eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻۲۷ هزار میلیارد در «حساب خاص» رئیس جمهور 🔹محمد حسینی مشاور رئیس دیوان محاسبات کل کشور:‌ تنها در سال ۹۸ بالغ بر ۲۷ هزار میلیارد تومان به حساب خاص رئیس جمهور از فروش فرآورده‌های نفتی واریز شده که ۱۲۰ میلیارد تومان از این محل به دانشکده شهید بهشتی اختصاص یافت. 🔹نخستین خزانه، خزانه کل کشور بوده که مدیریت آن با وزارت امور اقتصادی و دارایی است. در دو سال اخیر خزانه‌ای به نام سازمان هدفمندی یارانه‌ها ایجاد شده است. خزانه سوم با نظر رئیس جمهور در وزارت نفت ایجاد شده که صرفاً به «حساب خاص» بر اساس دستور مستقیم رئیس جمهور اختصاص دارد. 🆔 @basirat_enghelabi110
واکنش سپاه در محکومیت اقدام رئیس‌جمهور فرانسه در حمایت از توهین به پیامبر اسلام (ص) 🔹 سپاه پاسداران در بیانیه‌ای با محکومیت شدید اقدام رئیس جمهور فرانسه در حمایت از توهین به پیامبر اسلام(ص)؛ اسلام ستیزی را پروژه شکست خورده، اما شتاب دهنده به افول گریزناپذیر آمریکا و رژیم صهیونیستی دانست. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و شصت و دوم 🏻🏻با احساس ناخوشایندی از خجالت و غریبی، پشت سرِ مجید قدم به حیاط گذاشتم که پیش چشمان نگرانم، بهشتی رؤیایی جان گرفت. 🌴🌳حیاط زیبا و بزرگی که باغچه سرسبزی در میانش به ناز نشسته و دور تا دورش، نخل‌های تزئینی و کوتاهی صف کشیده بودند و با رقص ملیح شاخه‌هایشان برایم دست تکان می‌دادند. 🌌 انگار در این حیاط خبری از گرمای این شب‌های بندر نبود که صاحبخانه خوش سلیقه، سنگ فرش حیاط را آب و جارو زده بود تا بوی خوش آب و خاک در فضا پیچیده و خنکای لطیفی صورت پژمرده‌ام را نوازش دهد. 🏻روبرویم در صدر حیاط، ایوان بزرگ و دلبازی بود که حیاط را به ساختمان متصل می‌کرد و تنها سه پله کوتاه از سطح حیاط ارتفاع می‌گرفت که آن هم با ردیفی از گلدان‌های کوچک تزئین شده بود. 🏣 ساختمان در تمام طول ایوان امتداد داشت و به نظرم دو ساختمان کاملاً مشابه بودند که در یک طبقه و در کنار هم ساخته شده بودند. 👥 نگاهم از پله‌ها بالا رفت و چشمم به دو خانم محجبه افتاد که در نهایت حیا و نجابت روی ایوان ایستاده و از همانجا به ما خوش آمد می‌گفتند. 🎒 حاج آقا ساک کوچک‌مان را لب ایوان گذاشت و با خنده‌ای که صورتش را پوشانده بود، رو به مجید کرد: 👳🏻 دیر کردی پسرم! دیگه داشتم می‌اومدم سرِ خیابون دنبالتون. گفتم شاید آدرس رو پیدا نکردید. 👌و اگر بگویم زبان من و مجید بند آمده بود که حتی نمی‌توانستیم به درستی از او تشکر کنیم، اغراق نکرده‌ام که به معجزه پروردگارمان در کمتر از یک ساعت از جهنمی سوزان و ظلمانی به بهشتی خنک و خوش رایحه دعوت شده بودیم. 👳🏻 سپس دستش را به سمت خانم‌های ایستاده در ایوان گرفت و معرفی کرد: - حاج خانم و دخترم هستن... و بلافاصله مرا مخاطب قرار داد: دخترم! این حاج خانم و دختر ما، جای مادر و خواهر خودت هستن! 👁 و شاید از چشمان متحیرم فهمید چقدر احساس غریبگی می‌کنم که با مهربانی بیشتری ادامه داد: 👳🏻 اینجا خونه خودته دخترم! منم مثل پدرت می‌مونم! بفرمایید! 👤 و همسر حاج آقا از ایوان پایین آمد و با صدایی سرشار از متانت، پشت تعارف همسرش را گرفت: - خیلی خوش اومدید! بفرمایید! 🏻🏻ولی من و مجید همانجا پای در خشک‌مان زده و قدم از قدم بر نمی‌داشتیم که پس از ماه‌ها آوارگی و زخم زبان شنیدن، محوِ اینهمه خوش خلقی تنها نگاهشان می‌کردیم. 👳🏻 حاج آقا فهمیده بود که ما در بُهت این فضای دل انگیز فرو رفته‌ایم و می‌خواست به نحوی سرِ صحبت را باز کند که با لحنی صمیمی شروع کرد: - خدا ما رو خیلی دوست داشت که امروز صبح عروس و پسرم رفتن و امشب برامون یه عروس و پسر دیگه فرستاد! 💓 از لحن مهربانش، دلم گرم شد و مجید لبخندی زد تا او باز هم ادامه دهد: 👳🏻 راستش این خونه، خونه پدربزرگ ما بوده. از قدیم همیشه دو تا خونواده تو این خونه زندگی می‌کردن. دو تا ساختمون هم مثل هم می‌مونن. البته از اول، اینا دو تا خونه مجزا بودن. یعنی حیاطشون از هم جدا بود. ولی پدر مرحومم دیوار وسط حیاط رو خراب کرد و جاش این باغچه رو درست کرد. از وقتی من یادمه یه ساختمون مال پدربزرگم بود، یه ساختمون مال عموی بزرگم. بعدش که پدر بزرگ و مادر بزرگم به رحمت خدا رفتن، یکی‌اش مال پدرم بود و یکی دیگه‌اش هنوز دست عموم بود. 👳🏻 سپس به آرامی خندید و با شوخ طبعی ادامه داد: - سرتون رو درد نیارم! خلاصه این دو تا خونه انقدر دست به دست شدن که الان یکی‌اش دست منه و اون یکی هم تا دیروز دست پسرم بود و از امشب در اختیار شماس! 🏻 نمی‌توانستم باور کنم که این خانه با همه زیبایی و دلبازی‌اش از امشب در اختیار من و مجید قرار می‌گیرد و مجید هم مثل من باورش نمی‌شد که با صدایی که از تهِ چاه در می‌آمد، در جواب محبت‌های بی‌کران حاج آقا، زبان گشود: 🏻آخه حاج آقا... و رنگ شرمندگی را در چشمان مجید دید و دلش نمی‌خواست شاهد خجالت کشیدنش باشد که با حالتی پدرانه کلام مجید را قطع کرد: 👳🏻 پسرم! چرا به من میگی حاج آقا؟!!! گفتم که تو هم مثل پسرم می‌مونی! به من بگو بابا! 🏻🏻 و نه تنها زبان مجید که نفس من هم از باران محبتی که بی‌منت بر سرمان می‌بارید، بند آمده بود که حاج آقا به سمت مجید آمد، هر دو دستش را پشت سر و گردن مجید انداخت و پیشانی‌اش را بوسید. 🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و شصت و سوم 👁 می‌دیدم نفس مجیدم به شماره افتاده و دیگر نمی‌دانست چه بگوید که حاج آقا دست چپ مجید را با هر دو دستش گرفت و با لحنی غرق عشق و محبت، برایش سنگ تمام گذاشت: 👳🏻 پسرم! من برای شما کاری نکردم، امشب متعلق به باب‌الحوائج، حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام)! همه ما امشب مهمون ایشونیم! سند این خونه رو هم امشب خود آقا به اسمت زد. من چی کاره‌ام؟!!! 🏻 به نیمرخ سیمای مجید نگاه کردم و دیدم آسمان دلش به عشق امامش طوفانی شده که پیشانی بلندش از بارش عرق شرم نَم زده و دستانش آشکارا می‌لرزید. 