هنگامی که امام علی (علیهالسّلام) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، در حکم انتصابش چنین فرمود:
"... مهربانی و خوشرفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده،
مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی،
زیرا آنان دو دستهاند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو هستند.
پس از ضربت خوردن وی توسط ابن ملجم، به فرزندانش حسن و حسین علیهماالسّلام چنین سفارش نمود:
شما را سفارش میکنم به ترسیدن از خدا،
و این که دنیا را مخواهید هر چند دنیا پی شما آید،
و دریغ مخورید بر چیزی از آن که به دستتان نیاید،
و حق را بگویید
و برای پاداش -آن جهان- کار کنید،
و با ستمکار در پیکار باشید
و ستمدیده را یار.
✍شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد،
سفارش میکنم به ترس از خدا
و نظم در کارها،
و آشتی با یکدیگر،
که من از جدّ شما صلیاللهعلیهوآلهوسلّم شنیدم که میگفت:
«آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و روزه سالیان».
خدا را! خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه وگاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید.
و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش میفرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود.
و خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حکم آن.
و خدا را! خدا را! درباره نماز، که نماز ستون دین شماست.
و خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان، آن را خالی مگذارید چندان که در این جهان ماندگارید، که اگر -حرمت- آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
و خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان!
بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن.
مبادا از هم روی بگردانید، و پیوند هم را بگسلانید.
امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند! آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند. پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفتهاید -و دستها را بدان آلوده- و گویید امیر مؤمنان را کشتهاند! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون من کشته شود.
بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگراندام او را مبرید که من از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم شنیدم میفرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده هر چند سگ دیوانه باشد.»
حضرت امیرالمومنین به امام حسن مجتبی سلام الله علیه فرمودند:
دل این مردم را نشکنید،
شیرها را از آنها تحویل بگیرید
و در ظرف بزرگی بریزید
و از آن ظرف برای من شیر بیاورید.
شیر را آوردند و حضرت فرمود از این شیر برای ابن ملجم هم ببرید تا بنوشد.
وقتی طبیب عرض کرد اگر شیر میل کند، حالش ممکن است بهتر شود.
اصبغ بن نباته یکی از یاران حضرت میگوید در حالی وارد حیاط خانه حضرت شدم که
دیدم مملو از اطفال یتیم شاید بالغ بر 300 نفر با کاسه شیر در دست منتظرند.
یکی از آنها را که بسیار مستمند بود میشناختم و میدانستم ارتزاق او از یک بز است که یا خودشان از شیرش میخورند یا آن را میفروشند و با پول آن زندگی میگذرانند.
همچنین بچههایی را دیدم که با کاسه شیر ایستاده بودند پرسیدم شما که چیزی ندارید چرا شیر آورده اید؟ جوابی دردناک به من دادند.
آنان عرض کردند اگر مولایمان حضرت علی(ع) حالش خوب نشود ما میمیریم. حاضریم چند روزی گرسنگی بکشیم که حال امیرالمومنین خوب شود.
کوچه های شهر هنوز چشم به راه کیسه نان و شب و دانه خرما و علی(ع)...
بشریت دیگر توشه نان و خرمای علی (ع) را در کوچه های شهر نخواهد یافت تا چون یتیمی گرسنه اندوه نشناختن پدر نیمه شب های کوفه های پردرد را در داغ حسرتی بی بدیل دفن کند.
آری چه کامل حسن بن علی(ع) در مورد پرواز پدر سخن گفت که
"امشب مردى درگذشت که پیشینیان به حقیقت او نرسیده اند
و آیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید.
کسى که چون نبرد مى کرد جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ او بودند. به خدا سوگند، در همان شبى وفات یافت که موسى بن عمران درگذشت و عیسى به آسمان برده شد و قرآن نازل گردید..."
🏴آجرک الله یا بقیة الله🏴
تهدَّمَت واللهِ ارکانُ الهُدی،
قُتِل ابنُ عمِّ المصطفی، قُتِل علیٌّ المرتضی.
ارکان هدایت فروریخت، پسر عموی پیغمبر(ص) را کشتند، علی بن ابی طالب(ع) را شهید کردند.
روزی در یکی از منازل یتیمان، امام علی (ع) پس از غذا دادن به چند بچه یتیم، با روش های گوناگون سعی داشت آنها را بخنداند، و روی دست و زانو راه می رفت و با صدای تقلیدی از گوسفند، بچه ها را می خنداند.
امام علی (ع) در پاسخ فرمود:
وقتی داخل خانه شدم، یتیمان گریه می کردند، و حال دوست دارم وقتی که از منزل خارج می شوم آنها خندان باشند.