eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
137 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 | او 👨‍👩‍👧‍👦 کتاب‌های خوب برای کودکان 🎭 این کتاب راه خداشناسی را به خوبی و در قالبی جذاب به کودکان نشان می‌دهد و برای مخاطب گروه سنی «ب» مناسب است. در این کتاب، نویسنده برای اثبات وجود خداوند، از باد، جاذبه، هوا، فکر، جان یا روح مثال می‌زند. 📍ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان 📝 نویسنده: محسن چینی‌فروشان @mamanogolpooneha
🔴 بازی برای رشد مهارت های درک لامسه ای کودک👌 اسباب بازی های کودک را بدون اینکه ببیند در اختیارش قرار دهید و از او بخواهید با لمس آنها، بفهمد کدام اسباب بازی در دستان او قرار دارد😍😍 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 •. ••[کےگفتہ‌غریبے...خودم‌نوڪرتمـ‌♥️]•• ؏ @mamanogolpooneha💔
روزی رسد که میزنم ای بانیِ کرم در گوشه‌ی اتاق خودم عکس گنبدت @mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱| من‌حسینی‌شدھ‌ۍدست‌امامِ‌حسنم 🌱| مجتبی علیہ‌السلام 🌱@mamanogolpooneha💔
[💔حواست که هست شب آخر ماه صفره؟ داره تموم میشه یه فکری کن😊 ساعتای اخر و شب شهادت امام رضا روبا دعا باذکر با قرآن به پایان ببر🖤👌 شب آخر هست رفیق نگرانم حروم نشه و پاداش این دوماهتونو امشب امضا بزنن💔 ما رو هم دعا بفرمایید بعد از فرج آقا💕] @mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ راستی .. خانوم خوشگلا ...❣ فردا آخر ماهه ...و روزه گرفتن فردا مستحبه ...☘ هرکی براش مقدوره و روزه قضا داره این ایام رو از دست نده 😊 روزها کوتاهه استفاده کنید..] 💕 @mamanogolpooneha
موشی می دانست که نباید در خانه توپ بازی کند اما او و برادر کوچکش موش موشی می خواستند بدانند آیا توپ پلاستیکی نوی آن ها می تواند آن قدر از زمین بالا بپرد که به سقف برسد یا نه. موشی به موش موشی گفت : « باید حتما آن را امتحان کنیم ! البته فقط یک بار. سه ، دو ، یک ، جانمی ... ! » توپ کوچولو هوا رفت و به سقف هم رسید ! اما وقتی به زمین خورد دوباره هوا رفت و این بار درست به طرف گلدان نازنین مامان موشی رفت ؛ همان گلدان زردی که خال های قرمز داشت. جرینگ ! رنگ از روی موشی پرید و فریاد زد : « وای ، نه ! » موشی به موش موشی گفت : « زود باش ! باید قبل از برگشتن مامان شیشه خرده ها را جمع کنیم. » اما موش موشی نمی توانست از جایش تکان بخورد. توی حوضچه بزرگی از آب گیر افتاده بود. موشی دست دراز کرد و موش موشی را از آب بیرون کشید. زیر لب غر می زد : « من هم عجب شانسی دارم ! چرا همه بلاها سر من می آید ؟ » موشی حوله آورد و موش موشی را خوب خشک کرد. بعد گل ها را توی پارچ گذاشت و شروع کرد به جمع کردن شیشه خرده ها. موشی خاک انداز پر از شیشه خرده را زیر تختش مخفی کرد. « گلدان لعنتی ! وقتی مامان بفهمد خیلی عصبانی می شود ! شاید دیگر به ما پنیر خوشمزه ندهد. اگر اجازه ندهد تلویزیون تماشا کنیم چی ؟ یا ... یا ... » اما تنبیهی سخت تر از این هرگز به فکر موشی نمی رسید. با خودش گفت : « اصلا به مامان نمی گوییم ! اما اگر از ما پرسید گلدان کجاست چه بگوییم ؟ » هر دو به فکر فرو رفتند. ناگهان موشی گفت : « فهمیدم ! به مامان می گوییم دزد آمد و گلدان را دزدید ! » اما تا حرف دزد و دزدی به میان آمد موهای تن هر دو از ترس سیخ شد. موشی گفت : « به نظرم این هم راه حل خوبی نیست باید کلک بهتری بزنیم » مامان موشی داشت چیزهایی را که خریده بود جابه جا می کرد که در آشپزخانه باز شد موش موشی یواشکی وارد آشپزخانه شد و با صدای نازکش گفت : « مامان می خواهم خبری بدی بهت بدم اما باید به من قول بدهی که خیلی از دستم عصبانی نشوی. » مامان موشی گفت : تو خیلی کوچک تر از آن هستی که من از دستت عصبانی شوم. » موش موشی ماجرا را تعریف کرد اما پای موشی را وسط نکشید. مامان موشی گفت : « خیلی بد شد. آیا گلدان نازنینم فقط ترک خورده یا کاملا شکسته است ؟ » موش موشی گفت : « می روم آن را بیاورم » و ناپدید شد. چیزی نگذشت که موشی و موش موشی با تکه های شکسته گلدان برگشتند. موشی که از این کار موش موشی کلی تعجب کرده و ناراحت شده بود به مامان موشی گفت : « موش موشی همه چیز را نگفته ! من آن را توپ به گلدان زدم. آیا از دست من خیلی عصبانی هستی ؟ » مامان موشی جواب داد : « نه فقط ناراحتم چون بهتر بود از اول خودت ماجرا را می گفتی. من آن گلدان را دوست داشتم. » موشی گفت : « شاید بتوانیم با چسب تکه های آن را به هم بچسبانیم. » آن ها تکه های گلدان را به هم چسباندند اما گلدان مثل اولش نشد. موشی با ناامیدی گفت : « دیگر نمی توانیم در آن گل بگذاریم چون آب در آن نمی ماند اما شاید بتوان برای کار دیگری از آن استفاده کرد. » او با کلی شکلات برگشت و گفت : « این می تواند از این به بعد شکلات خوری نازنینت شود ! » مامان موشی هم خندید و گفت : « فکر بسیار خوبی است ! » @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به حکم آنکه علیک الرفیق ثم الطریق دلم بدون رضا کربلا نمیخواهد ‌... @mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
IMG_20201016_134703_948-mc.m4a
1.89M
🖌امام رضا قربون كبوترات 🎙 📍 توليد آستان قدس رضوي @mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 •. کاخ‌ همه‌ شاهان‌ جهان‌ را‌ که‌ بگردی دربار‌ ڪسے پنــــجرھ فولاد‌ ندارد! ؏ °@mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|صبح| است و دلم می تپد از دور برایت @mamanogolpooneha💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا