eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت انقلابی
واکنش هوک به صدور حکم جلب ترامپ از سوی ایران نماینده ویژه آمریکا در امور ایران: 🔹حکم بازداشت ترامپ
✒دکتر مجتبی زارعی: فارسی گویان لندنی، سعودی و منافقین شبانه روز کار کردند تا مارا بایکوت کنند اما حکم دادستانی تهران علیه ترامپ و قاتلین حاج قاسم از چتر نظام سلطه رسانه ای عبور کرد و وارد خانه های مردم در آمریکا شد ، هوک می گوید این حکم را کسی جدی نمی گیرد ولی خبرها حاکی است مردم کشورش جدی گرفتند! #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 پاسخ به خویشتنداری ایران به سبک اروپا‼️ 🔻 ظریف وزیر خارجه: 🔹حتی یک جلسه شورا برای نکوهش دولت آمریكا یا حداقل برای بررسی نقض های مكرر آن تشکیل نشده است. درعوض، برخی از اعضای اروپایی شورا در فکر تخریب بیشتر قطعنامه و شورا هستند در حالی که نسبت به تعهدات خود در مورد برجام پایبند نیستند. 🔹پاسخ اروپایی ها به خویشتنداری راهبردی ما، پایبندی بیش از حد آنها به فشار حداکثری آمریکا بوده است. 🔹آمریکا با برخی از عمال خود به دبیرخانه فشار آورد تا یک خوانش گمراه کننده از قطعنامه ۲۲۳۱ را اتخاذ کند. هرگونه محدودیت جدید توسط شورای امنیت، بر خلاف تعهدات اساسی است که به ملت ایران داده شده است. 🔹در چنین سناریویی، گزینه های ایران، همانطور که قبلاً به بقیه طرف های برجام اطلاع داده شده، قاطع خواهد بود 🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
. سر نخ دلار ۲۰ هزار تومانی اینجاست 🔹دانیال زاده مفسد بزرگ اقتصادی، ۴هزار میلیاردتومان بدهی بانکی دارد. او امروز در دادگاه گفت "سال۹۵ به حسین فریدون رشوه دادم". ♦️حسین فریدون به خاطر دریافت چند ده میلیارد تومان رشوه، به پنج سال حبس قطعی و رد مال به مبلغ ٣١ میلیارد تومان محکوم شد. 🔹فریدون در انتصاب رئیس برخی بانکها نقش آفرین بود و دست بر قضا، دانیال زاده نیز بدهکاری اش به همان بانک ها را پس نداده است. ♦️مصطفی تاجزاده اخیرا مدعی شد: دلار چند هزار تومان شود، رهبری اجازه مذاکره دوباره با آمریکا را می دهد؟ 🔹او می توانست سوال درست را از رفیق فابریکش حسین فریدون بپرسد که چرا مذاکره و توافق با آمریکا، دلار را از ۳۷۰۰ تومان به ۲۰ هزار تومان رساند؟ ♦️هر چه باشد فریدون به عنوان دستیار رئیس جمهور، هم عضو تیم مذاکرات برجام بود و هم خرداد ۹۵ بلافاصله پس از آزادی تاجزاده از زندان، به ملاقات او رفت. 🔹تاج زاده و دوستانش هرگز درباره مفاسد فریدون موضع نگرفته اند؛ همچنان که درباره مفاسد واگذاری ۱۸ میلیارد ارز دولتی، زد و بند در حراج شرکت های دولتی ، اختلاس ۱۶ هزار میلیاردی صندوق ذخیره فرهنگیان و... ♦️آنها هرگز اعلام انزجار نسبت به این مفاسد نکردند. چرا؟ چون به تعبیر حضرت امام (ره)، ریشه های گندیده همدیگر را پیدا می کنند. 🔹طبق گفته های نماینده دادستان، یکی از دریافتی‌های اکبر طبری از خانواده متهم نجفی، ملکی در خیابان کریمخان بوده است. طبری بعد از دریافت، ملک را با شرایطی و صرفاً برای گم کردن رد رشوه‌ دریافتی، با واحدی از برج «روما رزیدنس» متعلق به دانیال زاده معاوضه می کند. ♦️به گفته دانیال‌زاده، فریدون سال۹۲ دنبال جا برای انتخابات بود و او ساختمان کریمخان را به عنوان ستاد انتخاباتی تحویل فریدون داد. 🔹خوئینی ها و تاج زاده ها می دانند منابع اقتصادی چگونه هدر رفت، اما رد گم می کنند؛ چون شریک خیانتند. 🖌 محمد ایمانی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴‏کاش ظریف جای اینکه امشب سخنرانیش تو سازمان ملل رو با صحبت های مصدق شروع کنه، پنج سال پیش قبل از امضای برجام سرنوشت و اشتباهات مصدق رو جلوی چشمش میذاشت و میخوند! مصدق چوب اعتماد به آمریکا رو خورد، همون چوبی که ظریف و روحانی خوردن ولی هنوز برا مذاکره باهاش دست و پا میزنن! #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ لحظه انفجار در درمانگاه سینا از نمایی بسیار نزدیک! #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ هیچ مصدومی حالش بد نیست 🔹 رئیس اورژانس تهران: ۱۵ مصدوم حادثه درمانگاه سینا اطهر ترخیص شده اند و ۷ مجروح انتقالی آمبولانس نیز مشکل حادی ندارند. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
