به نظر بعد از اربعین امتحان میشیم
برای همین از داداش رضا مطلب قرار میدیم
چون کسی که چندین سال نمازش اول وقت شده و نگاهش رو کنترل کرده
کبریت احمره و خداوند حکمت رو به قلبش سرازیر کرده
تو این زمانه نعمتی است که خدا به ما داده تا حرفهای حکیمانه اش را تا قبل از غربالگریهای سخت بشنویم و محکم بشیم
چطور خیلیا دنبال سگ و گربه و خالکوبی و کشف حجاب رفتن
نماز نمیخونن به ولایت فقیه بی اعتقادن
ما هم اگه خودمون رو از لحاظ ایمانی محکم نکنیم در غربالگریهای پیش رو باخت میدیم
و داداش رضا هم شهید زنده است
چه بهتر هنگام حیاتش پای درسش بشینیم
نه اینکه بعد شهادتش بگردیم که چیکار کرد که شهید شد
الان ببینیم چکار کرده خودش رو به خدا نزدیک کرده
جلسه ی پرسش و پاسخ از داداش رضا
سوال اول؛چی بیشتر از همه ناراحتت می کنه؟
داداش رضا؛
بزرگترین چیزی که ناراحتم میکنه اینه که چشمام رو کنترل نکنم این منو خیلی ناراحت میکنه
توقعاتم در کنترل چشم خیلی کمال گرایانه است
دوست دارم سرم پائین باشه وقتی تو خیابون میرم
اما بعضی موقع ها تو رانندگی و اینا سوتی میدم و خیلی ناراحت می شم
خطای سهوی و غیر عمد خودمو می بخشم
و شما دعام کنید تا بتونم نگاهم رو بهتر کنترل کنم و به هر جا رسیدم بخاطر کنترل چشمم بوده
مثلا از ۵۰ تا ۴۵ تا رو عالی عمل می کنم ۵ تاش از دستم در میره
هی دارم زورم رو میزنم اون ۵ تا هم چشمام کنترل شده باشه
سوال دوم؛ داداش برنامه ی بعدی تون چیه
پاسخ داداش رضا؛
برنامه ی بعدی بهم الهام میشه
من خیلی اعتقاد دارم ببینید مثلا
قبلنا میتونستم برنامه ی ۵ ساله بریزم
ولی الان به خیلی از هدفهام رسیدم
و کلا سپردم به خدا
واقعا نمیدونم برنامه ی بعدی چیه
مثلا این دوره رو تموم می کنه بعدش ببینم چی بهم الهام میشه
من به الهام خیلی اعتقاد دارم و راهمو میگه
و میگه رضا نگران نباش
در حال حاضر کاری که الان میدونی باید انجام بدی رو انجام بده
و بعدش الهام بهم میشه و مسیر بعدی رو به من میگه
سوال سوم؛ داداش الان نگرانی های الانت چیه؟
پاسخ داداش رضا؛
خب من حرفهای خیلی خوبی می زنم
خیلی از تجربیاتم رو اومدم خالصانه تو کتابام نوشتم
دوست دارم این کتابها رو بخونن و تغییر کنن
ولی ایست میدم به خودم و میگم رضا
تو رسالتت این نیست که دیگران رو تغییر بدی
دلسوزی نکن حرصم نخور
اول خودت رو تغییر بده
یکیش هم اینه که دوست دارم تا آخرش عاقبت به خیر بشم
بتونم از این آرامش محافظت کنم
خرابش نکنم
نگهش دارم
سوال چهارم؛ رضا چه جوری وقتی ذهنت بهم میریزه خودتو آروم می کنی؟
پاسخ داداش رضا؛
فکر می کنم با نوشتن
با تغییر زاویه ی دید
با حسن ظنم به خدا
و سپردن به خدا
من خدا بهم آرامش میده تو شرایط خاص
و اینکه تغییر نگرش هم خیلی به من کمک می کنه
سوال پنجم؛ داداش چی دوست داری؟
پاسخ داداش رضا؛
