وقتی طبیب عرض کرد اگر شیر میل کند، حالش ممکن است بهتر شود.
اصبغ بن نباته یکی از یاران حضرت میگوید در حالی وارد حیاط خانه حضرت شدم که
دیدم مملو از اطفال یتیم شاید بالغ بر 300 نفر با کاسه شیر در دست منتظرند.
یکی از آنها را که بسیار مستمند بود میشناختم و میدانستم ارتزاق او از یک بز است که یا خودشان از شیرش میخورند یا آن را میفروشند و با پول آن زندگی میگذرانند.
همچنین بچههایی را دیدم که با کاسه شیر ایستاده بودند پرسیدم شما که چیزی ندارید چرا شیر آورده اید؟ جوابی دردناک به من دادند.
آنان عرض کردند اگر مولایمان حضرت علی(ع) حالش خوب نشود ما میمیریم. حاضریم چند روزی گرسنگی بکشیم که حال امیرالمومنین خوب شود.
کوچه های شهر هنوز چشم به راه کیسه نان و شب و دانه خرما و علی(ع)...
بشریت دیگر توشه نان و خرمای علی (ع) را در کوچه های شهر نخواهد یافت تا چون یتیمی گرسنه اندوه نشناختن پدر نیمه شب های کوفه های پردرد را در داغ حسرتی بی بدیل دفن کند.
آری چه کامل حسن بن علی(ع) در مورد پرواز پدر سخن گفت که
"امشب مردى درگذشت که پیشینیان به حقیقت او نرسیده اند
و آیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید.
کسى که چون نبرد مى کرد جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ او بودند. به خدا سوگند، در همان شبى وفات یافت که موسى بن عمران درگذشت و عیسى به آسمان برده شد و قرآن نازل گردید..."
🏴آجرک الله یا بقیة الله🏴
تهدَّمَت واللهِ ارکانُ الهُدی،
قُتِل ابنُ عمِّ المصطفی، قُتِل علیٌّ المرتضی.
ارکان هدایت فروریخت، پسر عموی پیغمبر(ص) را کشتند، علی بن ابی طالب(ع) را شهید کردند.
روزی در یکی از منازل یتیمان، امام علی (ع) پس از غذا دادن به چند بچه یتیم، با روش های گوناگون سعی داشت آنها را بخنداند، و روی دست و زانو راه می رفت و با صدای تقلیدی از گوسفند، بچه ها را می خنداند.
امام علی (ع) در پاسخ فرمود:
وقتی داخل خانه شدم، یتیمان گریه می کردند، و حال دوست دارم وقتی که از منزل خارج می شوم آنها خندان باشند.
در رابطه با یتیمان، تنها غذا برای آنها نمی برد، بلکه با دست خود غذا در دهانشان می گذارد تا شیرینی گرفتن غذا از دست پدر را بچشند.
یتیمان را دور خود جمع می کرد، و با انواع بازی ها، و صدای تقلیدی گوسفند آنها را می خنداند.
وقتی یتیمان را به منزل می آورد، و می خواست به آنها عسل بخوراند، انگشتان خود را می شست، و با انگشتان خود عسل در دهان یتیمان می گذارد که دو نوع شیرینی را بچشند:
شیرینی عسل و شیرینی از دست پدر گرفتن
امام علی (ع) آنقدر به یتیمان توجه داشت، و با آنها مهربانی می کرد که دیگران می گفتند:
لوودتُ اِنّی کُنتُ یتیماً
(ای کاش منهم یک یتیم بودم)
روزی امیرالمؤمنین (ع) دید زنی مشک آبی به دوش گرفته و به سختی آن را به سوی خانه می برد.
آن حضرت مشک آب را از اوگرفت و به محلی که زن می خواست بُرد، آنگاه از حال زن پرسید.
زن گفت:
علی بن ابیطالب (ع) شوهر مرا به بعضی از مرزهای نظامی فرستاد که در آنجا کشته شد و چند طفل یتیم برای من گذاشت و احتیاج مرا وادار کرده است تا برای مردم خدمت کنم که خود و اطفالم را تأمین نمایم.
امام علی (ع) از آنجا بازگشت.
شب را با ناراحتی به روز آورد، سپس زنبیلی که در آن طعام بود برداشت و قصد خانه ی زن کرد.
بعضی از یارانش گفتند:
بگذارید ما ببریم.
فرمود:
کیست که بار مرا در قیامت بردارد؟
چون به در خانه ی زن رسید، زن پرسید:
کیستی؟
فرمود: