♦️تکرار قطعنامه ۵۹۸ با خبرهای پیروزی احتمالی #بایدن !!
⭕️سقوط طلا و ارز!!
در صورت قطعی شدن پیروزی بایدن در #انتخابات_آمریکا ، در فضای اقتصادی شاهد افت شدید قیمت ها دربازار سکه و طلا ،دلار ،خودرو، و بعضی لوازم خانگی و مسکن و ...خواهیم بود!!
🔎مردم شریف ما باید بدانند در ماجرای قطعنامه ۵۹۸ عده ی ازمسولین وقت؟؟ محضر امام ره رسیدن ،که مردم خسته شدند! به جبهه اعزام نمی شوند! انبارهایمان خالی شده! سلاح و مهمات نداریم !!و... واز طرف مقابل نیز آلارم های قبول صلح آنهم بعد از شکست های پی درپی صدام درجبهه ها واصل می شد،لذااین اوضاع باعث شد، امام قطعنامه ۵۹۸ راپذیرفتندکه به گفته خودشان، جام زهری بود که نوشیدند!!
🔎 حال هم ،نزدیک به دو سال است بعد از ناتوانی های دولت و همزمان، خروج آمریکا از قراردادهای بین المللی، از جمله برجام ومودت و...وتکرار تحریم های پی در پی ونه چندان اثرگذار والبته دهابرابرتاثیرگذاری و همسویی سرمایه داران وابسته به غرب و عده ای از دولتمردان بی تدبیر صحنه را به گونهای ترسیم کردند، که انگار تنها راه نجات اقتصادایران برگشت به برجام و در حاشیه آن گفتگو با شیطان بزرگ است!!
وجالب است در این ایام با آلارم ها وسناریوسازی در تغییروکاهش قیمت، که به زودی شدت نیزخواهد گرفت،
می خواهند بگویند، تنها راه نجات وبرون رفت از وضع اقتصادی موجود ، همان است که ماگفتیم!! و رهبری نظام نپذیرفتند!!
و النهایه نتیجه بگیرند که بایستی یکباردیگرجام زهر،توسط رهبری انقلاب نوشیده شود!!
یعنی گفتگو با آمریکا را بپذیرند!!
🖋 ما مردم انقلابی و نخبگان جامعه اذعان داریم وضعیت اقتصادی امروز، ناشی از بی کفایتی دولت تدبیر و امید است و گرنه در عرض ۲۴ ساعت چه اتفاقی رخ داده که یکباره کاهش بی سابقه ی نقطه ای رادردلاروطلا داریم ؟؟!!
🖋نتیجه اینکه نگاه جریان نفوذ صرفاً برای هدایت فکری جامعه بسوی مذاکره با آمریکاست و به تبع آن هدف اصلی یعنی، عبور از ولایت فقیه و رهبری!!
🖋 به همگان اعلام میکنیم سیاست آمریکا در مقابل ایران صرفاً قبول سلطه است و لاغیر !
اگر این سلطه را نپذیریم سیاستش بر علیه ما چه با ترامپ و چه با بایدن یکسان است و طبیعتاً سیاست جمهوری اسلامی هم، عدم سلطه پذیری آمریکاست.
🖋 قطعاً ما مردم انقلابی به تبعیت از امام جامعه اجازه قبول سلطه آمریکا را بر ایران اسلامی نخواهیم داد،
🖋پس، از دولتمردان می خواهیم معیشت مردم واقتصاد ازهم پاشیده ی تعمدی و ایجادی توسط خودراکه باابزار نفوذ عجین است ،گره به ارتباط با آمریکا نزنند وبدانند، راه نجات جمهوری اسلامی فقط تکیه بر داخل وعدم اتکاءبه تک محصولی نفت و دارا بودن مدیران انقلابی ،شجاع، فهیم و جهادی است، نه وابستگی به آمریکا و اروپا
پس ایرادرادرخودبجویید
🖌محمد فضائلی
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
مهدی جان
#جمعه شد و بیمار وصل توام ...
شبها در پریشانی ثانیهها،
روزها در اضطراب فاصلهها؛
تمام جهانم بی تو تب دارد ...
طبیب قلبهای هجران زده کجایی!؟
امامعصر علیه السلام
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
سلام دوستان😊
امشب با قسمتهای 284 و 285 از مستند داستانی #جان_شیعه_اهل_سنت در خدمت شما هستیم🌹🌸
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هشتاد و چهارم
🕌 چند روزی هم میشد که حقوق کار در دفتر مسجد را هم گرفته بود تا بتوانیم از این به بعد خرج زندگیمان را خودمان بدهیم و به همین بهانه، دیگر باری هم بر دوش غرور مردانهاش نبود و حسابی احساس رضایت میکرد.
💴 حقوق کار در دفتر مسجد چندان زیاد نبود، ولی میتوانست کفاف یک زندگی ساده را بدهد، به خصوص که آسید احمد همچنان حواسش به ما بود و هر از گاهی چه خودش چه مامان خدیجه، برای ما میوه نوبرانه یا وسیله مورد نیازی میآوردند و خیلی اوقات ما را میهمان سفره با برکتشان میکردند تا کمتر تحت فشار خرج زندگی با این حقوق اندک قرار بگیریم.
🏭 مجید کار خودش در پالایشگاه را بیشتر میپسندید و حقوق بهتری هم میگرفت، ولی از همین کار ساده در مسجد هم راضی بود و خدا را شکر میکرد.
👨🏻⚕ با دست راستش هنوز نمیتوانست کار زیادی انجام دهد و دیروز دکتر پس از معاینه، وعده داده بود که شاید تا یکی دو ماه دیگر وضعیتش بهتر شده و بتواند به سر کارش در پالایشگاه بازگردد.
🌅 خورشید مثل اینکه از یک روز آتش باری بر سرِ بندر خسته شده باشد، به روی بستر آبی دریا دراز کشیده و کم کم میخواست بخوابد که نیمی از چشمانش به زیر دریا رفته و با نیم دیگری از نگاه داغ و پُر حرارتش همچنان برای کودکانی که در ساحل میدویدند و بازی میکردند، دست تکان میداد که من و مجید هم از روی نیمکت بلند شدیم تا با این غروب زیبا خداحافظی کرده و راهی خانه شویم، ولی دلمان نمیآمد از این صحنه رؤیایی دل بکنیم که به جای مسیر منتهی به خیابان، به سمت دریا رفتیم و درست جایی که امواج بر روی ساحل میخزیدند و باز عقب میکشیدند، برای لحظاتی به تماشای غروب پُر ناز و کرشمه خورشید ایستادیم.
🏝 شانه به شانه هم، رو به دریا ایستاده و در دل وزش باد خوش بوی جنوب، چشم به افق سرخ خلیج فارس سپرده و به قدری دل از دست داده بودیم که بوسه نرم آب بر قدمهایمان را حس نمیکردیم تا لحظهای که احساس کردم مچ پایم در آب فرو رفت که خودم را عقب کشیدم و با صدایی هیجانزده، مجید را صدا زدم:
🏻وای مجید! خیس شدم!
🌊 موج آخری حسابی شیطنت کرده و قدمهایمان را تا مچ پا در آب فرو برده بود، ولی مجید که جوراب به پایش نبود، خیسی آب را از زیر دمپاییهای لاانگشتیاش به خوبی حس کرده و به روی خودش نیاورده بود که به آرامی خندید و گفت:
👌🏻حالا خوبه بندری هستی و انقدر از آب میترسی!
🏻 ابرو در هم کشیدم و همانطور که پاهایم را تکان میدادم تا آب دمپاییهایم خارج شود، با لحنی کودکانه گلایه کردم:
- نمیترسم! میخواستم برم مسجد! حالا جورابم خیس شد!
🏻🏻 و دیگر خیسی جوراب از یادم رفت و هر دو به همدیگر خیره شدیم که با آمدن نام مسجد، هر دو به یاد یک موضوع افتاده و من زودتر به زبان آمدم:
⁉ حالا چی کار کنیم؟!
🏻و مجید دقیقاً میدانست چه میگویم که با خونسردی پاسخ داد:
- خُب میریم همین مسجد اهل سنت که اونطرف خیابونه!
🏻 ولی من از روزی که به خانه آسید احمد آمده بودم، نمازهایم را در خانه خوانده یا به همراه مامان خدیجه به مسجد شیعیان محله رفته و به امامت آسید احمد اقامه کرده بودم!
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هشتاد و پنجم
🕌 حتی پس از آن شب که اهل سنت بودنم بر ملا شد، باز هم چند نوبت با مامان خدیجه و زینبسادات به همان مسجد رفته و در بین صفوف شیعیان و بدون پنهان کاری، نمازم را به شیوه اهل سنت خوانده بودم که با ناراحتی گفتم:
🏻آخه آسید احمد ناراحت میشه! میفهمه ما سرِ اذان مغرب بیرون بودیم و نرفتیم مسجدشون!
💭 فکری کرد و با آرامشی که از مهربانی آسید احمد آب میخورد، پاسخ دل نگرانیام را داد:
🏻خُب حالا امشب بغل مسجد اهل سنت هستیم، چه کاری اینهمه راه تا اونجا بریم؟ خُب همینجا نماز میخونیم! مطمئن باش ناراحت نمیشه! مهم نماز اول وقته!
🌅 و برای اینکه خیالم را راحت کند، اشاره کرد تا حرکت کنیم.
🏝 دمپاییهایمان حسابی خیس شده و ماسههای ساحل را به خودش میگرفت و تا وقتی به مسجد رسیدیم، نه فقط دمپایی که جورابم غرق ماسه شده و خجالت میکشیدم با این وضعیت داخل مسجد شوم که از مجید جدا شده و یکسر به سالن وضوخانه رفتم.
🏻در تمام زمانی که وضو میگرفتم، فکرم پیِ مجید بود که میتوانست امشب هم مثل شبهای دیگر به مسجد آسید احمد برود و نمازش را به جماعت شیعیان بخواند، ولی خودش پیشنهاد داد تا به مسجد اهل سنت بیاییم و با اینکه حالا عضوی از اعضای مسجد شیعیان شده بود، بی هیچ اکراهی به مسجد اهل تسنن آمده و ابایی نداشت که کسی او را در این محل ببیند و همین برایم بس بود تا باز هم هوای تبلیغ مذهب تسنن برای همسرم به سرم بزند، هر چند در این مدت آتش تند و تیز علاقهام به سُنی شدن مجید تا حدودی سرد شده و تیغ مناظرههایم هر روز کُندتر میشد که دیگر چون گذشته تب و تابی برای هدایت مجید به مذهب اهل سنت در دلم نبود و احساس میکردم او در همین مذهب تشیع هم مثل یک مسلمان سُنی به خدا نزدیک است.
🌳🏣🌴حالا بیش از یک ماه بود که در خانه عده ای شیعه مقید زندگی کرده و شب و روزم را با ذکر توسل و مناجاتهای شیعیان میگذراندم و هیچ کم و کاستی در اعتقاداتشان نمیدیدم که بخواهم به ضرب مناظره و مباحثه، زندگی را بر خودم سخت و تلخ کنم تا از همسرم یک مسلمان سُنی بسازم.
👌🏻هر چند شاید هنوز هم اگر روزی میرسید که مجید مذهب اهل سنت را میپذیرفت، خوشحال میشدم، اما دیگر از شیعه بودنش هم ناراحت نبودم که به چشم خود میدیدم شیعه در مسلمانی، کمتر از اهل سنت نیست، مگر عشقی که در چشمه جانشان برای خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میجوشید و من هنوز فلسفهاش را نمیفهمیدم و گاهی به حقیقت چنین ارتباط پُر رمز و رازی شک میکردم.
🏴🏳 وقتی میدیدم شبی به مناسبت میلاد یکی از ائمه (علیهمالسلام)، جشن مفصلی به پا میکنند و چند روز بعد به هوای شهادت کسی دیگر، لباس عزا به تن کرده و از اعماق جانشان ضجه میزنند، ناراحت میشدم که هنوز یکسال از گریههای شب قدر و توسلهای عاجزانهام به دامان ائمه (علیهمالسلام) نگذشته و فراموش نکرده بودم که مادرم بعد از اینهمه ضجه و ناله، چه ساده از دستم رفت.
⁉ هنوز هم نمیدانستم چرا وقتی به خاطر امام جواد (علیهالسلام) دلم برای حبیبه خانم و دخترش به رحم آمد و به تخلیه خانه رضایت دادم، آواری از مصیبت بر سر زندگیام خراب شد که دخترم از دستم رفت، مجید تا پای مرگ کشیده شد و همه سرمایه زندگیمان به یغما رفت، ولی اینهمه نشانه هم نمیتوانست حقیقت توسل به اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهماجمعین) را لکهدار کند که در شب شهادت امام کاظم (علیهالسلام) و به خاطر گریههای من و دست نیازی که مجید به دامن این امام بلند کرد بود، معجزهای در زندگیمان رخ داد که غرق چنین نعمت و کرامتی شدیم و وقتی جاده افکارم به اینجا میرسید، درمانده میشدم که باز هم حقیقت این شیداییهای شیعیان را نمیفهمیدم.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
صادق راست میگه!!!
در آمریکا قدرت قانونه. برا همین کسی جرئت نمیکنه 3 روز قبل از انتخابات بگه اگر ما پیروز نشدیم بریزید تو خیابونا یا هنوز صندوقها باز نشده، یکی اعلام کنه که با اختلاف زیاد اینجانب رئیس جمهور شدم.
توییتر و فیس بوک و اینستاگرام هم هر کس ادعای تقلب کنه حذفش میکنن.
#انتخابات_آمریکا
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️طنز سیاسی
#انتخابات_آمریکا
🔴 من باختم بدم باختم..
🔺فقط بذارید برم من..
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🌸🍃🌸🍃
فردی برای امام صادق(علیه السلام) خبری آورد که فلانی در مهمانی علیه شما حرف میزد!
امام صادق فرمود:
حتما اشتباه شنیده ای!
گفت: نه مطمنم
امام صادق فرمود:
شاید تاریک و شلوغ بوده
و اشتباه فهمیده ای
گفت: نه یقین دارم! امام فرمود: شاید
در عصبانیت و اجبار بوده و حرفی زده!
گفت: در آرامش و اختیار بوده است.
💎امام صادق(علیه السلام) آنقدر بهانه آورد تا آن فرد
خبرچین خسته و پشیمان شد!
اخلاق مومنانه یعنی نسبت به برادر
دینی ات حسن ظن داشته باشی چون 💎امام صادق(ع) فرمود حسن ظن و خوش گمانی
از قلب سالم ناشی میشود.
📕 مصباح الشريعة ص٥١٥
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110