eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🇮🇷🍃]
2.8هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
164 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 🙎‍♀دمپایی های سارا کوچولو بهش کوچیک شده بود؛ اما اون دلش نمی خواست اون هارو دور بندازه! اخه دمپایی های خوشگلش یادگاری بود ازکی؟ یادگاری مادر بزرگ مهربونش.👵 برای چی؟ برای اینکه سارا کوچولو همیشه هوای🐥 حیوونای کوچولو رو داشت برای گنجشکا دونه میپاشید. 🐱برای گربه ی ملوس غذا میذاشت. 🐟برای ماهی های توی حوض نون میریخت و خیلی کارای دیگه ! حالا سارا کوچولو بزرگتر شده بود و دمپایی های قرمز همون قدر کوچولو مونده بودند ؛ سارا کوچولو گوشه ی حیاط نشست و زل زد به دمپایی ها. 🐜 مورچولو از راه رسید و در حالی که حواسش به دونه ی روی دوشش بود جلوی پاشو ندید و محکم خورد به دمپایی قرمز سارا ! بلند گفت: آخ ! این پلاستیک گنده رو کی اینجا گذاشته؟ بعدم دونه شو زمین گذاشت و دور دمپایی چرخی زد و گفت اگه بتونم اینو تا دم رودخونه ببرم میتونیم با دوستام سوارش بشیم و بریم اونور رودخونه که مزرعه گندمه . وای که چقدر خوب میشه! ساراکه حرفای مورچولو رو شنیده بود گفت : صبرکن ببینم این دمپایی مال منه نمیشه قایقت بشه.🐜 مورچولو غصه دارشد و با بغض گفت تو که مهربونی دلت میاد منو دوستام گرسنه بمونیم؟ ❤️نمی خواست مورچولو غصه دار باشه گفت خیلی خب باشه برش دار ببر . مورچولو گفت : سنگینه من که نمیتونم خودت باید زحمتشو بکشی و تا دم رودخونه بیاریش سارا کفشاشو به پا کرد و یه لنگه دمپایی رو برداشت و تا دم رودخونه برد . 🐜مورچولو و دوستاش خوشحال شدن و سوار کشتی دمپایی شدن و به اون طرف رودخونه رفتند. 👧سارا به خونه برگشت و کنار لنگه دمپایی نشست . یکم که گذشت🐥 جیکو جیک جیک کنان از راه رسید ؛ کنار دمپایی نشست خوب نگاش کرد و خوشحال وجیک جیک کنان گفت :بالاخره پیدا کردم . این همون چیزیه که دنبالش بودم الان میبرمش روی🌳 درخت و باهاش یه تخت خوشگل درست میکنم . 👧سارا که🐥 حرفای جیکو رو شنید اخماشو تو هم کشید: هی جیکو این دمپایی مال منه این که تخت نیست . جیکو غصه دارشد با بغض گفت: تو که مهربونی دلت میاد من تخت خواب نداشته باشم؟ سارا کوچولو که دلش نمی خواست جیکو غصه دار شه گفت: خیلی خب باشه برش دار ببر! 🐥جیکو گفت: این سنگینه منکه نمیتونم خودت باید برام بیاریش. 👧 سارا چهارپایه کوچولوی توی حیاط و پای درخت آورد و با سختی دمپایی رو تا لونه جیکو پرت کرد . 🐥جیکو خیلی ازش تشکر کرد و خوشحال وخندون رفت که توی تخت جدیدش بخوابه سارا هم خوشحال بود که به🐜 مورچه ها و جیکو کمک کرده هم ناراحت بود چون دیگه دمپایی نداشت! همون موقع مامان که رفته بود خرید از راه رسید تو دستش یه هدیه داشت هدیه برای سارا بود . سارا با هیجان هدیه رو باز کرد یه دمپایی قرمز از توی جعبه بهش چشمک زد. 🍃 @mamanogolpooneha💕
💖💝💖 مامان بریم سراغ کارهامون؟؟☺️ وااااای چه حس خوبیه بچه هارو با عشق بخوابونی و بری دنبال کارهای فوق برنامه و جذاب 😍 بریم دیگه....
