دی می آید با کوله باری از برف و انار
و من
دانه های سرخ دلم را مانند اشک بر دامن سپید دی می غلتانم
مثل تسبیح سرخی به پایت از بند بند وجودم گسسته خواهم شد تو فقط دانه دانه مانند برف، تا صبحِ اولین روز زمستان ببار...
#قصار
@bavareparvanegi
کاش میشد غمهای کهنه را از صندوقچه دل بیرون آورد و رویشان را دستمالِ صبوری کشید و باز هم مثل قبل گذاشت سر جایش
کاش زخم های کهنه وقتی سر باز می کنند به جای خونابه ؛ حرف بزنند
حرف زدن حال آدم را خوب می کند...
#قصار
@bavareparvanegi
چشمانِ تَرَت را به من ببخش
در سرزمینِ دلم خشکسالی بیداد می کند
نگاهِ مهر تو طراوت دوباره ی من است
می شود آسمان چشمانِ تو مالِ من باشد؟!
#قصار
@bavareparvanegi
در حرم پاک حضرت فاطمه معصومه نایب الزیاره همه هستم
حاجت روا باشید
@bavareparvanegi
تقویمِ دستانت دارد فصلها را ورق میزند
من حیرانم نمیدانم در کدام روز از کدام فصل از تقویمِ دستانِ تو متولد شوم
تو حیرانِ کدام فصلی؟
تو کدام روز از کدام ماه از کدام سال را رُخ خواهی داد؟!
مرا در انتهای همان لحظه از روز؛ ثبت کن!
#قصار
@bavareparvanegi