویژه بخش خبر صداوسیما با رویکرد ۲۴ ساعته و پاسخ فوری به شایعات به نحوی که کمکم توان تشخیص اخبار راست و دروغ را پیدا کنند.
5⃣ ایجاد احساس مسؤولیت در تمام کسانی که به ایران علاقه دارند و دارای رسانههای کوچک حتی صفحات شخصی در فضای مجازی هستند.
💠رکن اصلی برای پیروزی در جنگ اقتصادی، پیروزی در جنگ روایتهاست؛ روایتهایی که مستقیما به ذهن عامه مردم جهت میدهد و همه اقشار جامعه از هر صنف و گروهی را درگیر میکند؛ از یک مغازهدار عادی تا وکیل و وزیر و دانشجو
#تحریف
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️کنار رفتن هوک را دست کم نگیرید،این یک پیروزی بود
🔹شکست سیاست فشار حداکثری بر ایران یک قربانی برجا گذاشته و این قربانی کسی نیست جز «برایان هوک» که در سالهای گذشته تلاش زیادی را برای همراه کردن سایر کشورهای جهان با مواضع ضد ایرانی واشنگتن انجام داد.
🔹رقم خوردن این شسکت برای دونالد ترامپی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری است به هیچ وجه قابل قبول نبوده از همین رو هوک قربانی شد تا شکست سیاستهای آمریکا در قبال ایران، در پرونده سیاست خارجی ترامپ نوشته شود.
🔹برایان هوک کارش را کمی پس از آن شروع کرد که آمریکا با دستور دونالد ترامپ از توافق هستهای با ایران خارج شد. پس از خروج آمریکا از برجام، «گروه کاری ویژه ایران» تشکیل شد و هوک چهره اصلی سیاست «فشار حداکثری» بود که از ایران انتقاد میکرد و به دفاع از سیاست آمریکا درباره تهران میپرداخت.
🔹با کنار رفتن «برایان هوک»، کاخ سفید یک دیپلمات قدیمی را به عنوان مسئول پرونده ایران معرفی کرده، اما این چهره کهنه کار در کارنامه خود موفقیت چندانی نداشته است.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 در جلسه دیشب سران قوا درباره فروش نفت چه گذشت؟
🔻 سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس:
🔹در ابتدای جلسه، اعضا نسبت به وعدههای منتشرشده در رسانهها از زبان رئیس جمهور و برخی دولتمردان درخصوص گشایش اقتصادی باتوجه به اینکه هنوز جزئیات این طرح مورد بحث و تصویب قرار نگرفته اعتراض کردند.
🔹رئیس مجلس اعلام کرد هدف دولت نباید صرفاً تامین بودجه باشد و نظر مجلس بر فروش نقدی بجای سلف و خرده فروشی است.
🔹رئیس قوه قضائیه نیز شروطی را به عنوان خطوط قرمز در تصویب طرح دولت مطرح کرده که ازجمله آنها، نحوه فروش و تحویل نفت به خریدار و در اولویت بودن فروش میعانات گازی، ممانعت از تبدیل فرآیند اجرای این طرح به عامل افزایش سرسام آور بدهی دولت در سالهای آتی و لزوم ممنوعیت خرید یا بازخرید اوراق توسط بانکهاست.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ تذکر قالیباف به روحانی در مورد سوءاستفاده دولت از تعامل با مجلس
🔹 طبق خبرهای رسیده، روحانی در جلسه اخیر شورای عالی اقتصادی به بهانه تاکید رهبر انقلاب بر تعامل قوا به خصوص تعامل مجلس با دولت، می خواسته است بدون دردسر قضیه فروش نفت به مردم را تصویب کند که با مخالفت قالیباف رو برو شد.
🔹 در این جلسه، روحانی با بیان اینکه این طرح فروش نفت به مردم بسیار مهم است باید این طرح را در همین جلسه تصویب کنیم تا به اجرا دربیاید.
🔹 قالیباف در جواب می گوید هنوز زوایای کامل این طرح مشخص نیست و معلوم نیست آیا کاملا به نفع مردم و اقتصاد کشور است یا خیر، پس نیاز به بررسی بیشتر دارد.
🔹 روحانی در جواب می گوید رهبری مگر تاکید نکردند که مجلس با دولت تعامل کند؟ پس چرا سنگ اندازی می کنید؟
🔹 قالیباف می گوید هدف ما نجات اقتصاد کشور است و مبنای تعامل همین است ولی ظاهراً آقای روحانی می خواهد به بهانه تعامل مجلس با دولت، کارهای اشتباه خودش را مانند گذشته پیش ببرد که ما نخواهیم گذاشت.
🔹 روحانی از این حرف قالیباف به شدت عصبانی می شود.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🚨 پنج تیم جاسوسی توسط وزارت اطلاعات متلاشی شد
🔹معاون ضد جاسوسی وزارت اطلاعات: افسران اطلاعاتی بیگانه با بهرهگیری از روشهای پیچیده و متنوع اطلاعاتی، درصدد انجام جاسوسی نسبت به پروژههای هستهای، سیاسی، اقتصادی، نظامی و زیرساختی با هدف سرویسهای اطلاعاتی سیا، موساد و برخی کشورهای اروپایی مرتبط با پروندههای جاسوسی اخیر؛ خرابکاری در زیرساختها، پروژهها، تشدید تحریمهای ظالمانه و ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به دانش و تکنولوژیهای نوین و همچنین ایجاد چالش در روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای همسو بوده که این تلاشها و اقدامات مذبوحانه با هوشیاری و اشراف اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان عجلالله با شکست مواجه شد.
🔹در راستای امنیت ملی در هیچ نقطهای از دایره اشراف و اقدام سربازان گمنام امام زمان عجلالله در آمان نبوده و به ملت شریف و عزیز اسلامی اطمینان میدهیم با هر توطئه دشمنان متخاصم با قاطعیت مقابله و برخورد خواهیم کرد.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
📖 #رمان_جان_شیعه_جان_اهل_سنت
🖋 #قسمت_صد_و_نوزدهم
مقابل پایم بلند شد و همانطور که نگاه تشنهاش به صورت پژمردهام مانده بود، با صدایی که نغمه غمانگیزش را به خوبی حس میکردم، با مهربانی سلام کرد. روی مبلی که در دیدش نبود، نشستم و جواب سلامش را آنقدر آهسته دادم که به گمانم نشنید. پدر با اخم سنگینی که ابروهایش را تا روی چشمانش پایین کشیده بود، سر به زیر انداخته و هیچ نمیگفت که عبدالله رو به مجید کرد: «خیلی خوش اومدی مجید جان!» مجید به لبخند بیرنگی جواب مهربانی عبدالله را داد و پدر مثل اینکه از خوش برخوردی عبدالله خوشش نیامده باشد، خودش با لحنی پُر غیظ و غضب آغاز کرد: «اون روزی که اومدی تو این خونه و الهه رو خواستگاری کردی، قول دادی دخترم رو راحت بذاری تا هر جوری می خواد اعمال مذهبیاش رو انجام بده، ولی به قولت وفا نکردی و الهه رو اذیت کردی!»
نگاهم به مجید افتاد که ساکت سر به زیر انداخته و کلامی حرف نمیزد که انگار دیگر رمقی برایش نمانده بود و در عوض پدر مقتدرانه ادامه میداد: «خیال نکن این چهل روز در حَقِت ظلم کردم که نذاشتم الهه رو ببینی! نه، من ظلم نکردم! اولاً این خود الهه بود که نمیخواست تو رو ببینه، ثانیاً من به عنوان باباش صلاح میدونستم که یه مدت از تو دور باشه تا آروم بگیره! حالا هم اگه قول میدی که دیگه اذیتش نکنی، اجازه میدم برگرده سرِ خونه زندگیاش. البته نه مثل اوندفعه که امروز قول بدی و فردا بزنی زیرش!» مجید سرش را بالا آورد و پیش از آنکه چیزی بگوید، به چشمان غمزدهام نگاهی کرد تا اوج وفاداریاش را به قلبم اثبات کند و بعد با صدایی آهسته پاسخ پدر را داد: «قول میدم.» و دیگر چیزی نگفت. عبدالله زیر چشمی نگاهم کرد و با اشاره چشمش خواست تا آماده رفتن شوم.
سنگین از جا بلند شده و برای برداشتن ساک کوچک وسایلم به اتاق رفتم. حال عجیبی بود که دلم برایش دلتنگی میکرد و پایم برای رفتن پیش نمیرفت که هنوز خورشید عشقش که چهل روز میشد در دلم غروب کرده بود، سر بر نیاورده و به سرزمین قلبم نتابیده بود. وسایل شخصیام را جمع کردم و از اتاق بیرون آمدم که دیدم پدر و عبدالله در اتاق نیستند و مجید در پاشنه در به انتظارم ایستاده است. همانطور که به سمتش میرفتم با چشمانی که جز سایه غم رنگ دیگری نداشت، نگاهم میکرد و پلکی هم نمیزد. نزدیکش که رسیدم، با مهربانی ساکم را از دستم گرفت و زیر لب زمزمه کرد: «باورم نمیشه داری دوباره باهام میای!» و تازه در آن لحظه بود که به صورتش نگاه کردم و باورم شد در این مدت چه کشیده که در صفحه پیشانیاش خط افتاده و میان موهای مشکیاش، تارهای سفید پیدا شده بود. خطوط صورتش همه در هم شکسته و چشمانش همچون گذشته نمیدرخشید. در را باز کرد و با دست تعارفم کرد تا پیش از او از در خارج شوم.
چهل روز بود که از این پلهها بالا نرفته و چقدر مشتاق دیدن کلبه عاشقانهمان بودم. هر دو با قدمهایی خسته پلهها را بالا میرفتیم و هیچ نمیگفتیم که انگار بار دردهای دلمان آنچنان سنگین بود که به کلامی سبک نمیشد. وارد خانه که شدیم، از سردی در و دیوارش دلم گرفت. با اینکه مجید بخاطر آمدن من، همه جا را مرتب کرده و اتاق را جارو زده بود، ولی احساس میکردم مدتهاست روح زندگی در این خانه مرده است. تن خستهام را روی مبل اتاق پذیرایی رها کردم و نگاه سردم را به گلهای فرش دوختم که مجید پیش آمد و مقابل پایم روی زمین نشست. نمیتوانستم سرم را بالا بیاورم و به چشمانش نگاه کنم که نه خاطرم از آزردگی پاک شده و نه دلم تاب دیدن صورت غمزدهاش را داشت که آهنگ محزون صدایش در گوشم نشست: «الهه جان! شرمندم!» و همین یک کلمه کافی بود تا مردمک چشمم به لرزه افتاده و اشکم جاری شود و چقدر چشمش به چشم من وابسته بود که گرمای اشکش را روی پایم حس کردم.
#نویسنده_فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
📖 #رمان_جان_شیعه_جان_اهل_سنت
🖋 #قسمت_صد_و_بیستم
نگاهش کردم و دیدم قطرات اشک از روی صورتش جاری شده و روی فرش و پاهای من میچکد و با صدایی که زیر بارش اشکهایش نَم زده بود، همچنان می گفت: «الهه! دلم خیلی برات تنگ شده بود! الهه! چهل روزه که ندیدمت! چهل روزه که حتی صداتو نشنیدم! مَنی که یه روز نمیتونستم دوری تو رو تحمل کنم...» دلم آتش گرفته بود از طعم شیرین زندگی عاشقانهای که چه زود به کاممان تلخ شد و دلهایمان را در هم شکست و نتوانستم دم نزنم و من هم لب به شکایت گشودم که شکایتم هم از اوج دلتنگیام بود: «مجید! زمانی که باید کنارم بودی، کنارم نبودی! زمانی که باید آرومم میکردی، کنارم نبودی! شبهایی که دلم میخواست پیشِت زار بزنم و برات درد دل کنم، کنارم نبودی! شبهایی که هیچ کس نمیتونست آرومم کنه و من به تو احتیاج داشتم، کنارم نبودی!» و داغ دلم به قدری سوزنده بود که چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و در برابر نگاه او که بیش از دل من بیقراری میکرد، بیپروا ادامه میدادم: «ای کاش فقط کنارم نبودی! تو با امیدی که به من داده بودی، با دروغی که به من گفتی، مَنو صد بار کُشتی و زنده کردی! مجید! خیلی عذابم دادی! خیلی زجرم دادی! مجید! چرا اونقدر مَنو امیدوار کردی؟ چرا به من الکی وعده میدادی که مامانم خوب میشه؟ مگه دکتر بهت نگفته بود که دیگه نمیشه براش کاری کرد؟ پس چرا منو بردی امامزاده؟ چرا ازم خواستی قرآن سر بگیرم و به هر کی که تو میگی متوسل شم؟» و دیگر نتوانستم ادامه دهم که صدایش به گریه بلند شده و پشتش به لرزه افتاده بود و چه زجری میکشیدم که او را به این حال ببینم و نتوانم دلداریش دهم که هنوز دلم از دستش رنجیده بود.
