باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
مرد مسیحی سراسیمه وارد مسجد شد و یکسره سراغ حسین علیه السلام را گرفت چون علت را از وی جویا شدند گفت
دیشب در خواب دیده ام عیسی مسیح دستم را گرفت و گفت ایا وقت ان فرا نرسیده که به پیامبر ختمی مرتبت ایمان بیاوری؟ و مرا نزد پیامبر اخرالزمان آورد
اینک آمده ام تا فرزند پیامبر که نامش حسین است مرا مسلمان کند
هنوز به زیارت امام نایل نشده به دست و پای نوجوانی شانزده ساله افتاد
و گفت
به خدا سوگند آن عیسی که در خواب مرا نزد پیامبر آخر برد هموست و آن محمد که من به دینش ایمان آوردم نیز همین نوجوان است
علی اکبر در شانزده سالگی چنان سرزبانها بود که همه به دیدارش مشتاق میشدند
و حالا شهرتش را بنگر که چگونه
آیینه علی اکبر بیست و هفت ساله هزار تکه شده و هر تکه اش به تنهایی آیینه بندان هزاران حرم
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
حالا سالهاست آب بلاگردانش شده
هر چه میکنند آب راهش را تغییر نمیدهد
از شریعه فرات راه گرفته تا دور مزار به قبر آسیبی نمیزند اما از اطرافش نیز جایی نمیرود
سالهاست آب بی تاب توست عباس❤️💔
@bavareparvanegi
آنان که برایت امان نامه آوردند خاموش بودند و نفهمیدند که
امان نامه
تویی
💔💔💔💔💔
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
آنان که برایت امان نامه آوردند خاموش بودند و نفهمیدند که امان نامه تویی 💔💔💔💔💔 @bavareparvanegi
نه نه
میدانستند تو خود امانی و امان نامه
میخواستند تو را پیش مولایت خجالت بدهند...
میخواستند با امان نامه شان تو را بِکُشند...
@bavareparvanegi
جان پناه که باشی
تا لحظه های آخر باید بمانی
باید میماند و به میدان نمیرفت
جان پناه اهل حرم بود
امید دل دخترکان و زنانِ شهید داده
آخر سر هم اذن میدانش نداد
مأمور شد آب بیاورد..
عباس شمشیرش در نیام ماند ..
@bavareparvanegi
شنیده ایم صحرا خاک و شن و خاشاک و خار دارد!
معمایی شده!!!
این همه سنگ را از کجا آوردند؟!
داخل هیئت دخترکی سه ساله لباس مشکی به تن داشت و یک جفت گوشواره کوچک به گوش داشت ولی میخندید
نمیدانست حتی برای چه. عزادار شده است!!!!.....