🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
شهیدی_که_روی_خودش_آتش_ریخت!!
🌷روزهای آخر جنگه و نیروهای بعثی آخرین زورشون رو گذاشتن تا شاید بتونن ابتکار عمل رو بدست بگیرن برای همین همزمان از چند جبهه اقدام به تک میکنه. دیدبانی که در محور شلمچه مستقره از صبح یه ریز درخواست آتیش کرده و الانم دیگه نایی براش نمونده. پشت بیسیم با صدایی خسته امّا عجول مختصاتی رو به مرکز تطبیق آتش میده و میگه: هر چی میتونید با تمام عناصر روی این مختصات آتیش بریزید. فقط زود باشید که وقت زیادی نداریم. حلالم کنید. لحظاتی بعد تطبیق آتش خطاب به دیدبان میگه: کربلا، کربلا، شاهد. محمدرضا! این که جای خودته! محمدرضا!؟ محمدرضا!؟
🌷....پیکر مطهر محمدرضا مهدوی که دیگه فقط چند تکه استخون بیشتر نبود با تلاش بچههای تفحص بعد از ۱۵ سال به آغوش خانوادش برگشت. آری این شهید برای اینکه حتی یه وجب از خاکمون دست دشمن نیفته چه مردونه پای غیرت و اعتقادش ایستاد و از جونش مایه گذاشت. روحش شاد و راهش پر رهرو.
🌹 خاطره ای به یاد شهید معزز محمدرضا مهدوی
#راوی: رزمنده دلاور میثم نجفی
🌹@be_yad_shohadaa🌹
🌹رفتم ثبت نام کنم
گفتند سنّت کم است
کمی فکر کردم ...
آمدم خانه ...
شناسنامه خواهرم را برداشتم
"هـ" سعیده را پاک کردم شد سعید
این بار ایراد نگرفتند ؛
از آن به بعد دو تا "سعید"
تویِ خانه داشتیم....
🌹@be_yad_shohadaa🌹
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن...
حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست!
اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه...
با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...»
فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و...
بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد...
منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت:✨
«خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون»🌸✨
🌹@be_yad_shohadaa🌹
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 رحم کن حتی به دشمن
🔹استاد فرحزاد
🌹@be_yad_shohadaa🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#با_شهدای_مدافع_حرم_۴۵
سروده شهید مرتضی عطایی در رثای شهید مصطفی صدرزاده در حضور شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹@be_yad_shohadaa🌹
🍃سفارش شهدا
🕊هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد. این عادت همیشکی حسین بود.
یک شب که همگی خواب بودند از رختخواب برخاستم تا یک لیوان آب بخورم، نور ضعیفی در آشپزخانه دیدم.
به سمت آشپزخانه رفتم.
حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند.
گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای؟
گفت: می خواستم شما بیدار نشوید.
زمزم های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد.
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حسین_جمالی
🌹@be_yad_shohadaa🌹
کرامات #شهید_مصطفی_صدر_زاده از زبان همسرشان💕:
چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم میگفت دلم درد میکنه
تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد🥀.
با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود🩺.
وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه ، خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف میکردند و گریه میکردند📝.
هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر میشد.
کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو میشنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود
آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم❤️.
وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد.
فقط به آقا مصطفی گفتم
شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن💞.
محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی.
تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت
دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.💖
اللهمعجللولیکالفرج🌸
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹@be_yad_shohadaa🌹