📸 گل آرایی ویژه اطراف ضریح مطهر امام رضا "علیه السلام" 😍🌸 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 سلام #زم جان..یادته یه زمانی مقامات ج.ا رو که به فکر شکارت افتادن نشئه خوندی؟ الان تو چه حالی؟ تو انفرادی داری به چی فکر میکنی؟ شاید به این فکر میکنی کجان اون اپوزیسیونی که تا یکسال پیش هر روز هندونه زیر بغلت میذاشتند که فتنه اندوزی کنی ولی الان تاریخ مصرفت براشون تموم شد به حال خودت ولت کردند! داری به این فکر میکنی که قرار بود ج.ا رو سرنگون کنی اما الان قرار مهمون چوبه دار بشی. اون موقع باورت نمیشد اینجوری رکب بخوری ،میدونی چرا؟ چون اون کسی که نشئه بود تو بودی که قدرت نظام رو دست کم گرفتی. نشئه دوستات بودند و هستند که فکر کردن ج.ا بیدی هست که با این بادها بلرزه... نشئه اپوزیسیونیه که فکر میکنند اگه ق‌.ق برای #ترامپ عین تو اول از طریق پلیس بین الملل اقدام کرد منتظر عملکرد اونا میشه و دست رو دست میذاره. نشئه امثالی مثل امیر شفیع زاده ( گرداننده کانال #مملکته) و علینژاد و بقیه اپوزیسیونی هستند که فکر میکنند هیچ وقت توی تور دستگاه اطلاعاتی ایران نمیفتند. امیدوارم حال امروز تو درس عبرت فریب خوردگانی بشه که دلشون رو برای براندازی صابون زدند. #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 ای کاش نهاد ریاست جمهوری به جای تاختن بر منتقدین و نواختن آن ها با تازیانه های ملامت و سرزنش آنها و صدور بیانیه افراد هتاک و خائن به نظام را مورد نقد و انتقاد قرار می داد. 🖌 ابوحیدر #موسوی_خوئینی_ها #فتنه #نفوذ #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
📍در پاسخ به خودشیفتگی های رییس مرکز استراتژیک ریاست جمهوری و ستایش وی از گدایی ظریف در شورای امنیت، مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس در توییت خود نوشت : 🖋کاری که شما در برجام با ایرانیان و این مرز پرگهر کردید تن مصدق را در گور لرزاند! شما نه مصدقی بودید و نه انقلابی و نه در اندازه ی این کشور هفت هزار ساله! اما ما ایران را پس خواهیم گرفت! ظریف، روحانی و تو باصطلاح مرکز استراتژیک باید از ایران در ذلت برجامی عذرخواهی کنید! #بصیرت_انقلابی 🆔 @basirat_enghelabi110
📖 🖋 عقربه ثانیه شمار ساعت دیواری، مقابل چشمانم بی‌رحمانه رژه می‌رفت و گذر لحظات تنهایی را برایم سخت‌تر می‌کرد. یک ماهی از ازدواج‌مان می‌گذشت و اولین شبی بود که مجید به خاطر کار در شیفت شب به خانه نمی‌آمد. مادر خیلی اصرار کرد که امشب را نزد آنها بگذرانم، ولی نپذیرفتم، نه اینکه نخواهم که وقتی مجید در خانه نبود، نمی‌توانستم جای دیگری آرام و قرار بگیرم. بی‌حوصله دور اتاق می‌چرخیدم و سرم را به گردگیری وسایل خانه گرم می‌کردم. گاهی به بالکن می‌رفتم و به سایه تاریک و با ابهت دریا که در آن انتها پیدا بود، نگاه می‌کردم. اما این تنهایی و دلتنگی آنقدر آزرده‌ام کرده بود که حتی به سایه خلیج فارس، این آشنای قدیمی هم احساس خوبی نداشتم. باز به اتاق برمی‌گشتم و به بهانه گذراندن وقت هم که شده تلویزیون را روشن می‌کردم، هر چند تلویزیون هم هیچ برنامه سرگرم کننده‌ای نداشت و شاید من بیش از اندازه کلافه بودم. هر چه فکر کردم، حتی حوصله پختن شام هم نداشتم و به خوردن چند عدد خرما و مقداری نان اکتفا کردم که صدای زنگ موبایلم بلند شد. همین که عکس مجید روی صفحه بزرگش افتاد، با عجله به سمت میز دویدم و جواب دادم: «سلام مجید!» و صدای مهربانش در گوشم نشست: «سلام الهه جان! خوبی؟» ناراحتی‌ام را فروخوردم و پاسخ دادم: «ممنونم! خوبم!» و او آهسته زمزمه کرد: «الهه جان! شرمندم که امشب اینجوری شد!» نمی‌توانستم غم دوری‌اش را پنهان کنم که در جواب عذرخواهی‌اش، نفس عمیقی کشیدم و او با لحن دلنشین کلامش شروع کرد. از شرح دلتنگی و بی‌قراری‌اش گرفته تا گله از این شب تنهایی که برایش سخت تاریک و طولانی شده بود و من تنها گوش می‌کردم. شنیدن نغمه‌ای که انعکاس حرف‌های دل خودم بود، آرامم می‌کرد، گرچه همین پیوند قلب‌هایمان هم طولی نکشید و بخاطر شرایط ویژه‌ای که در پالایشگاه برقرار بود، تماسش را کوتاه کرد و باز من در تنهاییِ خانه‌ی بدون مجید فرو رفتم. برای چندمین بار به ساعت نگاه کردم، ساعتی که امشب هر ثانیه‌اش برای چشمان بی‌خوابم به اندازه یک عمر می‌گذشت. چراغ‌ها را خاموش کردم و روی تخت دراز کشیدم. چند بار سوره حمد را خواندم تا چشمانم به خواب گرم شود، ولی انگار وقتی مجید در خانه نبود، هیچ چیز سرِ جایش نبود که حتی خواب هم سراغی از چشمان بی‌قرارم نمی‌گرفت. نمی‌دانم تا چه ساعتی بیدار بودم و بی‌قراری‌ام چقدر به درازا کشید، اما شاید برای دقایقی خواب چشمانم را ربوده بود که صدای اذان مسجد محله، پلک‌هایم را از هم گشود و برایم خبر آورد که سرانجام این شب طولانی به پایان رسیده و به زودی مجید به خانه برمی‌گردد. برخاستم و وضو گرفتم و حالا نماز صبح چه مونس خوبی بود تا سنگینی یک شب تنهایی و دلتنگی را با خدای خودم تقسیم کنم. نمازم که تمام شد، به سراغ میز آیینه و شمعدان اتاقم رفتم، قرآن را از مقابل آیینه برداشتم و دوباره به سرِ سجاده‌ام بازگشتم. همانجا روی سجاده نشستم و آنقدر قرآن خواندم تا سرانجام قلبم قرار گرفت. سیاهی آسمان دامن خود را آهسته جمع می‌کرد که چادرم را سر کردم و به تماشای طلوع آفتاب به بالکن رفتم. باد خنکی از سمت دریا به میهمانی شهر آمده و با حس گرمایی که در دل داشت، خبر از سپری شدن اردیبهشت ماه می‌داد. آفتاب مثل اینکه از خواب بیدار شده باشد، صورت نورانی‌اش را با ناز از بستر دریا بلند می‌کرد و درخشش گیسوان طلایی‌اش از لابلای شاخه‌های نخل‌ها به خانه سرک می‌کشید. هر چه دیشب بر قلبم سخت گذشته بود، در عوض این صبحگاهِ انتظار آمدنِ مجید، بهجت آفرین بود. هیچ گاه گمان نمی‌کردم نبودش در خانه اینهمه عذابم دهد و شاید تحمل یک شب دوری، ارزش این قدردانی حضور گرم و پُر شورش را داشت! ساعت هفت صبح بود و من همچنان به امید بازگشتش پشت نرده‌های بالکن به انتظار ایستاده بودم که صدای پای کسی را در حیاط شنیدم. کمی خم شدم و دیدم عبدالله است که آهسته صدایش کردم. سرش را به سمت بالا برگرداند و از دیدن من خنده‌اش گرفت. زیر بالکن آمد و طوری که مادر و پدر بیدار نشوند، پرسید: «مگه تو خواب نداری؟!!!» و خودش پاسخ داد: «آهان! منتظر مجیدی!» لبم را گزیدم و گفتم: «یواش! مامان اینا بیدار میشن!» با شیطنت خندید و گفت: «دیشب تنهایی خوش گذشت؟» سری تکان دادم و با گفتن «خدا رو شکر!»، تنهایی‌ام را پنهان کردم که از جواب صبورانه‌ام سوء‌استفاده کرد و به شوخی گفت: «پس به مجید بگم از این به بعد کلاً شیفت شب باشه! خوبه؟» و در حالی که سعی می‌کرد صدای خنده‌اش بلند نشود، با دست خداحافظی کرد و رفت. دیگر به آمدن مجیدم چیزی نمانده بود که به آشپزخانه رفتم، چای دم کردم و دوباره به بالکن برگشتم. 🆔 @basirat_enghelabi110