eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 ادعای طلبی کشورهای غربی چقدر واقعیت دارد!؟ ☝️ببینید: ▪️زمانی که جمعیت جنوب آلمان به خاطر جنگ یک سوم شد!! ▪️۱۲ سال جنگ و ۵ میلیون قربانی در اروپا !! ▪️۷۵۰ هزار کشته جنگی در آمریکا ! 🔻آن وقت ما متهم هستیم که چرا جنگ طلب هستیم و میگوییم! حالا با این جنگ افروزهای اروپا وآمریکا ببندیم تا از کشور ما بردارن!! 🆔 @basirat_enghelabi110
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️👈 درسال ۲۰۱۱ فیلمی به اسم ساخته شد که ویروسی به اسم «کرو» از شروع وبه تمام جهان سرایت میکند، ⛔️👈جالبی موضوع اینجاست که دراین فیلم منبع ویروس را از میدونن سال نو چین!!! فلج کردن چین!!! بایکوت شدن و ممنوعیت پروازهای چینی!!! دیگه بقیه داستان روشنه دیگه؟ 🆔 @basirat_enghelabi110
‏براتون جالب نيست كه چرا هيچ دردى، مرضى، ويروسى يا بيمارى كشنده اى نميفته تو صهيونيستهاى اشغالگر؟ تا حالا به اين فكر كردين كه شايد دست دارن تو تمام كثافت كاريها؟ " حمید قاف " 🆔 @basirat_enghelabi110
🔺رهبر القاعده توسط مجاهدین انصارالله به هلاکت رسیده است نه 👆 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 گوشه‌اي از خسارت‌هاي ۷ سال دولت روحاني «كيهان» با اشاره به عملكرد اقتصادي دولت روحاني نوشت: در سال 94 قيمت پرايد حدود ۲۰ ميليون تومان بود؛ اكنون قيمت اين خودرو حدود ۶۵ ميليون تومان است؛ در سال ۹۴ سكه حدود يك‌ ميليون تومان بود اما در حال حاضر قيمت سكه حدود ۵ ميليون تومان است؛ در سال ۹۲، قيمت هر كيلوگرم مرغ حدود ۶ هزار تومان بود؛ اما هم‌اكنون به حدود ۱۴ هزار تومان رسيده است؛ از سال ۹۲ تاكنون قيمت مسكن بيش از ۱۳۰ درصد افزايش يافته است تصميم غيركارشناسي و خسارت‌بار دولت در ماجراي دلار ۴۲۰۰ توماني، ۱۸ ميليارد دلار از سرمايه كشور را بر باد داد همچنين تصميم اشتباه دولت در حذف كارت سوخت، حدود ۱۵۰ هزار ميليارد تومان به كشور خسارت وارد كرد. 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 باورتون میشه اینا هنوز پیگیر اینستکس هستن؟!! 🆔 @Fetan2 🆔 @basirat_enghelabi110
🔺پایان بی‌غیرتی سیاسی/ اصلاح‌طلبان می گویند؛ بالاتر از شهادت نیز نباید، مانع مذاکره مجدد با شود. این حجم از حقارت سیاسی در برابر غرب، قبل از این فقط در پادشاهان قاجاری و پهلوی دیده شده بود. بخش مهمی از آتی «نه» به بی غیرتی سیاسی است. تا حالا خیلی می گفتند؛مانمی توانیم.. باید بریم سراغ کاندیداهایی که در عملکردشان؛ «ما می توانیم» می درخشد. 🆔 @basirat_enghelabi110
🔺هم از آمریکا میگیریم هم از شما؛ راه مبارزه با ، مبارزه با اشرافیت داخلی و غرب‌زده‌هاست... 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴واکنش سردار حاج به افزایش میزان تلفات در عین الاسد👆👆 🆔 @basirat_enghelabi110
🔺رهبر انقلاب در دیدار امروز: همچنانکه شکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک مانع از غرق شدن آن نشد، تلاش برای آرایش ظاهر آمریکا و شکوه و جلال آن نیز مانع از غرق شدنش نیست و غرق خواهد شد/ 🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: 🆔 @basirat_enghelabi110