eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ با چاقو گوشم را بریدند 🔺 بیمار مبتلا به کرونا که به واسطه سلفی‌اش با کادر درمان معروف شده بود، از جراحتش در فتنه ۸۸ می‌گوید: ❌ ۲۵ خرداد ۸۸، بین فتنه گران گیر کردم! جوانی با آجر به چشمم کوبید! آن یکی گوشم را برید! دیگری با چاقو ... و دیگری با تکه‌ای از جدول خیابان به من حمله کردند! انگار نه انگار آدم زیر دستشان افتاده! به جرم اینکه ریش دارم و بسیجی‌ام! در بیمارستان امیرابراهیمی چند دقیقه‌ای به هوش آمدم، دکتر به پرستار می‌گفت بذار بمیره لجن بسیجی! دوباره که به هوش آمدم در بیمارستان بقیةالله گوشم را بخیه میزدند! فکر میکردم رفتنی‌ام! زیر لب میگفتم الهی رضاً برضاک و تسلیماً لامرک لا معبود سواک. 🆔 @basirat_enghelabi110
آقایان و خانم های سلبریتی! ‌ چطور میشه که برای حمله داعش به فرانسه احساس همدردی می کنید ولی به نژاد پرستی پلیس آمریکا و حرکت میلیونی مردم اروپا و آمریکا علیه ، لال شده اید؟ نه تایید می کنید و نه محکوم! در این بیست روز اعتراضات سراسری اروپا و آمریکا از سنگ صدا در اومد ولی از شما کلمه ای نشنیدیم! ‌ نگران گرین کارت هاتون و تابعیت دوم‌تونید؟! 🆔 @basirat_enghelabi110
📖 🖋 حیاط به نسبت بزرگ خانه را با گام‌هایی سریع طی کردم تا بیش از این خیس نشوم. وارد خانه که شدم، دیدم مادر روی کاناپه چشم به در نشسته است. با دیدن من، با لحنی که پیوند لطیف محبت و غصه و گلایه بود، اعتراض کرد: «این چه کاری بود کردی مادر جون؟ چند ساعت دیگه عبدالله می‌رسید. تو این بارون انقدر خودتو اذیت کردی!» موبایل خیس و از هم پاشیده‌ام را روی جاکفشی گذاشتم و برای ریختن آب با عجله به سمت آشپزخانه رفتم و همزمان پاسخ اعتراض پُر مِهر مادر را هم دادم: «اذیت نشدم مامان! هوا خیلی هم عالی بود!» با لیوان آب و قرص به سمتش برگشتم و پرسیدم: «حالت بهتر نشده؟» قرص را از دستم گرفت و گفت: «چرا مادر جون، بهترم!» سپس نیم نگاهی به گوشی موبایل انداخت و پرسید: «موبایلت چرا شکسته؟» خندیدم و گفتم: «نشکسته، افتاد زمین باتری و سیم کارتش در اومد!» و با حالتی طلبکارانه ادامه دادم: «تقصیر این آقای عادلیه. من نمی‌دونم این وقت روز خونه چی کار می‌کنه؟ همچین در رو یه دفعه باز کرد، هول کردم!» از لحن کودکانه‌ام، مادر خنده‌اش گرفت و گفت: «خُب مادرجون جن که ندیدی!» خودم هم خندیدم و گفتم: «جن ندیدم، ولی فکر نمی‌کردم یهو در رو باز کنه!» مادر لیوان آب را روی میز شیشه‌ای مقابل کاناپه گذاشت و گفت: «مثل اینکه شیفتش تغییر می‌کنه. بعضی روزها بجای صبح زود، نزدیک ظهر میره و فردا صبح میاد.» و باز روی کاناپه دراز کشید و گفت: «الهه جان! من امروز حالم خوب نیس! ماهی تو یخچاله. امروز غذا رو تو درست کن.» این حرف مادر که نشانه‌ای از بدی حالش بود، سخت ناراحتم کرد، ولی به روی خودم نیاوردم و با گفتن «چَشم!» به آشپزخانه رفتم. حالا خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا به لحظاتی که با چند صحنه گذرا و یکی دو کلمه کوتاه از برابر نگاهم گذشته بود، فکر کنم. به لحظه‌ای که در باز شد و صورت پر از آرامش او زیر باران نمایان شد، به لحظه‌ای که خم شده بود و احساس می‌کردم می خواهد بی هیچ منتی کمکم کند، به لحظه‌ای که صبورانه منتظر ایستاده بود تا چترم را ببندم و سیم کارت را به دستم بدهد و به لحظه‌ای که با نجابتی زیبا، سیم کارت کوچک را طوری به دستم داد که برخوردی بین انگشتانمان پیش نیاید و به خاطر آوردن همین چند صحنه کوتاه کافی بود تا احساس زیبایی در دلم نقش ببندد. حسی شبیه احترام نسبت به کسی که رضای پروردگار را در نظر می‌گیرد و به دنبال آن آرزویی که بر دلم گذشت؛ اگر این جوان اهل سنت بود، آسمان سعادتمندی‌اش پُر ستاره‌تر می‌شد! ماهی‌ها را در ماهیتابه قرمز رنگ سرخ کرده و با حال کم و بیش ناخوش مادر، نهار را خوردیم که محمد تماس گرفت و گفت عصر به همراه عطیه به خانه ما می‌آید و همین میهمانی غیرمنتظره باعث شد که عبدالله از راه نرسیده، راهی میوه‌فروشی شود. مادر به خاطر میهمان‌ها هم که شده، برخاسته و سعی می‌کرد خود را بهتر از صبح نشان دهد. با برگشتن عبدالله، با عجله میوه‌ها را شسته و در ظرف بلور پایه‌دار چیدم که صدای زنگِ در بلند شد و محمد و عطیه با یک جعبه شیرینی بزرگ وارد شدند. چهره بشاش و پُر از شور و انرژی‌شان در کنار جعبه شیرینی تَر، کنجکاوی ما را حسابی برانگیخته بود. مادر رو به عطیه کرد و با مهربانی پرسید: «ان شاء الله همیشه لبتون خندون باشه! خبری شده عطیه جان؟» عطیه که انگار از حضور عبدالله خجالت می‌کشید، با لبخندی پُر شرم و حیا سر به زیر انداخت که محمد رو به عبدالله کرد و گفت: «داداش! یه لحظه پاشو بریم تو حیاط کارت دارم.» و به این بهانه عبدالله را از اتاق بیرون بُرد. 🆔 @basirat_enghelabi110
📖 🖋 مادر مثل اینکه شک کرده باشد، کنار عطیه نشست و با صدایی آهسته و لبریز از اشتیاق پرسید: «عطیه جان! به سلامتی خبریه؟» عطیه بی‌آنکه نگاهش را از گل فرش بردارد، صورتش از خنده‌ای ملیح پُر شد و من که تازه متوجه موضوع شده بودم، آنچان هیجان‌زده شدم که بی‌اختیار جیغ کشیدم :«وای عطیه!!! مامان شدی؟!!!» عطیه از خجالت لبانش را گزید و با دستپاچگی گفت: «هیس! عبدالله میشنوه!» مادر چشمانش از اشک شوق پُر شد و لب‌هایش می‌خندید که رو به آسمان زمزمه کرد: «الهی شکرت!» سپس حلقه دستان مهربانش را دور گردن عطیه انداخت و صورتش را غرق بوسه کرد و پشت سر هم می‌گفت: «مبارک باشه مادر جون! ان شاء الله قدمش خیر باشه!» از جا پریدم و صورت عطیه را بوسیدم و با شیطنت گفتم: «نترس! اگه منم جیغ نزنم، الآن خود محمد به عبدالله میگه! خُب اون بیچاره هم داره دوباره عمو میشه!» حرفم به آخر نرسیده بود که محمد و عبدالله با یک دنیا شادی وارد اتاق شدند. عبدالله بی‌آنکه به روی خودش بیاورد، به اتاقش رفت و محمد به جمع هیجان زده ما پیوست. مادر صورتش را بوسید و گفت: «فدات شم مادر! ان شاء الله مبارک باشه!» سپس چهره‌ای جدی به خود گرفت و ادامه داد: «محمد جان! از این به بعد باید هوای عطیه رو صد برابر داشته باشی! مبادا از گل نازک‌تر بهش بگی!» انگار این خبر بهجت انگیز، درد و بیماری را از یاد مادر برده بود که صورت سبزه و زیبایش گل انداخته و چشمانش می درخشید. عطیه هم فعلاً از روبرو شدن با پدر شرم داشت که نگاهش به ساعت بود تا قبل از آمدن پدر، به خانه خودشان بازگردند و آنقدر زیر گوش محمد خواند که بلاخره پیش از تاریکی هوا رفتند. بعد از نماز مغرب، به اشاره مادر ظرفی از شیرینی پُر کرده و برای پدر بردم که نگاه پرسشگر پدر را مادر بی‌پاسخ نگذاشت و گفت: «عصری محمد و عطیه اومده بودن، به سلامتی عطیه بارداره!» و برای اینکه پدر ناراحت نشود، با لحنی ملایم ادامه داد: «خجالت می‌کشید با شما چشم تو چشم شه، واسه همین رفتن.» لبخندی مردانه بر صورت پدر نشست و با گفتن «به سلامتی!» شیرینی به دهان گذاشت و مثل همیشه، اهل هم صحبتی با مادر نبود که دوباره مشغول تماشای تلویزیون شد. 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 فروش اسلحه به شرط نزدن اسرائیل ‼️ 🔻 روایت نوری مالکی از خرید تسلیحات آمریکایی: 🔹به برادرانی که با آمریکا مشغول هستند نصیحت می‌کنم مراقب باشید، خرید سلاح از آمریکا فرآیند ساده‌ای نیست مثل باقی کشورها نیست که یک تعداد تانک از آن‌ها بخریم خرید سلاح از یک پروسه سیاسی-تجاری طولانی است... 🔸در دوره دولتم منتظر ارسال محموله دوم اف-۱۶ های آمریکا بودیم گفتند بدون موافقت مسئول سیاست خارجی کنگره این معامله انجام نمی‌شود، بروید او را قانع کنید، فردی به نام منندز بود رفتم... به من گفت من موافقت نمی‌کنم! از کجا معلوم با این جنگنده‌ها اسرائیل را نزنی؟ کردستان را نزنی؟!.. 🔹اینگونه با ما رفتار می‌کردند اگر در پرونده این توطئه‌ها نبود برای شکست نیروی قوی‌تر از داعش هم آمادگی داشتیم اما اجازه ندادند از خودمان دفاع کنیم در آن زمان وقتی به بن بست رسیدیم به رفتم و با پوتین ملاقات کردم گفتم شرایطمان سخت است، ارسال تمام سلاح‌ها به عراق را متوقف کرده‌اند، جنگنده‌ها تانک‌ها و... گفت از من چه میخواهی؟! 🔸گفتم هلیکوپتر به ما بفروشید، میل ۲۸، میل ۳۵، این‌ها که جدید بود و کارایی مشابه آپاچی داشت گفت باید تولید شوند اما از او خواستم از انبار تسلیحات روسیه به ما بفروشد و پوتین هم موافقت کرد... 🔹رفتار سیاسی در کار نبود، به کشوری که در معرض خطر جدی تروریسم قرار داشت فورا سلاح را فروخت خاطرم هست به سفر کرده بودم و ملاقاتی با نخست وزیر اسبقشان داشتم گفت شنیده‌ام میخواهید اف-۱۶ از آمریکا بخرید، نصیحت می‌کنم معامله را فسخ کنید پرسیدم چرا؟ گفت به ما اف-۱۸ فروخته‌اند این جنگنده‌ها هم هیچ پروازی ندارند... 🔸اما هر ماه تیم جدیدی از آمریکا می‌آید و به عناوین مختلف برای رسیدگی به جنگنده‌ها از ما N میلیون دلار می‌گیرند حساب و کتاب دقیقی ندارد آخرین بار گفتم این‌ها را ببرید ما نمی‌خواهیم، به خودتان بخشیدیم ببرید جنگنده‌هایتان را... 💬 سیاوش فلاح‌ پور 🆔 @basirat_enghelabi110
📸 تصویری جالب از نوع پوشش مردم مربوط به ساحل دایتونا در فلوریدای #آمریکا در سال ۱۹‌۰۴ 🔺به پوشش خانم‌های غربی قبل از فراگیر شدن رسانه و #هالیوود دقت کنید. ▫️رسانه ها و هالیوود با به تصویر کشیدن زنان بی حجاب و ترویج بی‌حیایی ، روابط نامشروع و... ، این مسائل را امری عادی جلوه دادند در حالی که خلاف فطرت انسان و آموزه‌های ادیان الهی است. ▫️ #حجاب و حیا و روابط حلال در قالب ازدواج، در همه ادیان الهی وجود دارد و چون منطبق با فطرت انسان‌ها است حتی در جوامع بی دین هم در گذشته وجود داشته و خانم‌ها تا حد نسبتا کاملی حجاب را رعایت می‌کردند و به خیلی از مسائل پایبند بودند. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴‏در یک دهه گذشته قیمت مسکن ۸۴۲ درصد و اجاره‌بها ۴۲۷ درصد افزایش داشته است؛ ۴۰ درصد مردم هم هنوز مستاجرند. شما مسئولید، در قبال مردمی که در حسرت خانه‌دار شدن ماندند؛ مسئولید، به خاطر تاخیر در ازدواج جوانانی که نتوانستند خانه‌ای اجاره کنند... آقایِ رئیسِ جمهوریِ اسلامیِ ایران *حاج حیدر* 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴‏ببینید چطور بی‌بی‌سی افتضاح افزایش قیمت‌ها را دارد با بازی با کلمات و در راستای حمایت از دولت روحانی، مطلوب جلوه میدهد! کلماتی مثل ؛ سود ‎، برنده ‎، خوش شانس😏 #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
وکیل‌الدوله‌های ناکارآمد و ادای حق‌طلبی! پروانه سلحشوری، نماینده حاشیه‌ساز مجلس دهم که به‌تازگی گفته بود: «در نظرسنجی همشهری جوان، بعد از شهید سلیمانی دومین چهره اثرگذار شدم!» در توئیتی نوشته است: «اگر عزاداری‌ها برای جرج فلوید تمام شد، کمی هم به فکر آن جانباز و کارگر و دخترانی باشید که از سر فقر و نداری، خودکشی و خودسوزی می‌کنند. کجاست مسئولی شرمنده و یا پاسخگو در برابر مردم ایران؟!» واقعیت این است که؛ از پایان عمر چهارساله وکیل‌الدوله‌های ناکارآمد در مجلس دهم فقط بیست روز گذشته است که این خانم اصلاح‌طلب ژست مطالبه گری و طلبکاری گرفته است. نمایندگانی که به اذعان خودشان بخش مهمی از وقت مجلس را خرج طرح‌هایی نظیر حضور زنان در ورزشگاه و امثالهم کردند. مهم‌تر آنکه هفت سال است که دولت روحانی به‌عنوان دولت موردحمایت اصلاح‌طلبان بر سرکار است و این فعالیت تا سال آینده هم ادامه دارد. بدون شک می‌توان گفت تا ماه‌ها و سال‌ها باید منتظر تبعات عملکرد مجلس دهم و دولت‌های یازدهم و دوازدهم ماند؛ اما از همه مهم‌تر اعلام ناراحتی تلویحی این خانم اصلاح‌طلب از اعتراضات آمریکاست که ظاهراً دیگر نتوانسته از اعلام آن خودداری کند و آرمان‌شهر برخی وادادگان داخلی را تا این حد آشفته ببیند. البته که این رفتار سلحشوری، جدای از فرافکنی از پذیرش مسئولیت سال‌های گذشته، در ادامه سناریوی نانوشته اصلاح‌طلبان در حمله و تخریب مجلس جدید و به‌طور هم‌زمان ناامیدسازی مردم از مجلس یازدهم است که بسیاری به آن چشم امید دارند #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
اعلان قرمز متهمان فراری پرونده طبری صادر شد/ اینترپل درصدد استرداد یاران اکبر طبری 🔹پرونده اکبر طبری ۵ متهم فراری دارد که برای تمام آن‌ها اعلان قرمز صادر شده است. 🔹از ۲۲ متهم این پرونده هم اکنون ۵ تن، از کشور متواری شده‌اند البته به جز غلامرضا منصوری که با انتشار فیلمی خبر بازگشت خود به ایران را داد و سپس توسط پلیس اینترپل در رومانی دستگیر شد از سایر متهمان هنوز خبری موجود نیست. 🔹«حسن نجفی»، «مصطفی نیازآذری»، «مجید انوشه»، «غلامرضا منصوری» و «نادر شریف نژاد» افرادی هستند که پس از دستگیری طبری از کشور فرار کردند. 🔹هم اکنون پلیس اینترپل در صدد دستگیری این پنج متهم فراری است و بلافاصله پس از شناسایی سایر متهمان آن‌ها هم دستگیر می‌شوند و روند انتقال و استردادشان به کشور انجام می‌شود. 🆔 @basirat_enghelabi110
✳️ از ملانصرالدین تا دولت روحانی ملانصرالدین می‌گفت: مرکز زمین جایی است که من میخ طویله الاغم را کوبیده‌ام، هرکس که باور نمی‌کند برود و با متر اندازه بگیرد! سخنگوی دولت روحانی (همان آقای عباد که نامش لرزه بر اندام متهمان امنیتی می‌انداخت و از مدیران ارشد دستگاه اطلاعاتی کشور و مشاور امنیتی آقای خاتمی بود) می‌گوید: اگر دولت روحانی نبود الان وضع کشور صد برابر بدتر بود. شنیده‌ایم چند روز پیش هم ترامپ به مردم آمریکا گفته: اگر من رئيس جمهور نشده بودم الان وضع شما مثل اوضاع مردم ایران بود و به جای سخنان من، باید حرفهای حسن روحانی و سخنگوی دولتش را تحمل می‌کردید! 🖌 دکتر کوشکی 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
✳️ از ملانصرالدین تا دولت روحانی ملانصرالدین می‌گفت: مرکز زمین جایی است که من میخ طویله الاغم را ک
🔴ربیعی: اگر این دولت نبود وضع صد برابر از این خراب‌تر می‌شد. مثلا ممکن بود گوشت صد هزار تومان شود؟ ممکن بود عزت پاسپورت ملی نابود شود؟ ممکن بود دلار ۱۸۰۰۰ تومان شود؟ ممکن بود هسته‌ای تعطیل شود؟ ممکن بود سکه۷میلیون شود؟ ممکن بود... باور کنید دولت چیزی برای خرابتر شدن باقی نذاشته! 🖌 علیرضا گرائی 🆔 @basirat_enghelabi110