eitaa logo
بصیرت نیوز
481 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
47 فایل
ارتباط با ادمین کانال @Dr_mahdiamiri ✍اینجا محملی است برای افزایش تشخیص سره از ناسره، شناخت و آگاهی، درک و فهم، بینش و بصیرت و اقدام و عمل 🤝 با ما همراه باشید و دوستان خود را به ما ملحق سازید⛓ در پیام رسان ایرانی ایتا👇 https://eitaa.com/basiratnews
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻تغییر سبک زندگی ایرانی‌ اسلامی با ترویج یوگا در ایران 💢«میرچا الیاده» محقق بزرگ یوگا، هدف واقعی یوگا را واژگونی کلیۀ ارزش‌های انسانی می‌داند، در مراحل نهایی یوگا فرقی بین خوبی و بدی نیست. ازاین‌رو ترویج یوگا در نهایت منجر به تغییر سبک زندگی ایرانی‌اسلامی خواهد شد. 💢عموم افراد تنها شناخت ظاهری از یوگا دارند و حقیقت یوگا، غیر از ظاهر زیبای آن است. حقیقت یوگا بسیار خطرناک و آسیب‌زا است. یوگا یک مکتب عرفانی الحادی و انحرافی است، در نتیجه نشر و عمومی شدن یوگا به تغییر سبک زندگی ایرانی‌اسلامی منجر می‌شود. ✍️ نصیری https://eitaa.com/basiratnews
🌹زندگینامه متاثر کننده ی شهیده والامقام زینب کمایی که بدست منافقین ترور شد«۱» شهیده زینب (میترا) در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت « این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته‌اید، چه جوابی می‌دهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می‌خواهم مثل زینب س باشم. میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. مادر شهید: زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. زینب بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت.زینب از همه بچه‌هایم به خودم شبیه‌تر بود. صبور اما فعال بود. از بچه‌گی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود.  همیشه به شوهرم می‌گفتم از هفت تا بچه‌ام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. زینب اهل دل بود از دوران بچگی خواب های عجیبی می‌دید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستاره‌ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می‌کنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم می‌کردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (س) بود.  زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. دوران دبستان به کلاس های قرآن می‌رفت. بعد از شرکت در کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد.  کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه می‌رفت. در مدرسه او را مسخره می‌کردند و اُمّل صدایش میزدند‌ از همان دوران روزه می‌گرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه می‌گرفت. زینب کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیمایی‌های زمان انقلاب شرکت می‌کرد. زینب فعالیت های انقلابی‌اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (ره)؛ هر هفته دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه‌های خودسازی بود. بعد از انقلاب، تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود.  او می‌گفت «ما باید دین‌مان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.»  هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. مردم کم‌کم به دلیل بمباران و موشک از شهر خارج شدند ولی بچه‌های من مخالف بودند. زینب هم عاشق آبادان بود. دختران بزرگترم برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند. ولی زینب چون لاغر و ضعیف و هم کم سن و سال بود به جامعه معلمان که فعال بودند می‌رفت و کارهای فرهنگی انجام می‌داد. بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجت‌الاسلام جمی) دستور تخلیه آبادان را دادند ما به اصفهان رفتیم. البته دو تا از دختران در بسیج و بیمارستان فعالیت داشتند ماندند، ولی زینب که سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم به او گفتم که به تو احتیاج دارم، راضی به رفتن به اصفهان با من شد. در اصفهان زینب که این مدت (6 ماه) از درس عقب مانده بود به مدرسه راهنمایی نجمه رفت. مدیر مدرسه همیشه از زینب تعریف می‌کرد و می‌گفت دخترت خیلی مؤمن است، زینب علاقه زیادی به شهدا داشت. هر بار که برای تشییع آنجا به گلزار شهیدان اصفهان می‌رفت. مقداری از خاک قبر شهید را می‌آورد و تبرکی نگه می‌داشت. زینب هفت تا میوه کاج و هفت خاک تبرکی شهید را در بین وسایلش نگه می‌داشت. یک روز وقتی برای زیارت شهدا به تکیه شهدا در اصفهان رفتیم، مرا سر قبر زهره بنیانیان(یکی از شهدای انقلاب) برد و گفت مامان، نگاه کن، فقط مردها شهید نمی‌شوند زن‌ها هم شهید می‌شوند.» زینب همیشه ساعت ها سر قبر زهره بنیانیان می‌نشست وقرآن می‌خواند. بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین‌شهر رفتیم. زینب اول دبیرستان بود و تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه رابرای طلبه شدن بخواند. او در شاهین‌شهر فعالیت های فرهنگی می‌کرد و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می‌رفت‌در دبیرستان گروه سرود و گروه تئاتر به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل می‌داد. دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او می‌دادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه می‌رفت، و با پولش کتاب برای مجروحین می‌خرید و هفته‌ای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا می‌رفت و کتاب‌ها را به مجروحین هدیه می‌کرد. https://eitaa.com/basiratnews
