🔴 روایت روزنامه "شرق" از کمک سه و نيم میلیارددلاری دستگاه قضا به دولت
این روزنامه نوشت:
🔹دستگاه عدلیه در یک سال گذشته با پیگیریهای مداوم، حدود ٣٠ هزار میلیارد تومان از مالیات معوقه افراد دانهدرشت و پردرآمد را به نفع دولت و اقتصاد کشور زنده کرده است
🔹 این قوه همچنین موفق شده سه میلیارد و ٤٠٠ میلیون دلار ارز ناشی از صادرات کالا را به کشور بازگرداند که معادل ریالی این مبلغ چیزی حدود صد هزار میلیارد تومان میشود
🔹 همچنین در پرونده ۲۵۰ صادرکننده ارز، حدود ۱۴.۵ میلیارد یورو ارز ناشی از صادرات، رفع تعهد شد.
تازه این اظهارات از اقرارهای روزنامه حامی دولت می باشد.
پ.ن👈به دروغ میگفتند اگر رئیسی بیاید دلار۵ هزار تومان میشود!!
حالا به واقعیت کمی فکر کنید..😳
اگر رئیسی میومد..
ای کاش این حقایق را فراموش نکنیم و لااقل آن را به ذهن بسپاریم یا یادداشت کنیم در انتخابات بعدی آنرا #مطالعه یا مروری داشته باشیم.
#حاج_قاسم
#گروگانگيران_معيشت
بصیرت انقلابی
@basirat_enghelabi110
🗣
ای کاش ما کمی بیشتر به فکر #مطالعه و درک حقایق و درس از گذشته ها و عبرت از تاریخ بودیم.👁
و أهل مطالعه تاریخ و #کتاب های ملل و نحل گذشته بودیم.📖
چرا که بسیاری از مشکلات امروز ما به خاطر در س نگرفتن از گذشته و تاریخ قبلی و عبرت از وقایع تلخ گذشته می باشد.🙊
و بسیاری از درک نکردن حقایق تاریخی و نفهمیدن مسائل گذشته مان به خاطر به روز نبودن و در جریان اتفاقات و حقایق روزگار نبودن است.
یعنی چشمان خود را به حقایق پیرامونی خود ببندیم!!🙈
با این وضعیت نه از تاریخ گذشته به دست میگیریم و نه در مسائل روز صحیح حرکت میکنیم و تصمیم می گیریم!!
✍ حاجی گرینوف
«فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ»
آیه ۲ سوره حشر
#هفته_کتاب_خوانی
بصیرت انقلابی
@basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
❌❌❌ ⛔ آقای ظریف در سفرش به پاکستان در پایان مذاکرات معمول به وزیر خارجه پاکستان گفته بود من از طرف
🚫 بله آقای ظریف یاد بگیرید 🚫
این حرف و قول و اقرار خودتون هستش.
پس چرا هنوز به أرباب و کدخدا!!👹 چشم امید دارید؟!
😐 چرا خدا را نمی بینید؟!
چرا این عبدصالحِ خدا را اطاعت نمی کنید؟!
🤔 فکر میکنید اگر رهنمودهای رهبری را عمل می کردید وبه جای اتٓکاء به امضای کریه المنظر «کری» وزیر امور خارجه آمریکا به نسخه ی ایشان اعتماد و آن را تضمین می دانستی الان حال و روز مان این بود؟
👀 نکنه میخواستید و میخواهید با کدخدا بروید سراغ خدا؟!
🎩 کدخدای جعلی وذهنی شما در این ۷سال چه کار کرد براتون؟
چرا هنوز دل تون غُنج میزنه براشون؟!
چرا از آقای ترامپ👺 که بدتون میاد سریع خودتونو بغل «بایدن» میندازی؟!
❇️ چرا براشون چراغ سبز نشان می دهید؟
👌 حضرت آقا با چه زمانی بهتون بفرمایند که من دیپلمات نیستم من انقلابی ام.
👈 این حرف و فرمایشِ بزرگترین سیاستمدار جهان می باشد.
از این صریح تر و شفاف تر می خواستی ببینی؟!
🇮🇷 حضرت آقا به شما داره «سیاست داری» یاد میدهد ولی شما رویه خودتون که همان «سیاستبازی» است می خواهید داشته باشید.
✍ هادی قاسم
#آمریکا
#ایران
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜ ابتکار ایتالیایی ها در خانه سالمندان برای ملاقات بیماران مبتلا به #کرونا با اعضای خانواده😁😁
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
سلام 🌸
شبتون بخیر 🌛🌌
امشب در خدمت شما هستیم با قسمت های:
✅ سیصد و ششم
✅ سیصد و هفتم
از مستند داستانی جان شیعه اهل سنت
با ما همراه باشید...✌️
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و ششم
👌🏻هر چند نتوانسته بودم مادر شوم، اما به همان هشت ماهی که کودکی را در جانم پرورش داده و طعم تلخ مرگ فرزندم را چشیده بودم، بیش از همه دلم برای مادر حضرت علی اصغر (علیهالسلام) آتش گرفته بود که میدانستم پَر پَر زدن پاره تن یک مادر چه داغی به دلش میگذارد و خوش به سعادت حضرت رباب (علیهاالسلام) که این مصیبت سخت و سنگین را در راه خدا صبورانه تحمل کرده بود و شاید همین احساس همدردیام با این بانوی بزرگوار بود که دلم را به دنیایی دیگر بُرد و آهسته مجیدم را صدا زدم:
❓مجید! اگه من خدا رو به حق حضرت علیاصغر (علیهالسلام) قسم بدم، دوباره به من بچه میده؟ یعنی میشه من دوباره مادر بشم؟
✋🏻که باور کرده بودم خدا بندگان عزیزی دارد که به حرمت ایشان، گره از کار ما میگشاید و حالا چشم امیدم به دستان کوچک حضرت علیاصغر (علیهالسلام) بود تا به شفاعت کریمانهاش، دامن مرا بار دیگر به قدمهای کودکی سبز کند!
👁 در برابر لحن معصومانه و تمنای عاجزانهام، نگاهش لرزید و با لحنی لبریز ایمان پاسخ داد:
- «انشاءالله...» و من دیگر جرأت نکردم قدمی فراتر بروم که شاید هنوز هم نمیتوانستم همچون شیعیان، در میدان شفاعت اولیای الهی جانانه یکه تازی کنم که تنها آرزویش از دلم گذشت و دیگر چیزی به زبان نیاوردم.
📲 چیزی به اذان ظهر نمانده و مشغول تهیه نهار بودم که موبایل مجید به صدا در آمد.
🏻از پاسخ سلام و احوالپرسیاش فهمیدم عبدالله است و همچنانکه پیاز را در روغن تفت میدادم، گوش میکشیدم تا ببینم با مجید چه کاری دارد، ولی صدای مجید هر لحظه آهستهتر میشد و دیگر نمیفهمیدم چه میگوید که با دلواپسی غذا را رها کرده و از آشپزخانه بیرون آمدم.
🚪مجید کلافه دور اتاق میچرخید و با کلماتی کوتاه، پاسخ صحبتهای طولانی عبدالله را میداد که بلاخره خداحافظی کرد و من بلافاصله پرسیدم:
❓چی شده؟
🏻به سمتم که چرخید، رنگ از صورتش پریده بود و لبهایش جرأت تکان خوردن نداشت.
💓 قلبم سخت به تپش افتاد و با صدایی بلند، اوج اضطرابم را نشانش دادم:
❓چی شده مجید؟ چرا حرف نمیزنی؟
🚪🛋 موبایلش را روی مبل انداخت و میخواست خونسردیاش را حفظ کند که با لحنی گرفته تکرار کرد:
🏻چیزی نشده...
🛋 در برابر نگاه وحشتزدهام روی مبل نشست و با صدایی که از شدت ناراحتی خَش افتاده بود، آغاز کرد:
🏻عبدالله بود، گفت یکی از بچههای نیرو انتظامی که از زمان سربازی باهاش رفیق بوده، یه خبری از ابراهیم بهش داده...
💔 و تا نام ابراهیم را شنیدم، بند دلم پاره شد و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خودش خبر داد:
- ابراهیم رو موقع ورود به ایران تو مرز ترکیه گرفتن، مثل اینکه میخواسته قاچاقی وارد کشور بشه، الانم بازداشته. عبدالله زنگ زده بود که خبر بده داره میره اونجا، ببینه چه شده.
🚪🛋 دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که روی مبل نشستم و با صدایی که از ترس به لکنت افتاده بود، پرسیدم:
⁉ ابراهیم که رفته بود قطر، ترکیه چی کار میکرده؟!
🏻و مجید هم از چیزی خبر نداشت که نفس بلندی کشید و پاسخ داد:
- نمیدونم. عبدالله هم گیج بود، تازه برای امشب بلیط گرفته بود که بره اونجا ببینه چه خبره...
🏻و هنوز حرفش به آخر نرسیده، با دستپاچگی سؤال کردم:
⁉ حالا چی میشه؟ زندانیاش میکنن؟!
🏻از روی تأسف سری تکان داد و گفت:
- نمیدونم الهه جان! بلاخره میخواسته غیر قانونی وارد کشور بشه.
👁 و میدید رنگ از صورتم پریده و دستانم آشکارا میلرزد که مستقیم نگاهم کرد و با حالتی مردانه نهیب زد:
❓آروم باش الهه! چرا انقدر هول کردی؟ چیزی نشده! خدا رو شکر که بلاخره یه خبری ازش شد. حداقل الان میدونیم زنده اس و تو کشور خودمونه!
🏻 زبانم بند آمده و نمیتوانستم چیزی بگویم که از آنچه میترسیدم به سر برادرم آمد؛ به طمع پول و به فریب پدر راهی قطر شد و زندگیاش را چه ساده تباه کرد و باز دل نگران لعیا و برادرزاده عزیزم بودم که با پریشانی پرسیدم:
❓لعیا هم خبر داره؟
🏻و مجید با ناراحتی پاسخ داد:
- نه! عبدالله هم خیلی تأکید کرد که لعیا چیزی نفهمه تا تکلیف ابراهیم مشخص شه!!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت سیصد و هفتم
🚪گوشه اتاق روی زمین چمباته زده و سرم را به دیوار گذاشته بودم که دیگر کاری جز این از دستم بر نمیآمد.
‼نه میتوانستم عزاداری کنم که داشتن چنین پدری مایه شرمم بود، نه میتوانستم روی غلیان غمم سرپوش بگذارم که به هر حال پدرم را از دست داده و حالا حقیقتاً یتیم شده بودم!!
🏻مات و مبهوت اخبار هولناکی که از میان دو لب خشک و سفید عبدالله شنیده بودم، از صبح لب به چیزی نزده و حتی قطره اشکی هم نریخته و تنها به نقطهای نامعلوم خیره شده بودم.
🇮🇶✊🏻🇸🇾 در روزگاری که مردم عراق و سوریه برای دفاع از کشورشان در برابر خونآشامهای تکفیری قیام کرده و حتی مسلمانانی از ایران و لبنان و افغانستان به حمایت از مقدسات اسلامی رهسپار مناطق جنگ با داعش و دیگر گروههای تروریستی شده بودند، پدر من به هوای هوس عشقی شیطانی و برادرم به طمع روزی صد دلار، عازم سوریه شده و به بهانه مزدوری برای این حیوانات درنده، دنیا و آخرت خودشان را تباه کرده بودند!!!
🔥 هر چند نه ابراهیم به دستمزد آدمکشیاش رسیده و نه پدر بهرهای از این عشوهگریهای نوریه بُرده بود؛ ابراهیم اعتراف کرده بود که نوریه سر به فرمان کثیف جهاد نکاح سپرده و همچنانکه در عقد پدر بوده، خودش را در اختیار دیگر تروریستها قرار میداده و وقتی پدر پیرم از اینهمه تنفروشیاش به ستوه آمده و اعتراض میکند، به جرم مخالفت با فتوای مفتیهای تکفیری، کشته شده و اگر غلط نکنم یکسر به جهنم رفته است!!!
🚚 ابراهیم هم که با چشم خودش شاهد اینهمه جنایات وحشتناک بوده، از اردوگاه تکفیریها میگریزد و شاید خدا به لعیا و دختر خردسالش رحم کرده بوده که جانش را نگرفته بودند که خودش اعتراف کرده هر کس قصد خروج از گروه را میکرده، اعدام میشده و معجزهای میشود که برادر من خودش را به ترکیه رسانده و از آنجا قصد بازگشت به وطن را داشته که در مرز بازداشت میشود.
💔 لعیا هم به گمانم دیگر تمایلی به ادامه زندگی با ابراهیم نداشت که وقتی فهمید شوهرش چه کرده، دیگر حرفی نزد و لابد رفت تا تقاضای طلاقش را بدهد.
👨🏻 بیچاره عبدالله به چه حالی از این خونه بیرون رفت که حتی توان دلداری دادن به من هم برایش نمانده بود و رفت تا شاید در خلوتی مردانه، اینهمه درد و مصیبت را فریاد بزند.
🏻حالا من مانده بودم و جان پدرم که چه ساده از دستش رفت و زندگی برادرم که چه راحت فنا شد و اینها همه غیر از سرمایه زندگی و یک عمر قناعت ورزیهای مادرم بود که به چنگ برادران نوریه به تاراج رفت؛ ابراهیم خبر داده بود نوریه تمام پول حاصل از فروش نخلستانها و خانه قدیمیمان را برای قتل عام مسلمانان بیگناه سوریه، در جیب تروریستها ریخته و خرج ریختن خون مُشتی زن و بچه بیدفاع کرده است.