خواستم از جایم بلند شوم که دستم را گرفت و با لحنی عاشقانه التماسم کرد: «الهه! نرو! هر چی میخوای بگی، بگو! هر چی دوست داری بگو! فقط با من حرف بزن! بخدا دلم برای صدات تنگ شده!» و حالا نوبت گریههای بیصبرانه او بود که امانش را بریده و نالههایش را در گلو بشکند. چشمه چشمان کشیده و زیبایش از اشک سرریز شده و پلکهایش همچون ابر بهاری سنگین بود و باز هم دست از باریدن نمیکشید و همچنانکه با نگاه عاشقش، دلبسته چشمان تَرم شده بود، زیر لب نجوا میکرد: «الهه! من بهت دروغ نگفتم، بخدا من بهت دروغ نگفتم! من به حرفایی که میزدم اعتقاد داشتم! من مطمئن بودم اگه امام حسین (علیهالسلام) بخواد، میتونه پیش خدا شفاعت کنه تا مامان خوب شه...» که کلامش را شکستم و با صدایی که میان گریه دست و پا میزد، پرسیدم: «پس چرا خوب نشد؟ پس چرا امام حسین (علیهالسلام) نخواست مامانم خوب شه؟ پس چرا مامانم مُرد؟» و مثل اینکه نداند در پاسخ اینهمه پرسش سرشار از حسرتم چه بگوید، سری تکان داد و با صدایی که از شدت بغض، به سختی شنیده میشد، پاسخ داد: «نمیدونم الهه جان...»
و من دیگر چه میگفتم که به زلالی کلامش ایمان داشتم و نمیخواستم و نمیتوانستم بیش از این با تازیانههای سرزنش، عذابش دهم که با سر انگشتانم تارهای سپیدِ روی شقیقهاش را که چون ستاره در سیاهی شب میدرخشید، لمس کرده و با لحنی لبریز از حسرت زمزمه کردم: «با خودت چی کار کردی؟» و آنقدر صدایم میان طوفان بغض گم شده بود که خیال کردم نشنیده، ولی به خوبی نغمه دلسوزیام را شنیده بود که لبخندی غمگین بر صورت خیس از اشکش نقش بست و با نگاه نجیبانه و سکوت پُر از غربتش، جوابم را داد تا باورم شود که در این چهل روز چه بر دل شیدایش گذشته و مردانه تحمل کرده است.
#نویسنده_فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
باز هم چشم امید به فتنه..👀
انقلاب و نظام عزیز و مقتدر است.
انشاألله
کور باد هر آن که نتواند دید
👇
سیگنال سایت اصلاحطلب برای آشوب:
👈مراقب بیروتی شدن ایران باشید!
🔻 عصرایران طی یادداشتی قابل تأمل، شرایط فعلی ایران را به بیروت تشبیه کرد و مدعی شد:
▪️نیترات آمونیوم انباشته شده درگمرک بیروت، سالها بدون صدا در انبار خاک میخورد؛ اما جرقهای کوچک، آن انبار خاموش را به انفجاری مهیب بدل کرد
▪️حالا حکایت ماست و انبار بزرگی که در ایران هر لحظه ممکن است منفجر شود و هرآنچه هست را باخاک یکسان کند: "نیترات نارضایتی"
▪️مردم ایران در ناراضی ترین وضعیت دهههای اخیر هستند
▪️حکومتها در برابر افراد ناراضی دو راه دارند: یا با اصلاحات جدی، آنها را به راضی یا حداقل امیدوار تبدیل کنند یا با استمرار سیاستهای منجر به نارضایتی، ناراضیها را به معترض بدل کنند!
#بصیرت_انقلابی
@basirat_enghelabi110
یه پیام مهم به رئیس جمهور محترم
تو رو خدا ما با این وعده های کذایی تو وحشت می کنیم.🙆♂🙆♀
به ما وعده نده !!🙅♂
از شما گشایش نمی خواهیم.
🔴 "بحرین دختر خودمان بود، به هرکس میخواستیم شوهرش دادیم!"☹️
❌ این☝️جمله را عباس هویدا نخستوزیر وقت رژیم پهلوی درباره تجزیه بحرین گفته بود.
📆 22 مرداد ماه سالروز جدا شدن بحرین از خاک ایران توسط حکومت پهلوی...
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110