زندگینامه متاثر کننده ی شهیده والامقام زینب کمایی که بدست منافقین ترور شد«۲» 🔺چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانش‌آموزان پخش می‌کرد. تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمنده‌ها از آنها چه توقعی دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره حجاب پخش می‌کرد. در زمستان اصفهان که وسیله گرم‌کننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می‌خوابیدیم. یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد. دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد. زینب شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاه‌پوش در کنارش می‌نشیند و دعای نور را برای او تفسیر می‌کند. آن قدر زیبا تفسیر را می‌گوید که زینب در خواب گریه می‌کند. زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می‌گیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد می‌دهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند. زینب دعا را می‌خواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه می‌کردند.» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنه‌هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری می‌داد. او به خواهرش شهلا که این خواب را تعریف می‌کند سفارش می‌کند که خوابش را برای هیچ کس تعریف نکند. یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.» زینب هر روز ظهر که از مدرسه برمی‌گشت اول به مسجد المهدی می‌رفت، نماز می‌خواند و بعد به خانه می‌آمد، در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به شهادت رساندند و پیکر پاکش بعد از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتح‌المبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. بعد از دفن زینب با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج قرار دارد و تازه رمز جمع‌آوری درخت میوه کاج را توسط زینب فهمیدم. او قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود. زینب دو تا وصیت‌نامه داشت. من سواد کمی داشتم و آرزو داشتم که به راحتی و روانی، آنها را بخوانم. یک شب زینب به خوابم آمد و گفت: «مامان، ناراحت نباش.» یک روز وصیت‌نامه مرا از اول تا آخر بدون غلط می‌خوانی؛ آن روز نزدیک است.» صبح که از خواب بیدار شدم. سریع به نهضت سوادآموزی رفتم و ثبت‌نام کردم و خوب درس خواندم تا بالاخره به راحتی وصیت‌نامه زینب را می‌خوانم و حتی بعضی جملاتش را حفظ نمودم. وصیت‌نامه دومش را در ۱۳۶۰/۱۲/۱۳یعنی هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود. نامه‌ها و دست‌نوشته‌های زینب شبیه به نامه‌های یک رزمنده در جبهه بود. امروز داغ زینب مثل روز اول رفتنش هنوز داغ داغ است؛ داغی که هیچ وقت سرد نمی‌شوند. هیچ وقت کهنه نمی‌شود. باید دنیا بداند که منافقین چه کسانی را و به چه جرمی به شهادت رساندند. بعضی شب ها خواب گلزار شهدای اصفهان را می‌بینیم. خواب درخت‌های کاج، درخت هایی که سایبان قبرهای شهدا، قبر زینب هستند. صدای نسیمی را که میان برگ‌های آنان می‌پیچد، می‌شنوم. یک تکه از جگر من، از قلب من، زیر آن درخت‌هاست. گمشده من آنجا خوابیده است. خوشا به حال درخت های کاج... پایان... منبع: اخبار_مقاومت_اسلامی https://eitaa.com/basiratnews
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه رئیس جمهور ها با کابینه شون عکس یادگاری داشتن غیر از ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبارت «سپاسگزارم» یکی از قوی‌ترین کلماتِ محرک است که به رهایی از منفی‌گرایی کمک می‌کند! در هر شرایطی تکرارش کن✨✨✨ خدایا برای شروع یک روز خوب دیگر سپاسگزارم😍 روزتان  با شکوه دوستان عزیز 🪴 https://eitaa.com/basiratnews
🌹روزی از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیت‌الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شده بود استاد خطاب به او گفت: - شما از چه کسی تقلید می‌کنید؟ بهلول جواب داد: - از شما - من می‌گویم در اینجا مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم داریم. شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضاشاه مبارزه کنید.(از این بیان پیداست که شیخ در آن زمان بار علمی زیادی داشت، لذا سید می‌گوید: مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولی مجتهد مبارز کم.) شیخ امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزه اش را پی گرفت. 🏴۷ مرداد۱۳۸۴؛ در گذشت شیخ محمدتقی بهلول 🕊شادی روحش الفاتحه مع الصلوات 🇮🇷https://eitaa.com/basiratnews
🔴در فتنه‌ی بعد از رسول خدا (ص) همراه امیرالمؤمنین (ع) باشید! ♦️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: سَتَكونُ بَعدی فِتنَةٌ فإذا كانَ ذلكَ فالزِموا علی بن أبی طالِب، فإنَّهُ أوَّلُ مَن يَرانی و اوَّلُ مَن يُصافِحُنی يَومَ القِيامَةِ و هو الصِّدّيقُ الأكبَر و هُوَ الفاروقُ هذه الاُمَّةِ، يفرقُ بَينَ الحَقِّ و الباطِلِ و هو يَعسوبُ المُؤمِنينَ. ♦️ به زودی بعد از من فتنه ای خواهد بود، پس در آن هنگام همراه علی بن ابی طالب (ع) باشید که او اولین کسی است که مرا می بیند و با من در روز قیامت مصافحه می کند، ♦️و اوست صدیق اکبر و فاروق این امت که بین حق و باطل فرق می نهد و اوست بزرگ مؤمنین. 📚 اسدالغابه ۲۸۷/۵، اصابة ١٦٧/٧، استيعاب ٦٥٧/٢، كنزالعمال ١٥٥/٦ 🇮🇷https://eitaa.com/basiratnews
🔴امام خمینی (ره) ♦️ملتهای مسلمان باید این اصل را بر دشمنی و فریب ابر قدرتها با خود بگذارند ، مگر اینکه خلاف عینی و عملی آن را مشاهده و لمس و باور نمایند. ♦️ما به ولایت خدا و پیامبر و ائمه معصومین (ع)چنگ زده ایم و جدا باید از هر آنچه غیر رضایت آنان است متنفر و بیگانه باشیم و از این بیگانگی هم بر خود فخر و مباهات کنیم. 📚صحیفه امام خمینی(ره) جلد 21 صفحه 121 https://eitaa.com/basiratnews
🌹سلام سید ابراهیم روزی که صمیمانه آمدی روزی که مخلصانه خدمت کردی و ... روزی که مظلومانه سوختی ♦️امروز دولت مبارک پایان یافت اما مکتب مدیریتی سید شهیدان اهل خدمت در مسیر بی‌پایان عصر ظهور آغاز شد... ملتها رئیسی را زنده‌تر از همیشه خواهند یافت حمیدرضا ابراهیمی 🇮🇷https://eitaa.com/basiratnews