🌕 خواندن سوره "قمر" هرشب قبل از خواب... 🌙خداوند اورا با احترام و تکریم از قبر به بهشت می برد ... 🌙درحالی برانگیخته می شود که صورتش مانند ماه شب چهارده است . 🌟 @mamanogolpooneha
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . •(• وقتی به خدا بگویے: ✨خدایا! ؛ 🌱 خدا غیور است و خواسته‌ات را اجابت می‌کند...!☺️✋ . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 @mamanogolpooneha💕
قبل از خواب زمزمه کنیم....🌙 وَلا اَري لِكَسْري غَيْرَكَ جابِراً و براي دل شکستگی ام جبران كننده ای جز تو نمي بينم .. @mamanogolpooneha💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️⚜️ ⚜️هر جا دلٺ اسیر بلا شد بگو حسین ✨قلبٺ تهے زشور و صفا شد بگو حسین ⚜️نام حسین نسخہ درمان دردهاسٺ ✨دردٺ اگر بہ ذڪر دوا شد بگو حسین السلام علی الحسین... و علی علی ابن الحسین... و علی اولادِ الحسین.... و علی اصحابِ الحسین... @mamanogolpooneha💕
💕خاطرات همسرانه شهدا💕 ساعت از پنج غروب گذشته بود خیلی خسته بودم دقایق آخر کلاسم بود که گوشی را روشن کردم و به حمید پیام دادم :"سلام تاج سرم از باشگاه اومدی خونه؟ اگر زودتر رسیدی بی زحمت برنج رو بار بذار تا من برسم"🍚 وقتی به خانه رسیدم بوی برنج کل ساختمان را برداشته بود چون خسته بودم ساعت ۷ نشده بود که سفره شام را انداختیم ...😋 طبق سفارشی که کرده بودم آماده کرده بود ولی رنگ آن مشکوک بود و به زردی میزد ولی مزه زردچوبه هم نمیداد 😕، غذایمان را تا قاشق آخر خوردیم ، موقع جمع کردن سفره پرسیدم :"حمید این برنج چرا اینقدر زرد بود 😐" گفت:"نمیدونم خودمم تعجب کردم ، من برنج رو پاک کردم ،نمک و روغن زدم گذاشتم روی اجاق" 😐 تا این را گفت دوباره رفتم سراغ قابلمه ، برنج را خوب نگاه کردم پرسیدم"یعنی تو قبل از پخت برنج رو نشستی"😑 حمید که داشت وسایل سفره را جمع می کرد گفت:"مگه خودت نگفتی برنج رو خیس نکنم؟"🙁 یادم اومد شب قبل که مهمان داشتیم حمید از چند ساعت قبل برنج را خیس کرده بود ،به او گفتم بودم:" حمید جان کاش این کار رو نمی کردی ،چون برنجی که چند ساعت خیس بخوره رو نمیتونم خوب دربیارم "حمید حرف من را این طور متوجه شده بود که برنج را کلا نباید بشوریم!😑 برنج را همان طوری با همه خاک و خلش به خورد ما داده بود!😐😂 📖یادت باشد 💞شهید مدافع حرم "حمید سیاهکالی مرادی " به روایت همسر . . ؟ @mamanogolpooneha💕
💛💘 ولی فهمیدنِ حرفای کسی که چشاش قشنگه واقعا سخته! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @mamanogolpooneha💕
💞 به زنها باید گفت یادشان آورد که بودنشان حال زمین را خوب می‌کند... 📸mobin Monavari @mamanogolpooneha💕
😍 مثلا یڪی از نشونه های خدارو برای اولین بار توی وجودت حس ڪنی؛ "آرامش" @mamanogolpooneha💕