💓 دلم میسوخت که پدرم با همه کج خلقیها و خودسریهایش، یک مسلمان مقید بود و در هم بستری با زنی شیطان صفت، نه فقط سرمایه سالها زحمت که به همه داشتههایش چوب حراج زد و با ننگ مسلمان کُشی از این دنیا رفت!
💓 جگرم آتش میگرفت که ابراهیم با همه نیش و کنایههای زبان تلخ و دل پُر حرص و طمعش، مرد زندگی بود و در هم کاسه شدن با مزدوران دشمنان اسلام، زندگی و همسر و دخترش را از دست داد و هنوز هم نمیدانستم چه سرنوشتی انتظارش را میکشد که تازه باید مکافات جنایتهایش را پس میداد.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
*🔹فواید #صدقه دادن
خداوند متعال می فرماید:*
«اَلَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِالَّیْلِ وَالنَّهار سِرّاً وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوفٌ عَلَیْهِم وَ لا هَمْ یَحْزَنوُنَ»
«آنها كه اموال خود را به هنگام شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مى كنند، مزدشان نزد پروردگارشان محفوظ است و ترسى بر آنها نیست وغمگین هم نمى شوند»
(بقره/274)
*”فوایدصدقهدادن در احادیث“
🔸برکت مال
🔸دفع بلاست
🔸انشراح صدر
🔸نجات از جهنم
🔸پاک کننده گناهان
🔸دعایفرشتهایاز فرشتگان
🔸دواییست برای مریضیها
🔸خاموشیخشم و غضبالهی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
👌چه زیبا آیةالله حائری ترس از مرگ را توضیح میدهند:
🏕فرض کنید زمینی به شما دادهاند و وسطش خط کشیدهاند.
اسم نصفش را «دنیا» و نصف دیگرش را «آخرت» بگذار.
تو پیدرپی نصفۀ آخرت را حفاری کردی و با خاکش آجر برای نصفۀ دنیا ساختی و پله گذاشتی و آوردی بالا.
در ابتدا دنیا و آخرت در یک سطح بود اما تو از آخرت برداشته و روی دنیا گذاشتی.
موقع مرگ میگویند: از دنیا به آخرت برو، یعنی از این بالا بپر پایین.
*تو میترسی*.
میگویی اگر از این دیوار صدمتری، توی آن گودال صدمتری بپرم، استخوانهایم خرد میشود.
*چه کسی از آخرت یک گودال بیمنتها ساخته؟*
*خود تو ! این ترس، از عمل توست*
انسان وقتی توبه میکند، یک قسمت از دنیا را برمیدارد و در آخرت میگذارد.
همینطور صدقه ، کمک به پدر و مادر ، عبادات و ....
یواش یواش آخرت بالا میآید و این دو همسطح میشوند.
وقتی میگویند، بفرمایید برویم، *قدم از دنیا برمیداری و راحت به آخرت میروی*
و اصلا نمیهراسی . . .
👤 آیت الله حائری شیرازی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
👌چه زیبا آیةالله حائری ترس از مرگ را توضیح میدهند: 🏕فرض کنید زمینی به شما دادهاند و وسطش خط کشیده
حتما مطالعه کنید 👆 😊
عجب تشبیه زیبایی کردن #آیت_اللہ حائری🕊
کروبی به اصلاح طلبان: کاری کنید در ۱۴۰۰ یک احمدی نژاد ظهور نکند
محمد قوچانی روایتی از آخرین دیدارش با مهدی کروبی را روایت کرده است. در بخشی از این روایت آمده: کروبی تعجب میکرد چرا هنگامی که در انتخابات مجلس یازدهم از ضرورت مشارکت اصلاحات در انتخابات حرف میزد و پیام میداد، پیامهای تند و تلخی از سوی اصلاحطلبان به او مخابره میشد و میپرسید، مگر اصلاحطلبی جز تلاش برای اصلاح امور از طریق انتخابات است؟ کروبی به یاد میآورد در سال ۱۳۸۸ هم موضع اصلاحات مشارکت در انتخابات بود تا فردی، چون محمود احمدینژاد رای نیاورد و کشور را به بحران نکشاند. به همین علت هم همچنان از رای به حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ دفاع میکند و معتقد است در سال ۱۴۰۰ هم باید کاری کرد که یک احمدینژاد دیگر ظهور نکند
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110