بصیرت محور
🤦🏻♂️🤦🏻♂️🤦🏻♂️🤦🏻♂️🤦🏻♂️
پریروز یک ویدیویی دیدم از آقای باهنر
که میگفت آقای پزشکیان اصلا باورش نمیشد که رئیس جمهور بشه!
وقتی شما باورت نشه رئیس جمهور میشی
طبیعتا برنامه ای هم نمیچینی
چون میگی برنامه بچینم چی بشه؟
این بنده همون اول که تائید صلاحیت شد
هدفش از ثبت نام و اینجور عنوان کرد:
من اومدم مشارکت بالا بره.
آقای پزشکیان با مواضعی که گرفته بود
به هرحال میتونست بخشی از جامعه رو
بابت همون حرفایی که زده همراه کنه
و آمار مشارکت رو بالا ببره.
جای ترسناک ماجرا زمانی که
آقای پزشکیان با این خصوصیات
با اون مواضع مردم پسند یا بهتر بگیم مخالف پسند
با وجود شهادت مظلومانه شهید رئیسی
میزان مشارکت به چهل درصد هم نمیرسه!
تو دور دوم با بکارگیری تمام ظرفیت ها
رسید به تقریبا پنجاه درصد.
حقیقتا این انتخابات خیلی برای خود من
تعجب بر انگیز بود
خیلی از مسائل و روشن کرد
خیلی چیزهارو رو کرد
همه دیدیم برای اینکه جلیلی رئیس جمهور نشه چه تقلاهایی صورت گرفت
همه دیدیم اصلاحطلب و اصولگرا
که سایه همو با تیر میزنن
راضی بودن قدرت به دست مخالفشون بیوفته اما دست سعید جلیلی نه!
چه دروغهای شاخداری که نگفتن
چه پولپاشی هایی که نشد
به کوچک و بزرگ رحم نکردند
همه چیز و فدای رای جمع کردن خودشون
کردند ، خط قرمزی نداشتند
از رهبری از شهدا از هرکسی که فکرشو بکنید پله ای ساختن برای رسیدن به رای!
این مدلی شو ندیده بودیم والا....
روزهای عجیبی بود به کابوس شبیه بود
تا واقعیت ، به هر حال گذشت...
مجلس در حال تدارک رای اعتماد به وزراس
تنها برنامه پیشنهادی دولت قانون هفتم توسعه س ، که سوال همه اینه چجوری اجرایی باید بشه؟
در همین حین سعید جلیلی نشست
بررسی و ارزیابی وزرا رو گذاشته با نیروهای متخصص هر حوزه ، هم نواقص مطرح میشه هم راه های رسیدن به این چشم انداز...
یادتونه چقدر به آقای پزشکیان میگفت
شما باید همه اینکارهارو از قبل انجام داده باشی !
دیشب وقتی صحبتهای دکتر شیبانی رو گوش کردم ، از اشرافش به جزئیات
شگفت زده شدم ! از ریز و بم مسائل اقتصادی مطلع بود اما حیف حیف حیف
واقعا ایران یک رئیس جمهور در قواره
سعید جلیلی به این مردم بدهکاره.
بخوایم یا نخوایم دولت مستقر شده
و ما چاره ای جز حمایت نداریم
دموکراسی همینه
دموکراسی یعنی رای مردم
رای مردمی که در اکثر مواقع با پولپاشی و
خط دهی رسانه ها بدست میاد.
چند ماه پیش ما یه عکسی پروفایلمون گذاشتیم ، هرکی مارو میدید میگفت
ناقلا نگفته بودی ازدواج کردی!!!
من فکر میکردم شوخیه
البته چند بار هم تو پیام های ناشناس
مبارکه دیده بودم!!!
منتها اصلا یادم نبود بخاطر پروفایل این ذهنیت بوجود اومده...
امروز یه بنده خدایی مبارکه گفت!
علتشو پرسیدم گفت پروفایلت🤦🏻♂️
انصافا استایل و مدل ایستادن
به همسر میخوره یا به مادر؟
تابلوعه مادره
میخواستم عکس کس دیگه رو بذارم
منتها رو عکس خودمون مثال بزنیم
به بقیه بر نمیخوره!
گلزار شهدا تبدیل شده به محلی برای عکاسی، این کار بدی نیست ما خودمونم
عکس گرفتیم یا گرفتند ازمون.
من با نمایشش مشکل دارم!
-ها اینی که وگفتی یعنی چه؟
من با دوستانی مشکل دارم که
عکسو میگیرن استوری یا پست میکنن
بعد زیرش مینویسن آه شهادت!
کجایی مرا دریابی؟
من در این غرق آب آخرالزمانی
فقط تو را میجویم تا به وسیله تو
خودم را نجات دهم؛
یعنی کل صفحه شونو نگاه میکنی
غالبا همینه ، میخوان بگن ما شهادت
طلبیم! ما گمنامیم ما .....
من به اونایی که این مدلی اند
میگم ؟ شهادت در راه چه؟
مثلا میگن مسیر اعزام باز بشه ما
بریم در راه خدا کشته بشیم!
تو ذهن اینا شهادت فقط خلاصه شده تو نحوه مردن ! نصف اینایی که مدل فعالیتشون این مدلیه اگر میومدن
یک گوشه کارو تو فضای مجازی دست میگرفتن ما به مراتب وضعیتمون بهتر میشد. انواع و اقسام هجمه ها به دین و اعتقادات ما تو این بستر روزانه وارد میشه بعد سهم اینا چیه؟
یک عکس بیا منو بغل کنی استوری کنن
با یک متن عارفانه یا عاشقانه ی فانتزی ساز!
دشمن وقتی با قلم میاد تو میدان
اهل قلم ما باید جواب شو بدن
وقتی با فضای مجازی شمارو برده تو رینگ
شما نمیتونی با موشک و اسلحه جوابشو بدی، باید تو همین بستر باهاش بجنگی.
تو این بستر زد و خورد
استفاده شما اکانتت چیه؟
این وسط پیام بازرگانی باشی
و بیایی نمایش شهادت طلبی راه بندازی؟
تو این فضا مردم دارن پر پر میشن
از دست میرن ، اعتقادات داره له میشه
بعد شما بسنده کردی به اینکارها؟!
بصیرت محور
میخواستم عکس کس دیگه رو بذارم منتها رو عکس خودمون مثال بزنیم به بقیه بر نمیخوره! گلزار شهدا تبدیل شد
فردا مصداق تلفات جنگ نرم و تو کانال شاید بذارم! فقط ببینید یک دختر مذهبی از کجا به کجا رسیده.
این تغییر تو کجا شکل گرفته؟
ما شهادتو خلاصه کردیم تو نحوه مردن!
اگر ریز بشیم روینیتمون
نیتمون رو ببریم زیر میکروسکوپ
متوجه میشیم غل و غش زیاد داره
بفکر شهرتشیم بفکر سر زبون افتادنیم
بفکر الگو شدنیم بفکر چیراجع بمون میگنیم و....
اغلب مواقع ما شهادت طلبیمون
نمایش شهادت طلبیه فقط ...
من خیلی دیدم عکس آقارو میذارن
ده خط قربون صدقه ش میرن
بعد تهش مینویسن برای حکم جهادت
سر از پا نمیشناسم!
یا میرن عکس اسلحه از گوگل گیر میارن
همونو استوری میکنن زیرش مینویسن
اذن بده فرمانده... نمایش های این مدلی
اکثرا از روی جوگیریِ .
رهبر انقلاب بنده خدا انقدر اذن داده دیگه خسته شده ! یکی از دلایلی که منو آورد تو این وادی ، اصرارهای حضرت آقا بود
هشدارهای پی در پی آقا بود
یک شب که تو سایت آقا داشتم با کلید واژه هایی مثل جنگ نرم و ... جستجو میکردم
دیدم این بنده خدا چقدرررررررر خواسته و گفته این مسائلو.
با چه زبونی باید بگه؟
اون زمانی که اینترنتی وجود نداشت
ایشون برای آینده هشدارهای لازمو دادن
گاهی کار از هشدار گذشته به التماس کشیده ، سرچ بزنید بخونید
رهبری میگن من التماس میکنم
من دست کسانی که کار فرهنگی میکنن و میبوسم و ... از این قبیل تعابیر.
فرمان آتش به اختیار فکر میکنید از روی خوش و خرمی صادر شد؟
نه این حکم برای زمان جنگه
برای وقتیه که به بحران خوردیم
عین این میمونه شهر دست دشمن افتاده
حکم میدن هرکس هر طور میتونه از خودشو و کشورش دفاع کنه.
چند وقت پیش جمع دانشجویی وقتی طلب دعای شهادت کرد آقا ندیدید چی گفت:
ایشون فرمودن: خدا کنه شهید نشید
ما به شما نیاز داریم ....
اگر نیت خداست اگر نیت مبارزه در راه خداست ، رسانه الان وضعش وخیمه
دشمن ما اسمشو گذاشت گوشی ما اسلحه ما ، درست هم میگن با همین گوشی پدر مارودر آوردن، اونوقت استفاده ما از همین گوشی چیه؟
عکس از خودمون بذاریم
زیرش بنویسیم اذن بده فرمانده!
آه شهادت کجایی که مرا دریابی؟
یکی از قله های دست نیافتنی شهادت
شهید محسن حججی
ایشون تو وصیت نامه ش اومده
از جنگ نرم غافل نشید
جنگ نرم مرد میخواهد.
اگر مرد این راهید
اگر مشتاق شهادت حقیقی هستید
بجای عکس آقا گذاشتن و
چارتا قربون صدقه الکی رفتن
با عموم مردم ارتباط بگیرید
و در حد خودتون تو این جنگ نابرابر
سهیم باشید و باشیم.
بارها اینجا از مرحوم علی آخوندی اسم بردیم. علی با بیماری از دنیا رفت اما
مطمئنم خدا اجر شهید و به این بنده خدا میده. چرا مطمئنم؟ چون علی شهید زندگی کرد و در اوج گمنامی از دنیا رفت.
علی زن و بچه دار بود در عین حال از مادر مریضش هم شخصا نگهداری میکرد
با این وضع هم دغدغه جنگ نرمو داشت
هم بشدت فعال بود ،اونقدری که وقتی دو سه روز فعالیتش قطع شد پیام دادم علی جان نیستی؟ جواب اومد علی به رحمت خدا رفته.
ببینید این بچه چقدر فعال بوده که دو روز فعالیت نکرده من نگران شدم پیام دادم
احوالشو بپرسم ! از بس استمرار داشته
از بس فعال بوده دو روز نبوده من احساس نگرانی کردم.
علی دغدغه مند بود ، بعد از فوت مادرش مبلغی رو به کارتم زد گفت میخواستم خیرات بدم گفتم خرج این راه بشه بهتره
باهاش فلان چیزو بخر کار درست کن.
ذهنیتش اینجوری بود ، تو این راه صدشو میذاشت ، به شدت پیگیر و دلسوز بود.
تو منطقه دولت آباد هیئت هایی که گرایش دارن یا زیر مجموعه صادق شیرازی اند زیاد اند ، یکی از دغدغه های علی مقابله با اینها بود . الان که ایام اربعین
یاد مهمان نوازیش افتادم
یک خانواده عراقی اومده بودن دولت آباد
برای درمان (چون اون منطقه برای عربهاست )علی اینا حسینه رو در اختیار
خانواده های کم بضاعت میذاشتن
حسینه دستشویی و حموم داشت عین یک خونه میسپرد به این مهمون ها...
یک واسطه ای اینارو آورده بود جا بده
علی این واسطه رو هی داشت سوال پیچ میکرد ، پرسیدم چرا انقدر سوال جواب میکنی این بنده خدارو ، گفت : میخوام مطمئن بشم از اینا پول نگرفته باشه!
حیف شد علی اما چه کنیم دنیا همینه
شادی روحش فاتحه ای هدیه بفرمایید.
بصیرت محور
بارها اینجا از مرحوم علی آخوندی اسم بردیم. علی با بیماری از دنیا رفت اما مطمئنم خدا اجر شهید و به ای
تو اوج اغتشاش که فیلترشکن ها از کار افتاد، فیلترشکن پولی برای منو سعید تهیه کرد ، هرچی اصرار کردیم پولشو بگیر
گفت نمیخواید من تو ثوابش شریک باشم؟
خودش میخرید خودش تمدید میکرد
بعد میپسرد که شما فعالیت تونو قطع نکنید ، از وزیر ارتباطات ما دغدغه و فهمش بیشتر بود چون میگفت هرکی رو میشناسی که این مشکل و داره وصل کن به من.
از هیچ کدوم هم پولی نمیگرفت.
آقا ،مادر بودن هم سخته ها!
چهار روزه تنهاییم به این فکر میکنم
چقدر این شام و ناهار ها برامون عادی بوده در صورتی که برای تهیه ش کلی زحمت کشیده میشه.
کلی بشور و بساب و بپز منجر به شام یا ناهار میشده!
یک غذای ساده پنجاه تا ظرف کثیف میکنه
و تو باید این چرخه رو هر روز تکرار کنی!!!
ما که قانون گذاشتیم هرکی هر ظرفی برداشت همون موقع بشوره منتها سرمونو برمیگردونیم میبینیم ظرفشویی پره!
از بیرون میایی گرما متلاشیت کرده
میبینی یه لیوان برای آب خوردن نیست!
میری سراغ کاسه ها و پیاله ها😂
فکر کنم باید قوانین سفت و سخت تری
اعمال کنیم😂این جوابگو نیست.
بگذریم بریم مرزهای آشپزی رو جابجا کنیم
برای شام توقع م بیف استروگانف روسی
منتها توانم تو آشپری در حد تخم مرغ آب پزه😄 بنظرم بیف وزنه سنگینی برای شروع باید بریم سراغ غذاهای سبک تر
مثل چایی نونی😂
تو طول تاریخ پخت و پز معمولا رو دوش خانم ها بوده ، الان یک وارونگی عجیبی اتفاق افتاده ، اکثر پسرها یا مردهایی که میشناسم دستی تو آشپزی دارند
برعکس دخترها (کسایی که میشناسم)
تخم مرغ هم بلد نیستن بپزن!
یکی از آشناهای ما (پسر) با آرد بربری
بدون بکینگ پور کیک میپزه ده سانت پف میکنه ! اونوقت تازه عروس یک بنده خدایی
کیک پخته بود با پودر آماده و... (شوهرش ذوق مرگ شده بود!) جالب اینجاست پف کیکش نیم سانت هم نبود😂 راستی راستی آخرالزمان شده!
یبار رفته بودم پیش یکی از آشناها
که تازه ازدواج کرده بود ، من دیدم داره سر ظهر میشه گفتم بذار بپیچونم برم.
هرکاری کردم نذاشت ، با یه فخری گفت خانووومم غذا پخته!
تو دلم یه خدا بخیر کنه ای گفتم
چون میدونستم از آشپزی چیزی نمیدونه!
تصورم یک شیربرنجی چیزی بود😂
سفره رو انداخت رو میز و دیدم
ژامبون هارو آورد با کاهو و گوجه و خیارشور! نمیدونم چرا وقتی گفتم عجب دست پختی داره تو فکر رفت!😄
از اون موقع تو این فکرم خانمش دقیقا چی شو پخته بود! جوابی پیدا نکردم
این بنده خدا سو هاضمه گرفت
عمرشو داد به شما😂
نتیجه اخلاقی این داستان:
وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً 😟
ربطشو خودتون پیدا کنید🌹
واقعا این دنیا از هر دستی بدی
از همون دست میگیری...
چند ماه پیش از سمت رفاه داشتم
رد میشدم یک پیرمردی رو دیدم بیست سی کیلویی خرید کرده بود و به سختی داشت
میرفت سمت خونه ش، وایسادم گفتم
حاج آقا اگه قابل بدونی با موتور برسونیمت!
لبخند زد گفت به پسرم گفتم بیاد ،نامرد نیومد خدا تورو فرستاد.خلاصه سوار شد و رفتیم چندتا محله اونور تر پیاده شد رفت خونش.
کات
امروز تو همون حوالی موتور یک بیشوری دست من بود باز خاموش شد و دیگه روشن نشد! انقدر هندل زدم انقدر هول دادم که توان از کف رفته بودو میخواستم
بگیرم کف خیابون یک چرت بخوابم از خستگی(شوخی) 😵😴
دقیقا تو همون مکان
همون پیرمرد دید منو گفت: چه شده است مارکو؟
گفتم روشن نمیشه؟ گفت موتورتو عوض کردی؟ گفتم نه این برای کس دیگه س.
گفت بشین من هول میدم
گفتم نه راضی به زحمت شما نیستم
سخت تونه
گفت این چه حرفیه ،هوووول داد
دادم دو روشن شد😍
سرمو برگردوندم تشکر کنم
زرتی خاموش شد🥹
یکبار دیگه هوووول
اینبار روشن شد😍
ازش تشکر کردم اون بنده خدا رفت
من یخورده با گاز بازی کردم تا خاموش نشه که موتور خفه کرد و دیگه استارت هم نخورد🤦🏻♂️ تو همین حین آسمون سیاه و سفید شد نوای استاد شجریان تو ذهنم
پلی شد مرا چشمیست خون افشان💔
انقدر هول داده بودم ته حلقم کویر لوت شده بود گرما هم که دیگه نگم چه با ما کرد!
موتورو زدم رو جک،رفتم مغازه آبمیوه گرفتم تا ریکاوری کنم !
خنکی آبمیوه منو برد کربلا
با خودم گفتم واقعا چی کشید امام حسین
خود عطش روضه جداگانه میطلبه واقعا
من پدر بزرگم داغ عموی جوونمو دید
همه ش آب یخ میخورد ، برای همه مداح ها آب جوش میبردند برای پدربزرگم آب یخ!
وقتی میپرسیدم چرا انقدر آب یخ میخوری؟
میگفت: جیگرم میسوووزه....
تو همین حال و هوا بودم یهو از دلم گذشت یکبار دیگه استارت بزن
استارت زدم روشن شد و دیگه خاموش نشد😍
آخیش خدارووشکر روشن شد
مردیم از گرما
خیس عرق شدیم!
نشستم پشت موتور
گفتم الان گرما رو جبران میکنم
گازو گرفتم تا خنک بشم پشت موتور
خنک شدم منتها ناپرهیزی کردیم
پهلومون چایید.
نتیجه اخلاقی این ماجرا:
در مصرف برق تا میتونید صرف جویی بفرمایید 😂
نتیجه اخلاقی ۲:
موتور تی وی اس آشغاله آشخال