eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
542 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
395 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
امامِ زمانم ... تکلیفِ ما اگر بپذیرید، نوکریست ...
به وقت دل | رحمت نژاد
امامِ زمانم ... تکلیفِ ما اگر بپذیرید، نوکریست ... #یااباصالح‌المهدی
شیخ رجبعلی خیاط میگن؛ امام زمان(علیه السلام) دنبال رفیق مے گرده ، خوب شو ؛ خودش میآد و پیدات مے کنه ... @be_vaghte_del313
فَرِّغ قَلبـــے لِمُحَبَّتِک _قلبم را خلوتگه محبت خودساز...."♥️" @be_vaghte_del313
به وقت دل | رحمت نژاد
خودکـارهاے اکلیلی ام صف کشیـده اند، صبح زود از هر رنگ داوطلـب داریم!! چه خبـر هست امــروز؟! رنگـهای تیــره داشتند استرسـی مرموز رنگـهای شــاد اما فیگـور و اشـارَت هاے ابرو!... انتظـــار پایان می رسـد به اِذن انگشـت هاے من! ترکیب سبـز، زرد و آبی فیـروزه ای اشاره میروم، لطفا یک قدم جلو! هر سه رنگ دسـت هم را مـیگیرند و می پرند به هوا رنگـهای دیگر اما هیچ نمی گویند جز خـوش به سعادتــتان!... حالا نوبـت من است؛ به گـــوش باشید رنگهاے منتخـب، رنگهای زیبا! قصـد دارم در دل کاغـذ سور و سات جشـــن کنم برپـا، باید سنگ تمــام گذاشت! قصد دارم قلــــم کوبان نوید روزهاے خــوش را بدهم، همیشگی ترین بهــار! با آوردنِ نام بهـــار نگاهم می افتد به سبز باوقــار! لبخند میزنم بِسـم ا.. سمت راست، آن بالاے بالا می کشم یک چراغ راهنـما... که سه چراغ دارد، دو تا خاموش و یکـی روشن سبز است این چـراغ! رنگ زرد ندارد آرام و قـرار فرمان می دهم مساحت کاغذ را بـرات شد یک آن به دلـم، گُل نرگــس باران کن، همین الان! آبی فیروزه اے همچنان آرام ایستاده بود یکجا و جانـم به فدا گفتم کار، کار خودت هست! برو و بکش یک گُنبــد زیبــا... کران به کران آسمــان را نقش ببند در جمکــران!... نقاشی من به رو به اتمام بود اما... هنوز یک چیز کم داشت آخ مـن! مـن! مـن! من کجاے این نقاشی بودم، کجا؟ رو سیـاه بودم بدجور رو سیـاه... ناگهان دستـ ها لرزید و اشکـها از گوشه ے چشم روان!... قطـره اشکی نقش بست بر کاغذ این همان منــم نکند؟ هان؟ آغشتــه به آب توبه... پاکِ پاک... اللهُم عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج را میزنم امضـــــــــاء... نقاشیـم آماده است خوش آمـدید بهترینـم، آقــــا! @be_vaghte_del313
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردن‌ها را باریک آفریده‌اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آن‌که از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده‌اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضوی آوینی @be_vaghte_del313
چندساله بودم که شب تولدتان یاسین خواندم و اشک هایم را پاک کردم؟ آنقدر گذشته که حتی یادم نمی‌آید. حکایت سالهای نوجوانی بود که به بهانه‌ی حضور و لبخند شما، نیمه شب‌ها به نماز می‌ایستادم و برای نگاه شما به زندگی‌م اشک می‌ریختم. حالا آنقدر از آن شب‌های نیمه شعبان ِ‌تا صبح احیا گرفته و نمازشب‌های جانسوز و یاسین‌هایی که ورق‌های قرآن را تر میکرد گذشته که میان آن یکی الناز با این یکی هیچ خط و رابطه‌ای نمی‌بینم. با این حال امشب، بعد از نمی‌دانم چندسال، وسط الهی عظم‌البلاء خواندن به هق هق افتادم. وسط یاسین خواندن نوشته‌های قرآن کوچک جیبی‌ام خیس شد و بقیه‌ی سوره را از حافظه خواندم. گمانم پس از سال‌ها این مضطرترین حالتم برای خواستن شما، خواستن ِ خود ِ خود ِ خود ِ حضور شما و نه هیچ‌چیز دیگر، باشد. آخر میدانید؟ ما حتی تصور هم نمی‌کردیم دنیای بی شما انقدر سخت باشد. اصلا نمی‌فهمیدیم این چیزها را. باید غرق میشدیم و روز به روز کمر خم میکردیم تا میفهمیدیم. حالا هم نه اینکه فهمیده باشیم ...اما مضطر شده‌ایم... کاش خریدار اشک‌های ما باشید امشب ... کاش ... @be_vaghte_del313
شرمنده ایم اگر حالا که گرفتارتریم منتظرتریم... ما تورا هنوز بقدر کلمح البصر او هو اقرب صدا نزده ایم...