🏻شاید حاج آقا خبر نداشت، ولی من می‌دانستم که یک سمت پیشانی‌اش به حمایت از حرمت حرم سامرا شکست و سمت دیگر صورت و بدنش به عشق جان جواد‌الائمه (علیه‌السلام)، غرق زخم و جراحت شده تا امشب چنین ناز شصت کریمانه‌ای از دست با برکت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) بگیرد. 👳🏻 حاج آقا متوجه شده بود من و مجید همچنان معذب هستیم که به ساک دستی‌مان نگاهی کرد و به شوخی پرسید: ⁉ چرا انقدر سبک بال اومدید؟ 🏻مجید کمی خودش را جمع و جور کرد و هنوز از پرده خجالت بیرون نیامده بود که با صدایی گرفته جواب داد: 🎒 این ساک فقط چند دست لباس و وسایل شخصیه. وسایل‌مون رو گذاشتیم تو انبار همون خونه‌ای که قبلاً زندگی می‌کردیم... و حاج آقا با خوشرویی دنبال حرف مجید را گرفت: 👳🏻 خُب پس امشب مهمون خونه ما باشید! چون اون ساختمون خالیه، فقط یه موکت داره. هر وقت اسباب خودتون رو اُوردید، تشریف ببرید اون طرف! 👤که همسرش با صدایی آهسته تذکر داد: - آسید احمد! چرا این بنده خداها رو انقدر سرِ پا نگه می‌داری؟ 👌و بعد با خوش زبانی رو به من و مجید کرد: - بفرمایید! بفرمایید داخل! 🏻🏻 که بلاخره جرأت کردیم تا از میان گلستان این حیاط گذشته و در میان تعارف گرم و بی‌ریای صاحبخانه وارد ساختمان شویم. 🏣 خانه‌ای با فضایی مطبوع و خنک که عطر برنج و خورشت قرمه سبزی آماده، در همه جایش پیچیده بود و دلم را می‌بُرد. اتاق هال و پذیرایی نسبتاً بزرگی پیش رویمان بود که با فرشی ساده پوشیده شده و دور تا دور اتاق، پشتی‌های کوچکی برای نشستن میهمانان تعبیه شده بود. 🖼 در خانه‌ای به این زیبایی و دل‌انگیزی، خبری از تجمل نبود و همه اسباب اتاق، همین فرش و پشتی بود و البته چند قاب بزرگ و کوچک با طرح کعبه و کربلا و اسماء الهی که روی دیوار نصب شده بودند. 👳🏻🏻 حاج آقا، مجید را با خودش به ساختمان کناری بُرد تا آنجا را نشانش دهد و من در همین ساختمان پیش حاج خانم و دخترش ماندم. 🏻دختر جوان با چادر سپیدی که به سر کرده و فقط نیمی از صورتش پیدا بود، به رویم لبخند می‌زد تا دلم به نگاه خواهرانه‌اش خوش شود. حاج خانم هم با خوشرویی تعارفم کرد تا بنشینم، ولی همین که نگاهش به صورتم افتاد، عطر لبخند از چهره‌اش پرید و با نگرانی سؤال کرد: ⁉ دخترم! حالت خوبه؟ چرا رنگت انقدر پریده؟ 🏻 سرم را پایین انداختم که حقیقتاً حالم خوب نبود و از شدت ضعف و گرسنگی، دوباره حالت تهوع و سرگیجه گرفته بودم. 👌دستش را از زیر چادر ضخیمش بیرون آورد، با سرانگشتان مهربانش صورتم را بالا آورد و مستقیم به چشمانم نگاه کرد. 💓 در برابر نگاه مادرانه‌اش، پای دلم لرزید و اشک در چشمانم جمع شد که بیشتر نگرانش کردم و با دلواپسی پاپیچم شد: ⁉ چیه مادر جون؟ چرا گریه می‌کنی؟ 👤 حالا دختر جوان هم نگرانم شده بود که به سمتم آمد و نگاهم می‌کرد تا بفهمد چه چیزی ناراحتم کرده که با صدایی آهسته بهانه آوردم: 🏻 چیزی نیس، حالم خوبه... ولی حاج خانم با تجربه‌تر از آنی بود که با دیدن صورت رنگ پریده و چشمان گود افتاده‌ام، فریب این پاسخ ساده را بخورد که باز اصرار کرد: 👤دخترم! با من راحت باش! منم مثل مادرت می‌مونم! به من بگو شاید بتونم کمکت کنم! ❤ و آنچنان مهربان نگاهم می‌کرد و قلبش برایم به تپش افتاده بود که نتوانستم در برابرش مقاومت کنم که بغضم شکست و جراحت قلبم را میان گریه نشانش دادم: 🏻یه هفته پیش بچه‌ام از بین رفت... و حالا برای نخستین بار بعد از از دست رفتن حوریه، فرصتی به دست دلم افتاده بود تا برای بانویی دردِ دل کنم که در برابر نگاه نگران‌شان، ناله زدم: - بچه‌ام دختر بود، تو هشت ماه بودم، ولی مرده به دنیا اومد... 👤دختر جوان از تلخی سرنوشت کودکم، لب به دندان گزید و چشمان درشت و مهربان حاج خانم از اشک پُر شد و چه خوب فهمید به آغوشی مادرانه نیاز دارم که هر دو دستش را به سمتم گشود تا خودم را میان دستانش رها کنم و من چقدر در حسرت این دلداری‌های بی‌ریا، پَر پَر زده بودم که خودم را در آغوشش انداختم و بار دیگر هجوم گریه، گلویم را پُر کرد. 🆔 @basirat_enghelabi110
🔅 هرگاه در این ساعت از شب بیدار میشوم غم عجیبی دلم را میگرید... 🖤 آخه در این ساعات روح ملکوتی حاج قاسم به آسمانها پر کشید 💔😔 انگار همین الان حاج قاسم هنوز زنده است... هنوز در منطقه مشغول مبارزه با دشمنان هست... اما افسوس که حاجی از بین ما رفت😭 🌹شادی ارواح مطهر جمیع شهدا خصوصا شهید حاج قاسم سلیمانی فاتحه مع الصلوات🌹 #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
یا_ابا_عبدالله ❤️ 🔹ای دل بیا به رسم قدیمی سلام ڪن ✨صبح ست مثل باد و نسیمی سلام ڪن 💫برخیز نوڪرانہ و با عشق ، خدمت 🔸ارباب مهربان وصمیمے سلام ڪن السلام_علیک_یاسیدالشهدا✋ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🌺سالروز پیوند آسمانی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلوات الله علیه و خدیجه کبری سلام الله علیها بر همگان مبارک و فرخنده باد.🌺 💖💝🎊💝🎊💝🎊💝🎊💝💖 #ما_عاقبت_به_خیر_دعای_خدیجه_ایم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔹ورود غیر رسمی روسیه به جنگ قره باغ یا قدرت نمایی در برابر ترکیه ؟ 🔹بنابر اعلام نشریه اسیا تایمز به احتمال زیاد روسیه از سامانه جنگ الکترونیک کراسوخا 4 بر علیه پهپادهای آذربایجانی استفاده کرده است ▫️این نشریه اعلام کرده با توجه به تصاویر به دست امده از پهپادهای ساقط شده اذربایجانی و نبود نشانه های برخورد موشک به پهپادها این احتمال وجود دارد که از یک سامانه قدرتمند جنگال بر علیه این پرنده ها استفاده شده . به طور رسمی چنین تجهیزاتی در اختیار ارمنستان نمی باشد . همچنین استفاده زیاد از موشک های اسپایک اسرائیلی نیز می تواند دلیلی بر این مدعا باشد ▫️روسیه در شمال غرب ایروان در شهر گیومری یک پایگاه نظامی دارد و با تجربه جنگ سوریه و لیبی به احتمال زیاد این سامانه را در این پایگاه مستقر کرده است 🔹از سویی بنابر اعلام برخی منابع نیز چند روزی است پهپادهای آذربایجانی از مناطق جنوبی و نزدیک مرز ایران به سمت مناطق درگیری پرواز می کنند 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ جامعه مدرسین با صدور بیانیه‌ای: ♨️ دولت‌های اسلامی سیاسی و اقتصادی با هتاکان را اجرایی کنند ❗️ جدی پیگیری کند 🔻متن بیانیه: ◼️ بسم‌الله الرحمن الرحیم سخنان هتاکانه و جاهلانه رئیس‌جمهور فرانسه و اصرار این مقام فرانسوی بر ادامه اهانت و حرمت‌شکنی علیه ساحت منور و مکرم پیامبر اعظم (صلی‌الله علیه وآله) بار دیگر اوج نابخردی و عقب‌ماندگی مدعیان عقلانیت و اندیشه را آشکار کرد. این جسارت‌ها گردوغباری بیش نیست و بر آستان خورشیدوار و نورانیت جاودان آن حضرت اثری نخواهد داشت. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ضمن ابراز انزجار مجدد نسبت به اباطیل و گزافه‌گویی‌های مقامات فرانسوی اعلام می‌دارد: جهان اسلام در مقابل هتاکی‌ها و جسارت‌های علیه مقدسات اسلامی آرام نخواهد گرفت و هتاکان را پشیمان خواهد کرد. از نهادهای حقوقی جهان اسلام می‌خواهیم طرحی برای از ساحت قدسی انبیاء عظام ارائه و تنظیم کنند و همچنین دولت‌های اسلامی نیز سیاسی و اقتصادی و کاهش سطح روابط با هتاکان و ممنوع کردن فعالیت‌های تجاری شرکت‌های فرانسوی را کلید بزنند و اجرایی کنند. از وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی خواستاریم با جدیت تمام تا حصول محکومیت حقوقی و قضایی مقامات فرانسوی پیگیری کنند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته محمد یزدی رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم/ 🆔 @basirat_enghelabi110
امروز صدر تا ذیل باورهای اسلامی، در معرض تشکیک قرار گرفته، و شیاطین هر روز راه‌های جدیدی را برای تخریب اعتقادات مردم ابداع می‌کنند؛ حال، مسئولیت مقابله با این جریان فکری بر عهده چه کسانی است؟ آیا انجام چنین کاری از دستگاه‌های اجرایی، یا سپاه و ارتش ساخته است ؟! آیا کسانی غیر از روحانیت این تکلیف را بر عهده دارند؟! بزرگ‌ترین مسئولیت در نظام اسلامی را مقابله فکری با کسانی دانست که اعتقادات مسلمانان را تخریب می‌کنند. _ علامه #مصباح_یزدی #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
◄ آمریکا: تحریم جدیدی علیه ایران وجود ندارد!/ مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد که به علت تحریم بیش از حد مسکو و تهران، امکان اعلام تحریم‌های بیشتر علیه روسیه و ایران وجود ندارد. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔻سردار حاجی زاده به کرونا مبتلا شد اعتماد مدعی شد: 🔹سردار حاجی زاده فرمانده هوافضای سپاه ایران به ویروس کرونا مبتلا شده و حسب اطلاعات شب گذشته در یکی از بیمارستان‌های نظامی تهران بستری شده است. 🔹پیگیری‌ها نشان می‌دهد که حال عمومی سردار حاجی زاده وخیم نیست و او تحت نظر پزشک در حال مداواست و احتمالا به زودی ترخیص خواهد شد. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110