پدر مادرها
💢میزان رفاقت فرزندتون باشما در نوجوانی
به میزان صمیمیت شما با او،در کودکیش بستگی داره.
👈بازی با او درکودکی،راهی برای برقراری این رفاقتهاست.
#تربیت_گلپونه🌸
@mamanogolpooneha☘
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_تمرکز
#آرد_وبشقاب
جذاب و خنده دار😁
اگر راست میگید اینو انجام بدید😂😍
بازی افزایش تمرکز و تعادل ودقت با سه نفر هم میتوان انجام داد.
#بازی
#نوجوان
@mamanogolpooneha☘
#دهين
٣پيمانه آرد
٢پيمانه شكر
١و١/٢پيمانه روغن جامد ذوب شده و ب دماي محيط رسيده باشه
١پيمانه شيرپر چرب
٦ق.غ.خ شيره خرما
١پيمانه پودرنارگيل
١/٢پيمانه گردو
ابتدا همه مواد ب غير از گردو وپودرنارگيل باهم مخلوط ميكنيم تا لطيف و يك دست بشه بعد گردو ر اضافه ميكنيم ميزاريم كنار
بعد قالب مورد نظر چرب ميكنيم نصف پودرنارگيل ميريزيم كف قالب بعد مواد اضافه ميكنيم و الباقي پودرنارگيل ب صورت يك لايه روي مواد ميزاريم و قالب ميزاريم توي فر با درجه حرارت ١٥٠-١٤٠سانتيگراد ب مدت ١:٣٠
#خوشمزه_جاتی
@mamanogolpooneha☘
...•❀•...
.
•
پیامبر:
زهرا جان یہ زمانے تو روز جمعہ هستــ
ڪه هیچ مسلمان و مومنے چیز خیرۍ رو
از خدا نمےخواد مگر اینکہ تو اون زمان خدا بہش میده!
حضرت زهرا: پدر جان ڪی هستــ اون زمان؟!
پیامبر:
دم غروبــ ڪه یڪ مقدار از قرص خورشید
فرو رفتہ در افق وداره پنہان میشہ
(ڪه خیلیم ڪوتاهه) اون موقع حواستــ باشہ.
حضرت زهرا "س" خادم خودشون رو
مےفرستادن رو پشتــ بام غروبــ جمعہ ڪه
نگاه بڪند هر موقع قرص خورشید رفتــ
پایین خبر بده ڪه خانوم دعا بڪنن...(:🌱✨
〖#آیتاللهعالے〗
#غروب_جمعه
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️
بیقرار عشق را
جز در وصال
آرام نیست ...!
❤️❤️❤️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@mamanogolpooneha☘
#پای_درس_دل🌱
غربال شدن مردم در آخرالزمان
مثل غربال شدن اصحاب حضرت
امام حسین ع در شب عاشوراست...!
#آیتاللهحقشناس
@mamanogolpooneha☘
#داستان_71
#آش_سه_گردو
#آتش
یک روز مامان موشی به بچه اش گفت: « من امروز جایی نمی رم. می خوام بمونم خونه و برات آش سه گردو بپزم. »
موشی گفت: « منم بپزم، من بپزم؟ »
مامان موشی چوب خشک ها را گوشه ی خانه جمع کرد.
موشی نشست و به چوب ها نگاه کرد. مامان موشی کبریت زد و چوب ها آتش گرفتند. موشی جیغ کشید. پرید عقب و به آتش گفت: « وای! تو کجا بودی؟! »🔥
مامان موشی خندید و گفت: « موشی! نزدیک آتش نیا تا من بیام. » و رفت گردو بیاورد.
موشی همانجا نشست و به آتش نگاه کرد.🔥
آتش، جیریک جیریک آواز می خواند. موشی گفت: « آواز هم که بلدی بخونی! » آتش گفت: « بله که بلدم. هم بلدم بخوانم، هم بلدم بچرخم. »
و آواز خواند و چرخید. عقب رفت و جلو رفت. رنگ به رنگ شد. قرمز شد. زرد شد. آبی شد.🔥
موشی گفت: « چه پیرهن قرمزی! چه دامن زردی! جوراب هات هم که آبیه! خوش به حالت، لباس هات خیلی خوشگله! » بعد رفت جلوتر و گفت: « یه کم پیرهن قرمزت رو به من می دی؟ »
آتش چرخ خورد و گفت: « موشی کوچولو! تو که نمی توانی به من دست بزنی! » موشی گفت: « اگر تکان نخوری، می تونم. » و رفت خیلی جلو، نزدیک آتش، یکهو دماغش داغ شد. ترسید. پرید عقب و گفت: « وای چه داغی! » آتش گفت: « بله، لباس های من داغِ داغه. لباس داغ که نمی خوایی؟ »
موشی گفت: « نه، نمی خوام. » و پرید توی کاسه قایم شود که پروانه را دید. پروانه داشت می آمد طرف آتش. موشی داد زد: « نرو جلو می سوزی! »
اما پروانه رفت جلو. یکهو شاخکش داغ شد. خیلی ترسید. پرید عقب و جیغ کشید: « وای چه داغی! » و رفت پیش موشی.
موشی تند و تند شاخک پروانه را فوت کرد. خنک که شد، توی کاسه قایم شدند و به آواز آتش گوش دادند.
- جیریک جیریک، جیریک جیریک!
کم کم صدای پای مامان موشی هم آمد: تیلیک تولوک ...
موشی و پروانه از بالای کاسه سرک کشیدند.
مامان موشی با سه تا گردو آمد. موشی و پروانه را توی کاسه دید. خندید و گفت: « توی کاسه چه کار دارید؟ مگر شما ها آشید؟! »
مامان موشی رفت نزدیک قابلمه، ولی موشی پرید دُم او را کشید و گفت: « وای الآن می سوزی! بیا پیش ما قایم شو... »
آتش گفت: « نترس موشی! مامانت مواظبه و چون بزرگ شده میدونه چیکار کنه که نسوزه . »
مامان موشی گفت : آره عزیزم تو هم وقتی بزرگتر شدی یاد میگیری
موشی و پروانه از توی کاسه بیرون آمدند و از دور به آتش نگاه کردند.
آتش جیریک جیریک آواز خواند و یواش یواش آش را پخت.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘
روشـــツــنی خونه [🌙]
الان به جااااانِ خودم همتون اینجورین😂😂👆👆👆
فقط هیچ کی رو نمیکنه ...
خداقوت مامان ..😍✋
+یاأحلي القهر، حب
-اي شيرين ترين اجبار...
عشق ؛💕
:)🌿
#شبتون_خیلی_دلبر💕
@mamanogolpooneha☘
🌹 جاءَتْ جارِيَةٌ لِلْحَسَنِ عليه السلام بِطاقَ رَيْحانٍ فَقالَ لَها:
أنْتِ حُرٌّ لِوَجْهِ اللّه ِ،
فَقيلَ لَهُ فى ذلِكَ
فَقالَ; أدَّبَنَا اللّه ُ تَعالى فَقالَ; «إذا حُييّتُمْ...الآية» وَ كانَ اَحْسَنُ مِنْها إعْتاقُها ;
🥀 كنيزى شاخه گلى براى #امام_حسن عليه السلام آورد، امام بزرگوار فرمود:
تو در راه خدا آزاد شدى،
گفته شد چرا در مقابل يك شاخه گل او را آزاد كردى؟
امام فرمود; خداوند ما را تربيت و ادب آموخته است كه فرمود; هنگامى كه بشما هديه اى داده شد شما بهتر از آن را هديه بدهيد وهديه بهتر آزادى او بود.;
📚 بحارالانوار 84:273
【پ.ن: بخوانید امام کریم】
🌸
#کریم
@mamanogolpooneha☘
روشـــツــنی خونه [🌙]
🌹 جاءَتْ جارِيَةٌ لِلْحَسَنِ عليه السلام بِطاقَ رَيْحانٍ فَقالَ لَها: أنْتِ حُرٌّ لِوَجْهِ اللّه ِ
🌹| -گلۍ هدیہ داد و
🍃| شد بھای آزادیاش...
🌿| آری!
🌸| کریمان اینگونہ اند...
[ #امام_حسن_مجتبی عليہالسلام 💚]
@mamanogolpooneha☘
【• #حرفاے_خودمـونے🗣 •】
🏴🍃
خوشبختی یعنـی:☺️
واقف بودن به اینکه هر چه داریم ،
از رحـمت خداست...😍
وهرچه نداریم
ازحکمت خـدا😔
احساس خوشبختی یعنی همین!💪
خوشبختی
رسیدن به خواسته ها نیست...✋
بلکه لذت بردن از داشته هاست...👌
.
.
@mamanogolpooneha☘
بيدار شو!
من بدون دوست داشتنت،
صبحانه كه هيچ،
صبح هم از گلويم پايين نمیرود...
#صبحتون_بخیر
@mamanogolpooneha☘
ول کُن جهان را قهوه ات یخ کرد ...
[ چه باکلاس😎
ولی نمیدونن طعم چایِ لب سوز کنار آقای دلبر اونم وقتی داره با عشق نگات میکنه از همه چیز بهتره☺️😊]
@mamanogolpooneha☘