خب امام آفتاب که سر زد خود را شستشو داد و عمامه ای سفید بر سر گذاشت( همه جانها بفدایش) و خود را معطر کرد و با گامهایی استوار براه افتاد
و کارکنان حضرت هم همینگونه حلقه وار امام رو در بر گرفته بودن و او را همراهی میکردن
از منزل که خارج شدن امام رضا سلام الله علیه با صدایی چنان نافذ چهار بار تکبیر گفتن، گویی هوا و دیوارها تکبیرش را پاسخ میگفتن
امام پا برهنه با اطرافیانش از منزل خارج شدن و این کلمات رو بر زبان جاری کردن
الله اکبر ، الله اکبرُ علی ما هدانا ، الله اکبرُ علی ما رزقنا من بهیمه الانعام ، و الحمدلله علی ما ابلانا
جانها بفدایت یا علی موسی الرضا♥️
امام اینها را با صدای بلند میخواند و مردم نیز همصدا با او تکبیر میگفتن
شهر مرو یکپارچه تکبیر شده بود و مردم تحت تاثیر آن شرایط به گریه افتاده و شهر را زیر پای خود به لرزه انداخته بودند
چون فرماندهان ارتش و نظامیان با آن صحنه مواجه شدند همه بی اختیار از مرکبها به زیر آمده ، کفشهای خویش را هم از پایشان در آوردند:)
امام رضا جان سلام الله علیه به سوی نماز حرکت کرد ولی هر ده قدمی که به پیش میرفت می ایستاد و چهار تکبیر می گفت و گویی تمام در و دیوار شهر و آسمان همه پاسخش می گفتند
گزارش این صحنه ی مهیج به گوش مامون رسید و فضل بن سهل که وزیرش بود به او پند داد که اگر امام به همین شیوه راه خود را تا جایگاه نماز ادامه دهد ، مردم چنان شیفته اش شوند که دیگر ما تامین جانی نخواهیم داشت
و مامون هم امام رو از رسیدن به جایگاه نماز بازداشت و شخص دیگری را گذاشت
اون روز مردم بسیار آشفته شدن و صفوفشان در نماز دیگر به نظم نپیوست
خلاصه مامون برای که شخصیت و مقام امام رو به خیال باطلش پایین بیاره یه جلسه ی مباحثه ای با تمام علماء و دانشمندان برقرار کرد
و همونطور که میدونید چقدرها شیعه شدن و تمام نقشه ی مامون نقش بر آب شد
و همه ی دانشمندان و علماء در تمام ادیان وقتی پاسخهای شگفت امام رضا سلام الله علیه رو شنیدن به مقام امامت ایشون پی بردند