سخنرانی های خوبو دوست دارم
اینکه تو خیابون رانندگی کنم
یه جاده ی خالی باشه خیلی دوست دارم
آهنگ مورد علاقه ام رو گوش بدم
محیط های مذهبی رو دوست دارم
سفرهای مذهبی رو دوست دارم
کنار یک عالم نشستن رو دوست دارم
هر چیزی رو که توش خدا باشه رو دوست دارم
سوال ششم؛ از چی می ترسی؟
پاسخ داداش رضا؛
از هیچ چی نمی ترسم
چون معتقدم همه چی حساب کتاب داره
این بهم کمک کرد از هیچ چی نترسم
سوال هفتم؛ داداش اگه زندگیت یه فیلم بود اسمشو چی میذاشتی؟
پاسخ داداش رضا؛
اسمشو میذاشتم خدا مال بچه پر روهاست
سوال هشتم؛ چه جوری انقدر حسن ظنت زیاده؟
پاسخ داداش رضا؛
تمرین کردم
سعی کردم زور زدم هر اتفاقی افتاد
لیوان پرشو ببینم
وجه مثبتشو ببینم
سال ۹۴ ۹۵ ۹۶ ۹۷ اینا
خیلی تو این قضیه تمرین می کردم
هر اتفاقی افتاد مثبتشو ببینم
الان دیگه خود به خود بعد این تمرینا کله ی من مثبت تحلیل می کنه
چه بخوام چه نخوام
هر اتفاقی که بیفته مخ من سریع مثبتش رو دریافت می کنه
ولی خیلیا نه اینطور نیستن سریع میرن سراغ منفی ها
اصلا مخ من سمت منفی ها نمی ره
من خیلی باید زور بزنم یه چیزی رو منفی تحلیل کنم
شما یه مدت تمرین کنید و با من بپلکید
امکان نداره که چند تا چیز در شما زیاد نشه
امید، حسن ظن، تلاش، پرتلاش بودن،و از همه مهمتر قوی بودن
سوال نهم؛ بزرگترین هدف برای ۵ سال آینده؟
پاسخ داداش رضا؛
بزرگترین هدفم برای ۵ سال آینده این بوده که پاک و مطهر بشم
از اینی که هستم پاکتر بشم
از اینی که هستم زیباتر بشم
از اینی که هستم خالص تر بشم
از اینی که هستم به خدا نزدیکتر بشم
سوال دهم؛ داداش تو هم لغزش می کنی؟اگه آره ، بعد لغزش چجوری خودتو آروم می کنی؟
پاسخ داداش رضا؛
آره، من لغزشهام به خاطر بی احتیاطی هستش
من لغزشهام به خاطر زور نداشتن هستش
من لغزشهام عمدی نیست
من عمدی یه کار بد رو انجام نمیدم بچه ها
به خاطر همینه من عذاب وجدان ندارم
عذاب وجدان من زمانی هستش که عمدی گناه می کنم
این منو ناراحت می کنه
و گرنه میتونم اینو بهتون بگم بچه ها
۹۹ درصد لغزشهای من غیر عمده
به خاطر همینم هستش که خودمو راحت می بخشم
حتی عذاب وجدان منم نیست
عذاب وجدانم نمی گیرم
خود عذاب وجدانم میاد منو آروم می کنه
جالبه نه
این اتفاق میفته
ولی اینکه چه جوری خودمو بلند می کنم
یه خورده روم زیاده
و اینکه خدا رو بهتر شناختم
خدا گفته تلاشتو بکن
زورتو بزن به نتیجه فکر نکن
دنبال نتیجه نباش
به دنبال زور زدن باش
مجموع اینا به من کمک کرده بعد زمین خوردن خودمو بلند کنم
سوال یازدهم؛ داداش دلیل انتخاب آبجی فاطمه برای همسری چی بود؟
پاسخ داداش رضا؛
حجابش،
مذهبی بودنش
شهدایی بودنش
فاطمه، اصلا خادم شهداء بود
خادم الشهداء بود
موقعی که من رفتم خواستگاریشو اینها
تو مراسمات شهداء شرکت می کرد
خلاصه خدمت می کرد
و به خاطر این خواستمش که بوی شهداء رو میداد
چادرش برام مهم بود چادری باشه
حتما چادری باشه
سوال دوازدهم؛ برای هر لحظه ات نیت می کنی؟ و برای هر لحظه ات هدف داری؟
پاسخ داداش رضا؛
من برای ثانیه هام هدف دارم
برای ثانیه ها
من برای خوابم هدفم دارم
برا صبحم هدف دارم
برا شبم هدف دارم
هدف دارم کی برم حموم
من برا ثانیه به ثانیه ی زندگیم هدف دارم
یکصدم ثانیه اتلاف عمر ندارم
کل زندگی من در راستای هدف منه
حتی اگه تلویزیون هم نگاه کنم
هدف منه! چرا!؟
چون یا می خوام ریکاوری کنم
یا میخوام چیزی یاد بگیرم
حتی لایو گذاشتنای منم در راستای هدف منه
شوخی های من در راستای هدف منه
تفریحات من در راستای هدف منه
همه چیم در راستای هدف منه
و هدف من چیزی جز نزدیکتر شدنم به خدا نیست
دیوونه وار واقعا دنبال اینم
سوال دوازدهم؛ بیشترین استرست چیه؟
پاسخ داداش رضا؛
من اصلا استرس ندارم
هیچی
هر چی اتفاق بیفته خیره
و حساب کتابداره
همه چی حساب کتاب داره
خدا نمیزاره حتی ذره ای اتفاق برای من بیفته
من خدا رو به قدرت باور کردم
هیچ اتفاقی در این دنیا نمیفته که من ناراحت بشم
همه چی خوب پیش میره
همه چی عالی پیش میره
اگرم چیزی شد اونم برای من خوبه
استرس ندارم
سوال سیزدهم؛ جدیدترین و بزرگترین هدفت چیه؟
پاسخ داداش رضا؛
جدیدترین هدفم اینه که اسم های خدا رو دربیارم و ببینم که
مثلا تک تک اسمهای خدا برای کجا کاربرد داره
مثلا اگه شما خونه میخواید باید بگید یا مالک
اگه شفا میخواید باید بگی یا شافی
اگه خدا میخواید چی میگید!
اگه بشه میخوام دوره ی گلدن تایم رو شروع کنم
و بزرگترین هدفم اینه که همنشین حضرت علی اکبر علیه السلام بشم در بهشت
هم نشین اهل بیت باشم تو بهشت
این بزرگترین هدف منه
و یه جایی باشه که اصلا خودم و خدا باشم
آره
این هدف آخرتیمه
هدف دنیاییم اینه که یه نفس بسیار
خالص خالص خالص
وجودم خالص بشه
و گناهام به کمترین حالت ممکن برسه
نمی تونم ادعا داشته باشم که اصلا ذره ای سوتی ندم
نه
چون معصوم نیستم
ولی میخوام به نهایتش برسم
و اینکه به هیچ عنوان عمدی گناه نکنم
اگرم یه زمانی سوتی دادم فقط غیر عمد باشه
و بتونم از پس خودم بربیام
این هدفهایی هستش که دوست دارم در دنیا بهش برسم
همین الانشم به نظر خودم فوق العاده بودم
اما آدم نباید از خودش راضی باشه
آدم باید یه خورده از خودش ناراضی باشه
نباید عیبهای آدما رو ببینی
باید عیبهای خودتو ببینی و رضایت از خود
خوبه ها ولی نباید زیاد بشه
اگه زیاد بشه تو، ایست می کنی
سوال چهاردهم؛ داداش رضا چجوری از هیچکس توقع نداری؟
پاسخ داداش رضا؛
توقع ندارم
و بیشتر از خودم توقع دارم
توقعاتم از خودم خیلی بالاست
و به خاطر همینه نمی رنجم از کسی اصولا
تو این قضیه خوبم
این ذاتی در من بود
نمیتونم بگم چیزی بود که من با خودسازی بدستش آوردم
نه
من کلا بگی از کسی توقعی دارم ، نه!
سوال پانزدهم؛ داداش دلیل اینکه بعضی وقتها حالتون یه جوریه، خیلی خوبه، قشنگ از صداتون مشخصه که حال خوبی دارید، چیه؟
چجوری اینطوری شدید؟
پاسخ داداش رضا؛
وقتایی که اینجوری میشم ، تو ۹۹ درصده مسائل اینجوری،مطمئن باشید که من از پس نگاهم بر اومدم
هر موقع دیدید که من حال خوش معنوی دارم،حال معنویم توپه
یا حرفایی میزنم که خیلی تو رو می گیره
اینا همه اش به خاطر نگاهمه که کنترل میکنم
یک فیلم دانلود کرده بودم دو گیگ بود
گذاشتم دیدم دختره ناجوره فیلمو پاکش کردم
این چیزارو شما نیستید که ببینید
بعد من میام لایو میزارم شما از رو حرفام می فهمیدی رضا الان رو ابراست
فقط بخاطر همینه
هر موقعم که حرفی میزنم که شما رو نمی گیره فقط به خاطر اینه که خودم در خلوتم رعایت نمی کنم
این قضیه خیلی مهمه
سوال شانزدهم؛ اگه حسابتون تا چندین سال پر پول باشه چیکارش می کنید؟
پاسخ داداش رضا؛
من حج میرم
حج خیلی دوست دارم برم
مکه ، مکه خیلی دوست دارم برم
من نیاز به پول ندارم
اگرم پولی چیزی می خوام
دوست دارم خرج خود رسالتم بشه
یه چیزی به سایتمون اضافه بشه
یکی از آرزوهام تو این دنیا اینه که برم مکه
بزرگترین آرزوی منه
سوال هفدهم؛الان بیشترین انگیزه ات تو این روزها چیه؟
پاسخ داداش رضا؛
اینه که از ثانیه به ثانیه ی زندگیم استفاده بکنم
اینکه روحم رو گسترده کنم
روحم رو بزرگ بکنم
وقتی از این دنیا رفتم و خدا رو دیدم عشقمو دیدم سرم پایین نباشه
بگم خدا زورمو زدم این بود دیگه
دیگه به خدا بیشتر از این زور نداشتم
بیشتر از این توان نداشتم
دیگه واست کم نذاشتم
هر چی بگی خیلی تلاش کردم تو دنیا
دیگه همین بود
نمی تونستم بیشتر از این
از من قبول کن
عشق بازیم رو قبول کن
بخدا دیگه بیشتر از این زور نداشتم
خودمو پاره می کردم از تلاش
بخدا کوتاهی نکردم کمکاری نکردم
این به من انگیزه میده
دوست دارم وقتی از دنیا رفتم بخدا اینو بگم
من دوست ندارم اینو به خدا بگم که ای کاش بیشتر تلاش می کردم
از این جمله متنفرم
سوال هجدهم؛ داداش قضای مورد علاقه ات رو بگو؟
پاسخ داداش رضا؛
آش رشته
دیوونه ی آشم
آش خیلی دوست دارم
و بعدش سوپم خیلی دوست دارم
و بعدش قورمه سبزی دوست دارم
و غذایی که فاطمه درست میکنه
سوال نوزدهم؛ داداش چجوری میفهمید الهام چیزی که گفته درسته؟
پاسخ داداش رضا؛
من الان تقریبا هشت سال هستش که با الهام دارم زندگی می کنم
جنس صدای الهام رو تشخیص دادم
تجربیات خودم رو تو کتابهام گفتم
کتاب الی القریب
سوال بیستم؛ بزرگترین ترستون چیه؟
پاسخ داداش رضا؛
تا زمانی که تو مسیر خدا باشم ترسی ندارم
سوال بیست یکم؛ داداش الان چه اتفاقی بیفته از خوشحالی بال در میاری؟
پاسخ داداش رضا؛
برم مکه
خواب شهید ببینم
سوال بیست و یکم ؛ درباره ی امام زمان و ظهورشان هدفی دارید
پاسخ داداش رضا؛
به نظر من بزرگترین خدمت به امام زمان اینه که من آدم درستی بشم
بزرگترین خدمت به امام زمان اینکه که به خودم خدمت کنم و خودمو عاقبت به خیر کنم
پدر واقعی ما امام زمانه
زمانی که من سمت گناه نرم او خوشنود میشه
کدوم پدریه که از دیدن سیگار کشیدن بچه اش خوشحال بشه پدرا نگران سلامتی و عاقبت به خیری فرزنداشونن
اگه من که دارم ثانیه به ثانیه کاری میکنم که خودم رو از آلودگی پاک بکنم
دارم به امام زمان خدمت می کنم
سوال بیست و دوم؛ داداش وقتی ناراحت و عصبی میشی چیکار می کنی آروم میشی؟
دیگران با کاراشون رو اعصابت نمیرن؟
پاسخ داداش رضا؛
کظم غیض می کنم
و میگم طرف گرگش اینه
همونطور که من زورم به گرگم نمیرسه
اینا هم زورشون به گرگشون نمیرسه
و از کجا معلوم شاید این پیش خدا مقرب تر باشه
شاید خدا بیشتر از این ازش توقع نداره
بخاطر همینه زیاد کارای آدما رو به دل نمی گیرم
میگم همینه دیگه شاید خدا ازش راضیه
و در زندگیمون هم که کظم غیض می کنم رو عشقی که از طرف همسرم دریافت می کنم تاثیر میزاره
و با کظم غیض چقدر پیش خدا و آدمها محبوب میشی
چون می تونستی یه چیزی بگی ، نگفتی
این بزرگواری آدمو نشون میده
یه روح خیلی قوی اینجوریه
و گرنه روح ضعیف سریع جواب میده
اصلا نشونه ی اینکه شما روحتون بزرگ شده اینه دیگه
از پس خشمت بر بیای
از پس زشتیها بر بیای
حتی از پس گرگ خودت هم تو هشتاد نود درصد مواقع بر بیای
سوال بیست و سوم؛ داداش الان بر گردی به سالی که حاجتت رو گرفتی چیکار می کنی؟ادامه میدی به مسیرت
پاسخ داداش رضا؛
باید حاجت روا میشدم چرا که به بندگی من کمک می کرد
و شما جاهایی حاجت روا نمیشید که به بندگی تون کمک نمی کنه
پس امکان نداره که من حاجت روا نشم
سوال بیست و چهارم؛چجوری سعی می کنی رو چیزی تعصب نداشته باشی؟
پاسخ داداش رضا؛
من سعی می کنم رو چیزی تعصب نداشته باشم
بر میگرده به اینکه خیلی شجاعتم زیاده
هر کسی شجاع نیست
من اگه هر چیزی رو از آیت الله و علماء بشنوم روش فکر می کنم اگه منطقی باشه قبول می کنم و منطقی نباشه قبول نمی کنم
حتی از صحیح بخاری
صحیح مسلم
یه چیزی باشه که منطقی باشه من می پذیرم
سوال بیست و پنجم؛ رضا تا حالا شدن از عمل کردن به حرفهای الهام پشیمون شده باشی؟حتی یک بار؟
پاسخ داداش رضا؛
خیر
هر چیزی که بهم گفته درست بوده
اگرم اشتباه شده
اشتباهش تو مسیر بعدی تجربه شده و بهم کمک کرده
سوال بیست و ششم؛چطور نگاهت رو تغییر میدی؟
پاسخ داداش رضا؛
می نویسم و میگم دیگه چطور میشه این مسئله رو تحلیل کرد
و چون کلا اعتقاد دارم همه چیز خیره و خیر فی ما وقع هست
سوال بیست و هفتم؛ چه آهنگهایی رو دوست داری؟
پاسخ داداش رضا؛
هر آهنگی که بهم حال بده گوش میدم
فقط آهنگای غمگین گوش نمیدم
فقط تو جاده گوش میدم
چون اصلا وقتشو ندارم
تازه اونم که تو جاده روشن میکنه دارم به چیزای دیگه فکر می کنم
به اینکه امام زمان ظهور کرده جهان زیبا شده
زندگی زیبا شده
و فکرام اینجوریه