‌ من واسه شبايی كه دلم می‌خواست تنهايی تو خيابونا قدم بزنم اما چون دختر بودم و شهر ناامن بود نشد ، بايد كی‌و نبخشم ؟!(:
هر آدمی چندین و چند برچسب ریز و درشت دارد، برچسب‌های خوب و برچسب‌های بد. خیلی کیف دارد که آدم را با برچسب خوبش صدا بزنند. یکی از قشنگ‌ترین برچسب های هر آدمی همان اسم خودش است.  اسم‌ آدم‌ها یک کتاب بلند است. هزار تا حرف دارد. هر بار نامشان را می‌شنوی انگار خودشان را شنیده ای. و هر بار که  صدایشان می‌زنی خروار خروار واژه را در آهنگ کلامت جا می‌دهی. می‌خواهی حرف‌های بیشتری بزنی، پیشوند و پسوند به اسمشان اضافه می‌کنی: خانم، آقا، عزیز، مهربان، جان... بعد می‌بینی پسوندهایی که میم دارند بیشتر به دلت می‌چسبند، مثل عزیزم، جانم، جانانم، مهربانم، یا اصلا" همان میمِ مالکیتِ تک حرفی که خودش هزار هزار حرف پنهان و آشکار دارد. اسم آدم‌ها قوی تر از چیزی ست که فکرش را می‌کنید. خطاب کردن و خطاب شدن خیلی قدرتمند است. وقتی تو را با اسمت خطاب می‌کنند بی اختیار تسخیر می‌شوی، حتی برای یک لحظه، حتی برای چند ثانیه، حتی به فاصله‌ی یک لبخند، حتی اگر  به روی خودت نیاوری، حتی اگر نفهمند... وقتی تو را به عزیزترین برچسب زندگی ات خطاب می‌کنند، مقاومت کردن بی فایده است. برای همین است که اگر مرا به نام کوچکم بخوانی، بی اختیار می‌گویم: جانم؟ اسم کوچک آدم‌ها، در قلبشان ریشه دوانده است. برای همین اولین قدم برای به دست آوردن قلب یک نفر، به دست آوردن نام‌ کوچک اوست. پس عزیزترین‌ِ زندگی‌تان را به نام کوچکش بخوانید... خودش یاد می‌گیرد طوری بگوید "جانم"، که تمام میم‌های جهان را جمع کنید و دنباله‌ی اسمش بیاورید. +اسم‌ آدم‌ها را دست کم نگیرید. خطاب کردن، اولین واژه ای ست که معشوق را خلع سلاح می‌کند. @be_vaghte_del313
از وقتی که یادم می آید با فکرش درگیر بودم همیشه ... یک روز حوالیِ پانزده سالگی بود گُمانم که به این فکر کردم که در زندگی چه میخواهم؟ و یادم هست هر آرزویی یک جور عجیبی قانعم نمیکرد. تا رسیدم به دعای "عاقبت به خیری". بعد شگفت زده شدم و حس کردم این خواسته ایست که من دلم میخواهد تا همه عمر داشته باشم. چون بهتر از آن نبود... چون جامع تمام خواسته های من بود.چون آرامش داشت...چون دلم بی قرار هیچ حاجتی و خواسته ی دیگری نبود خوب هم فهمیده بودم.از همان وقتی که محرم و صفر مشکی پوش شده مینشستیم توی روضه و با بقیه بچه ها مسابقه چای تعارف کردن آن هم با آن سینی های بزرگ و سنگین میدادیم...آن وقت هایی که اشک میریختم و در میان انبوهی از سوالات برای چرایی اشک نمیتوانستم بغضم را برای حسین-ع- نگه دارم...از همان وقتهایی که به خودم‌گفتم تا نفهمیدی چرا روضه میروی حق هیئت رفتن نداری اما باز شب به شب بی اختیار به سمت عزا کشانده میشدم... . . من از همان وقت ها فهمیدم عاقبت به خیری در میان دستهای حسین -ع- است... @be_vaghte_del313
Reza Narimani - Salam Aghaye Mehraboon (128).mp3
14.76M
سلام آقای مهربون؛ منم همون نوکرتون .  همونی که یه عمری، با غصه داره سر میکنه  . چه خبرا، با زحمتم؟ سر تا به پا، خجالتم!  . نکنه کارام داره فاصلم رو؛ بیشتر می کنه؟  . ندارم آقا هیچ گله… چی کار کنم؛ کارِ دله…  . ولی داره فراقِ تو؛ چشمِ منو تر می کنه  . پی نوشت: فقط من دلتنگِ روضه و هیئت و امام حسینم یا همه؟
طالب جنت شدم نه محضِ ناز و نعمتش آرزو دارم ببینم آب مےنوشد حسین ...
به وقت دل | رحمت نژاد
از وقتی که یادم می آید با فکرش درگیر بودم همیشه ... یک روز حوالیِ پانزده سالگی بود گُمانم که به این
رزق هایی که یه هویی، بدونِ اینکه بفهمی، بدونی نصیبت میشن خیلی قشنگن،،، انگار که نازِ امام حسینُ خیلی کشیده باشی و جوابتُ بده،،، ارباب بفهمه که نیاز داری نگاشُ حِس کنی ... بفهمه که دل تنگی ... بفهمه که دلت رفته گودال ... تَل ... اشکا و دلتنگی هاتُ ببینه بعد ... اسمت بره تو لیستِ زائرین، هر چند از دور، هر چند به نیابت،،، مهم اینه که تو دنبالِ نشونه ای و برات نشونه میفرستن ... پی نوشت: دوستِ عزیز و بزرگوارم بدونِ اینکه به من بگن منو سایت حرم امام حسین علیه السلام ثبت نام کردن تا خادمانِ سادات در اولین فرصت به نیابت از من زیارت کنن، بعد که ثبت نام انجام شد برام عکسش فرستاد. الهی شکر
. نِوشته بود: هَمه یِ دُنیارو دارَن میکروب زُدایی و ضدِ عُفونی میکُنن، هَمه جا دارِه تَمیز میشِه.. اِنگار قَرارِه مِهمونِ ویژِه ایی بیاد :)
این کرونا تموم شه هااا باید منو از تو هیئت و مزار شهدا جمع کنن😃 شوما چه طور؟ 😅