بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت31 گاهی اوقات به بهزیستی سر میزد و کمک مالی میکرد. وقتی پول نداشت، نصف روز می
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت32
زیر سنگ هم بود، گُلی پیدا میکرد و ازش عکس میگرفت و برام میفرستاد.
گاهی هم عکس سلفیش رو میفرستاد یا عکسی که قبلا باهم گرفته بودیم.
همهرو نگه داشتم، درکل چیزایی رو که از تفحص آورده بود، یادگاری نگه داشتم برا بچهم.
تقحص رو خیلی دوست داشت، بعداز ازدواج دیگه پیش نیومد بره...
زیاد هم از اون دوره واسم تعریف میکرد.
میگفت:
+با روضه کار رو شروع میکردیم، با روضه هم تموم!
از حالشون موقعی که شهید پیدا میکردن میگفت.
جزئیاتش رو یادم نیست، ولی رفتن تفحص رو عنایت میدونست.
کلی ذوق داشت که بارها کنار تابوت
شهدا خوابیدهست.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