خاج منتشر کرد!
مجموعه سئوالات...
کلاغ بنفش
از سیر تاپیاز سئوال از رییس جمهور
با پاسخهای تقریبا هیچ
گروه آموزشی جو خار
بغل چی تقدیم میکند!
خیلی سبز/ خیلی بنفش!
مجموعه سئوالات از رییس جمهور با پاسخهای پوچ
کانون فرهنگی آمیزش (دولت و مجلس با ایران)
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
دیوار کشی در دانشگاه
️ نتیجه بررسی تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و ادارات یهودی و غیر یهودی: بازدهی بالای علمی، کاری و رعایت اخلاق مذهبی و افزایش امنیت روانی افراد و سلامت جامعه این برخلاف چیزی است که این کشورها توسط رسانههایشان برای دیگر کشور ها تبلیغ میکنند.
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔴 ماجرای خواندنی بقالی رفتن فرزند رهبر انقلاب
محمدکاظم روحانی نژاد خبرنگار واحد مرکزی خبر در وبلاگ شخصی خود نوشت:
🔸یک روز عصر برای خرید به مغازه ای در یکی از محلات تهران رفتم. به طور اتفاقی یکی از فرزندان رهبر معظم انقلاب هم آنجا کالایی را برداشته و در صف پرداخت وجه آن بود. بنده یک نفر بعد از ایشان در نوبت بودم وقتی متوجه حضور من شد سلام علیکی معمولی کردیم. منتظر بودم ببینم فروشنده چه واکنشی دارد؟
🔹نوبت ایشان رسید فروشنده با لحن معمولی پرسید چی داری حاجی؟ آقا سید هم کالا را روی میز گذاشت و پولش را داد و خداحافظی کرد و رفت.
🔸نوبت به من که رسید، صاحب مغازه که آن طرف تر نشسته بود و قیافه ای اصطلاحا داش مشتی داشت بلند شد و اومد جلو و گفت: جناب روحانی نژاد قابل نداره افتخار دادید به مغازه من آمدید بفرمایید و خطاب به فروشنده گفت: از این خبرنگار مردم دار! پول نگیر.. و من با اصرار پرداختم!
🔹اینجا بود که دلم نیامد از موضوع بگذرم و گفتم این کار را باید با مشتری قبلی می کردید؟! یک مردم دار واقعی بود. گفت کدوم همون سید؟ گفتم بله. گفت بابا از این ها همه جا زیادند... گفتم ولی این فرق میکرد. پرسید مگه کی بود؟ گفتم یکی از فرزندان رهبری است، صاحب مغازه با تعجب لحظاتی به من نگاه کرد و پرید بیرون ببیند مشتری رفته یا هست. گفت خب زودتر می گفتید حداقل یک ماچش می کردیم. ایول بابا یعنی این ها هم مثل ما رفت و آمد می کنند؟
📚محمدکاظم روحانی نژاد
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
گاه کج، منار کج ...
در اصفهان مسجد بزرگی می ساختند. ساخت مسجد تمام شده بود و معمار و کارگرها جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند. پیرزنی از آنجا رد می شد، وقتی مسجد را دید به یکی از کارگرها گفت: فکر کنم این یکی مناره کمی کج است! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! چند کارگر هم بیایند! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فشااااررر...!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار پرسیدند!
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند ... این است که گفتم بهتر است در همین ابتدا جلوی کجی نگاهها را بگیرم !
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
🔴روضه قتلگاه شيخ فضل الله نوری...
هنگامی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند، رو به آسمان كرد و گفت: افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد، به پایهی دار که نزدیك شد عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد: «خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود.»
شیخفضلالله را جهالت و بیبصیرتی مردم بود که کشت ...
سروش
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
گوش کنید و خودتون قضاوت کنید.
سروش👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor