eitaa logo
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
166 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
690 ویدیو
23 فایل
🌷وقتی از باور پروانه شدن سرشاریم 🌷دل به تاریکی این پیله چرا بسپاریم 🍃🌸او که به جای فوروارد؛ کپی میکند ، لیلای دل ما را مجنون نیست او فقط به دنبال راه جنون است از بیراهه @Tabyinebavarha ⬅️کانال دوم ما🔴 @Fahim_55
مشاهده در ایتا
دانلود
خودش سفارش کرده بود شبانه دفن شود تا غاصبان و غافلان، با نقاب نفاق، نتوانند عزادارش شوند! @bavareparvanegi
بعد از شهادتش تازه قیام فاطمی جان گرفت خاکسپاری که تمام شد، به خانه بازنگشت تا صبح چهل صورت قبر درست کرد که مدعیان را به استیصال بکشاند @bavareparvanegi
خبر رسید می خواهند تمام این چهل صورت قبر را نبش کنند تا بر پیکر دختر پیامبرشان نماز بخوانند و با شکوه تشییع کنند دستار زرد بر پیشانی بست و ذوالفقار بر کمر با همان هیبت خیبرشکن سوی بقیع رفت و تمام دروغهایشان را برملا کرد @bavareparvanegi
می خواستند انقلاب فاطمی را بشکنند گمنام شد تا انقلابش بماند @bavareparvanegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عظمت فرهنگ شیعه و ابعاد مظلومیت آن را برای فرزندان مان تببین کنیم. در این اجرا به همین اصل مهم توجه شده است. @bavareparvanegi
دستاس دلتنگ دستانش بود! @bavareparvanegi
سجاده دلتنگ نماز شبهایش مانده بود @bavareparvanegi
چادر دلتنگ قامت خمیده اش... @bavareparvanegi
تنور خانه دلش همیشه گرم محبت مادرانه ی او بود و حالا سرد و بی روح خاکستر بر سر میکند @bavareparvanegi
خانه نمی شد بی در بماند درِ خانه را عوض کردند اما سیاهی از صورت دیوار پاک نمی شد دیوار برای همیشه سیاهپوش عزای مادر ماند! @bavareparvanegi
ناگهان فضای خانه معطر شد دیدند دختری چهار ساله بر سر سجاده مادر نشسته و تسبیح گِلی را که مادر با دستان خودش درست کرده بود بر دست گرفته و همانند او تسبیحات می خواند ۳۴ بار الله اکبر ۳۳ بار الحمدلله ۳۳ بار سبحان الله @bavareparvanegi
سفارش کرد صدای گریه هایتان بلند نشود شروع کرد پیکر بانویش را غسل دادن! بچه ها آستین در دهان گرفتند تا صدای گریه هایشان بالا نرود وسط تغسیل، دست از کار کشید ناله ی جانکاهی سر داد دستش به بازو خورده بود @bavareparvanegi
وقت کفن کردن گره آخر را که میخواست بزند نگاهی به بچه ها انداخت فرمود: (( هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ‏...)) برای بار آخر بیایید از مادرتان توشه برگیرید پس این همان ساعت جدایی است @bavareparvanegi
فرمود ((تزودوا)) وجودش آنقدر برکت داشت از پیکر بی جانش هم میشد توشه تهیه کرد برای زمانهای استیصال! افسوس قدرش شناخته نشد! @bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
پای دلم انبوهی از هیزم را آتش زدند من هم سوختم بیشتر دلم می سوخت صاحب خانه پشت من پنهان شده بود تا ا
من قرار بود پاسبان حریم این آستان مقدس باشم و نشد میدانید چرا؟! این خانه غیر از من ورودی دیگری هم داشت که به مسجد باز میشد و تنها خانه ایی که به مسجد درب ورودی داشت همین خانه ی ما بود پیامبر هر گاه از کوچه عبور میکردند روبروی من می ایستادند و به اهل خانه سلام می فرستادند و هر گاه در مسجد بودند روبروی آن در ورودی دیگر می ایستادند و سلام می دادند روزی که پیامبر از دنیا رفتند من و آن درب رو به مسجد خیلی دلمان گرفت تمام سلام هایی که رودررویمان فرستاده شده بودند در وجودمان خنکای بهشت بود و حالا انگار دیگر قرار نبود نسیمی از بهشت بر ما بوزد من در کوچه شاهد بودم همهمه میشد آنان که برای حاکمیت پس از پیامبر نقشه کشیده بودند خبر رحلت پیامبر را تکذیب میکردند تا برای بازگشت هم دستشان که آن روز در مدینه نبود ، فرصتی دست و پا کنند گاهی در گوش مردم حرف های جدید میزدند و گاهی دروغ می بافتند خود را از نزدیکان و صحابه معرفی میکردند از سوابق خودشان می گفتند و گاهی برای در هم شکستن داستان غدیر از صاحب خانه ی ما تخریب شخصیت می کردند صاحب خانه ، پیامبر را به خاک سپردند اما همهمه ها تمامی نداشت وقتی جمعشان جمع شد در محلی به نام سقیفه برای حاکمیت امت اسلام تصمیمات شومی گرفتند و برای بیعت گرفتن از صاحب خانه ما پیغامهای زیادی فرستادند و مرا دق الباب کردند چقدر بد و بیراه می گفتند ولی وقتی صاحب خانه را مصمم دیدند که بیعت نخواهد کرد، هجوم آوردند و مرا سوزاندند و صاحب خانه را وحشیانه برای بیعت بردند میدانید چرا؟ ادامه دارد @bavareparvanegi
جای خالی او.... امان از جای خالی او
هدایت شده از دلنوشتـه
یادش بخیر، بَسترت، آن گوشه ی اتاق حالا میانِ خانه، چه خالی‌ست جای تو .. j๑ïท➺ @Dlnvshte🌱
فقط صدای قرآن خواندنشان می آمد