eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣🗣 حاج أکبر !! کجایی به نوچه ها و بچه‌های معنوی ات ،امروز این حرف ها را تکرار کنی؟! اگر چه نه تنها خودتون به این این حرف ها اعتقاد نداشته و از مواضع انقلابی عدول کردید. بچه‌های معنوی تون هم ناخلف شده و هاشمی رفسنجانی انقلابی را نمی پسندند بلکه انقلابی وامانده را عاشقند!! ✍ابوحیدر بصیرت انقلابی @basirat_enghelabi110
شلیک به فتلفورت! 🔹یعنی نشد دولت آقای روحانی، کاری را بدون حاشیه و دعوا و مرافعه پیش ببرد. طرح دو هفته تعطیلی برای مهار ، هنوز شروع نشده بود که دو معاون کارگزارانی و اعتدال و توسعه ای وزارت بهداشت، وسط کار موش دوانده و استعفا دادند. ♦️خب دو هفته زودتر زحمت را کم می کردید، یا دو هفته دیر تر. این حرکت و سیاه بازی چی بود وسط یک طرح ملی؟! 🔹ما که حسرت به دل ماندیم، کاری را بدون هزینه و تلفات و خسارت انجام بدهند. ♦️شده حکایت توپخانه میرزا آغاسی که وقت شلیک، منفجر شد و در جا چند نفر را کشت. او هم بی آن که کم بیاورد، گفت "قربان ببینید توپخانه ای که اینجا از خودی ها این قدر تلفات می گیرد، با دشمن در فتلفورت چه می کند؟! 🖌 محمد ایمانی 🆔 @basirat_enghelabi110
#امام_خمینی "ره" 🔰 توحیدمان کم است که آمریکا را ابرقدرت مینامیم نه خدا را. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
⚜ بسیج لشکر مخلص خداست 🇮🇷 💢 مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته‌های رفیع آن، اذان رشادت و شهادت سرداده اند. 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🔴درباره استعفای معاون وزیر بهداشت، طرح دعوای طب سنتی و طب مدرن، سرکاریه! 🔹ماجرا اینه که معاون مستعف
شلیک از پشت به وزیر؛ کودتای مشترک مشارکت و کارگزاران ♦️وقتی دو معاون وزیر بهداشت (با گرایش کارگزارانی و اعتدال و توسعه ای) در یک ساعت ، اعلام استعفا می کنند، یعنی با هم تبانی کرده اند. 🔹وقتی این کار را درست چند ساعت قبل از آغاز دو هفته تعطیلی برای مهار کرونا انجام می دهند، رفتارشان بوی کارشکنی می دهد. ♦️وقتی بلافاصله پس از اعلام استعفای دو معاون، عباس عبدی از وزیر می خواهد استعفا دهد(!؟)، می توان حدس زد حزب اتحاد ملت (حزب منحله مشارکت) در شلیک از پشت به وزیری که در خط مقدم مبارزه با کرونا درگیر است، با حزب کارگزاران هماهنگ کرده است. 🔹اگر درباره کودتای دو حزب پدر خوانده، سندی روشن تر می خواهید، توییت رمضان زاده (سخنگوی دولت اصلاحات) که از موضع بالا نوشت: "آقای روحانی! دکتر ظفرقندی را جایگزین وزیر بهداشت کنید. فرصت را از دست ندهید"! ♦️او تیر ماه 94 به روزنامه وقایع اتفاقیه گفته بود: "مشکل عمده‌ ای که روحانی با آن دست به گریبان بوده، نداشتن سابقه کارهای اجرائی است. به خاطر همین نقطه ضعف، بعضی از برنامه‌ها به نتیجه نرسید. نیروهای کار آزموده‌ای با روحانی کار نمی‌ کنند. تیم اقتصادی دولت، تجربه قوی اجرائی نداشتند و فقط با روحانی رفاقت داشتند". ♦️این طیف، البته توضیح نداده اند که اگر روحانی کار اجرایی بلد نیست، چرا دو بار در انتخابات از او حمایت کرده و وعده های گزاف به مردم دادند؛ فقط برای کسب قدرت و ثروت اندوزی؟! 🔹از گذشته ها که بگذریم، چرا دو حزب پدرخوانده باید وسط یک مبارزه دشوار و نفس گیر با ، موش بدوانند و گروکشی کنند؟! 🆔 @basirat_enghelabi110
⛔️ ریزش عمدی بود/گروگان گیری برای مذاکره ! 👈آغاز مجازات متخلفان بورس/ ۲۱ مدیر سلب صلاحیت شدند 🔹معاون حقوقی بورس به باشگاه خبرنگاران گفته: ۲۱ نفر از مدیران به دلیل تمرد از اجرا یا اجرای ناقص مقررات از تصدی مدیریت در ناشران اوراق بهادار، نهاد‌های مالی و تشکل‌های خود انتظام به مدت ۶ ماه سلب صلاحیت شدند. 🔹این ۲۱ نفر به علاوه شخص حقیقی مدیران به پرداخت جریمه نقدی نیز محکوم شدند. 🔹حالا تعداد مدیرانی که به دلیل اجرا نکردن مقررات بازارگردانی تاکنون متخلف شناخته شده‌اند به ۱۵۷ نفر رسیده که از این مجموع ۳۱ شخص حقوقی نیز تاکنون اخطار کتبی دریافت کرده‌اند. بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔹 بسیج در کلام : 💢 بسيج شجرة طيبّه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه هاي آن بوي بهار وصل و طراوات تعيين و حديث عشق مي دهد. 🔰 در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجيم. ⚜ بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همة مجاهدان از اولين تا آخرين امضاء نموده اند. 👌من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم و از خدا مي خواهم تا با بسيحيانم محشور گرداند. 🔅 تشكيل در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از بركات و الطاف جلية خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد. بصیرت انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
▫️ به بهانه استعفای تئوریسین و مجری طرح مدیریت گله‌ای 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
▫️ به بهانه استعفای تئوریسین و مجری طرح مدیریت گله‌ای #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
ملک زاده همان عنصر کارگزارانی بود که طرح کنترل جمعیت را اجرا کرد و حالا نیز فاجعه کرونا با هدایت ایشان به این مرحله رسید. دو مقام وزارت بهداشت در اعتراض به مدیریت بحران کرونا استعفا کردند. دکتر رضا ملک زاده، معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت دلیل استعفای خود را عملکرد «غلط و پرنقص» سعید نمکی در مهار همه گیری ویروس عنوان کرده. او همچنین در استعفانامه خود از وزیر بهداشت به دلیل سخنان به گفته او «غیرعلمی» و «شتابزده»‌ اش درباره ساخت واکسن کرونا در ایران به شدت انتقاد کرده و آن را به «معرکه گیری» تشبیه کرده. پس از آقای ملک زاده هم علی نوبخت حقیقی نامه‌ای به عنوان «خداحافظی» با آقای نمکی منتشر کرد. آقای نوبخت چهار روز پیش از سوی وزیر بهداشت به سمت «نایب‌رییس و دبیر شورای مشورتی بیماری کرونا» منصوب شده بود. 🆔 @basirat_enghelabi110
پدرجان! هنوز صدایتان در گوشم زمزمه میشود وقتی در چشم‌هایم با صلابت نگاه میکردید و میگفتید بابا جان از چه میترسی دخترم؟ از اینکه مرا بزنند؟ من برای فدا شدن هستم؛ خب بزنند! تو ایمانت را قوی کن بابا جان و با خدا معامله کن... 🖌 زینب سلیمانی 🆔 @basirat_enghelabi110
سلام خدمت اعضای محترم🌸 شبتون بخیر 😊 امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های: ✅ سیصد و چهاردهم ✅ سیصد و پانزدهم از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و چهاردهم 👥👥هر چه به مرکز شهر نزدیک‌تر می‌شدیم، ازدحام جمعیت بیشتر شده و حرکت‌مان کُندتر می‌شد که آسید احمد قدم‌هایش را آهسته کرد، با رسیدن به یک خیابان فرعی، به سمت راست چرخید، دست به سینه گذاشت و همچنانکه زیر لب چیزی می‌گفت، کمی هم خم شد که به دنبال نگاهش، چشمانم چرخید و دیدم در انتهای خیابان خورشیدی در دل شب می‌درخشد و به رویم لبخند می‌زند! 🕌 باور می‌کردم یا نمی‌کردم، مقابل مرقد امام علی (علیه‌ السلام) ایستاده و چشم در چشم حرمش، زبانم بند آمده و محو زیبایی ملکوتی‌اش، تنها نگاهش می‌کردم که نمی‌دانستم چه کنم! 🏻 مجید دست به سینه گذاشته و می‌دیدم اشک از چشمانش فواره می‌زند که تا چندی پیش در حصار وهابیت، حق پوشیدن لباس مشکی هم نداشت و امشب غرق شور و عزا، در برابر حرم امامش بی‌پروا گریه می‌کرد. 👥 زینب‌سادات با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و بی‌صدا اشک می‌ریخت و مامان خدیجه می‌دید در برابر عظمت مزار خلیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کم آورده‌ام که دستم را گرفت و با لحنی عاجزانه زیر گوشم زمزمه کرد: - الهه جان! اولین باره که چشمت به حرم حضرت علی (علیه‌ السلام) می‌افته، واسه منم دعا کن! 👁 از تمنایی که یک بانوی فاضله شیعه از دختری سُنی می‌کرد، حیرت‌زده نگاهش کردم که دیدم اشک در چشمانش جمع شده و با همان حال خوشش، خواهش که نه، التماسم کرد: ☝🏻دخترم! تو امشب مهمون ویژه آقایی! آقا امشب یه جور دیگه به تو نگاه می‌کنه! تو رو خدا واسه من دعا کن! 👁 و بعد چشمانش به رنگ آسمان سخاوت درآمد و میان گریه ادامه داد: - برای همه مسلمونا دعا کن! برای آزادی قدس و نابودی اسرائیل دعا کن! برای مردم سوریه و عراق دعا کن! برای نجات همه مستضعفان عالم دعا کن!... و دیگر نتوانست ادامه دهد که گلویش از گریه پُر شد و صورتش را با چادرش پوشاند تا کسی شاهد مناجات عاشقانه‌اش نباشد و من ماندم و تصویر زیبای حرم! 🕌 باز با پرنده نگاهم به سمت گنبد طلایی‌اش پر کشیدم و نمی‌دانستم چه بگویم که تنها نگاهش می‌کردم تا آسید احمد حرکت کرد و ما هم به دنبالش به راه افتادیم. 👥👥 حالا بایستی خیابان منتهی به حرم را قدم به قدم پیش می‌رفتیم و خدا می‌داند در هر گامی که به حرم نزدیک‌تر می‌شدم، با تمام وجودم احساس می‌کردم در برابر نظاره نورانی و محضر مبارک امام علی (علیه‌ السلام) قرار گرفته‌ام. 📺 هر چند وقتی مجید می‌گفت با تصویر گنبد ائمه (علیهم‌ السلام) در تلویزیون دردِ دل می‌کند، من باور نمی‌کردم و وقتی می‌دیدم کسی در وجودش با اولیای الهی به راز و نیاز می‌نشیند، نمی‌توانستم درکش کنم، ولی حالا باورم شده بود که امام علی (علیه‌ السلام) مرا می‌بیند، صدایم را می‌شنود و اگر سلام کنم، جوابم را می‌دهد که میان خیابان و بین سیل جمعیت از حرکت ماندم. 🏻تمام بدنم به لرزه افتاده و چشمانم در بُهت عظمت حضور حضرتش، تنها نگاهش می‌کرد که مامان خدیجه متوجه حالم شد و ایستاد. 👳🏻🏻 آسید احمد و مجید هم که چند قدمی پیش رفته بودند، به اشاره مامان خدیجه بازگشتند. 🏻🏻مجید به سمتم آمد و می‌دید تمام تن و بدنم به لرزه افتاده که آهسته صدایم کرد: - الهه... 👁 چشمان خودش از جوشش اشک‌هایش به خون نشسته و گونه‌هایش از هیجان عشق می‌درخشید و باز می‌خواست دستِ دل مرا بگیرد تا کمتر بلرزد. 👥 زینب سادات و مامان خدیجه خودشان را کمی کنار کشیدند تا حرف مگو را با همسرم بگویم و من همانطور که چشم از حرم برنمی‌داشتم، زمزمه کردم: 🏻 مجید! من الان چی بگم؟ 🏻 نیم رخ صورتش به سمت حرم بود و به آرامی چرخید تا تمام قد رو به مرقد امام علی (علیه‌السلام) بایستد و با لحنی لبریز احساس، تکرار کرد: ✋🏻 به آقا سلام کن الهه جان! از حضرت تشکر کن که اجازه داد ما بیایم! خدا رو شکر کن که تا اینجا ما رو طلبیده! 👁 و جمله آخرش در اشک غلطید و صدایش را در دریای گریه فرو بُرد، ولی با همه آتش اشتیاقی که به جان من افتاده بود، باز هم اشکی از چشمانم جاری نمی‌شد که بُهت این زیارت ناخواسته، به این سادگی‌ها شکستنی نبود و دوباره به سوی حرم به راه افتادم. 🆔 @basirat_enghelabi110