#*گلزار_شهدای_کرمان*
اقایی که روی خاک نشسته، امروز عصر، مستقیم از المان رسیده، فقط جهت حضور در گلزار شهدای کرمان. برای زیارت حاج قاسم عزیز این همه راه رو آمده. هرچه اصرار کردم منزل در خدمتتان باشیم، قبول نکرد و گفت: ساعت ۹ امشب پرواز برگشت دارم و تا قبل از پروازم میخوام کنار حاج قاسم باشم...
*🔷خدای من حاج قاسم چه کرده با قلبهای مردم دنیا... این مرد واقعا که فاتح دلهاست...*
🌲🪴🌿🌲🪴🌿
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
#نقطه_آغازین_سیروسلوک_نظری_وعملی.m4a
33.43M
🌦#پاسخ به سئوالی پیرامون چگونگی شروع سیر در حکمت وعرفان نظری وعملی ومعرفی منابع وکتب مادر🌦
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه جالب یک دانشجوی ایرانی در #هلند، درمورد قوانین #جنگ در ۱۴۰۰ سال پیش...
و تعجب مردم..!
#اسلام
🌷 *طلیعه سلامت مشکات ١*🌷
👇👇👇👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J6tRGBaMDUtBTFn5wqIgVC
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹♥️🌹♥️🌹♥️🌹♥️
دختران روزه اولی دیشب در میدان امام اصفهان چشم دشمن را ترکاندند. ببینید؛
🌷 *طلیعه سلامت مشکات ١*🌷
👇👇👇👇👇👇 https://chat.whatsapp.com/J6tRGBaMDUtBTFn5wqIgVC
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
23.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اهمیت ویژه تبلیغ برای امام زمان
عج
🔸شاهکار علامه امینی ره برای توجه دادن شیعیان به دعا برای فرج
🔻علامه با اون مشقت الغدیر رو نوشت و الغدیر با اون عظمت رو خرج «وعجل فرجهم» نمود.
🔻ما برای امام زمانمون چه کردیم⁉️
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
♦️ شهید محسن حججی :
🔸 علی جان! بابا جامعه خیلی روز به روز سخت تر میشه، #گناه روز به روز رشد و پیشرفت می کند؛
🔻 پاک بودن در این جامعه، بسیار سختتر از زمانهای قبل است
و هر چه به ظهور #امام_زمان (عج) نزدیکتر میشویم،
🔻فتنهها بیشتر میشود و شیطان قوی تر می شود....
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
layali ghadr 1401.pdf
10.6M
☀️اعمال شبهای قدر☀️
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال"مرام گمنامی"در پیام رسان"ایتا"
https://eitaa.com/marame
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹
قسمتی دیدنی و جالب از مستند «هند دوستان» که توسط عباس موزون مجری و طراح برنامه «زندگی پس از زندگی»، ساخته شده
🌹🌹🌹
زنی در هند که پدرش ایرانی بود و یک عکس جالب روی دیوار خانهاش داشت
🌹🌹🌹
حتما ببینید و برای ما هم دعا کنید
🌹🌹🌹
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢روایت تکان دهنده تلوزیون مصر از ضربت خوردن آقا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال "با ولایت تا شهادت" در پیامرسان "ایتا"
https://eitaa.com/bavelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 *سید بن طاووس در شب قدر از خدا چه خواست؟*
♦️ مرحوم علامه حسن زاده آملی
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال"مرام گمنامی"در پیام رسان"ایتا"
https://eitaa.com/marame
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| امشب از خدا چه بخواهیم؟
👈 توصیه مرحوم علامه طباطبایی به آیتالله سعادتپرور(ره) درباره شب قدر
┄┅═══❉☀❉═══┅┄
کانال"مرام گمنامی"در پیام رسان"ایتا"
https://eitaa.com/marame
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.*
🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت
🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسنحججی:*
◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"*
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"*
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."*
◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"*
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتون ببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."*
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*
@bavelayat