هدایت شده از خاطرات سمی خواستگاری
اسرائیل ما رو تهدید به حمله نظامی میکرد عین خیالمون نبود اما الان از ترس برگشت #دولت_سوم_روحانی خواب از چشمشون گرفته شده
ازش پرسیده بودن چرا میخوای
به پزشکیان رأی بدی
مگه نمیدونی هیچ برنامه ای نداره
و میتونه مملکت رو به مرز نابودی بکشونه؟!
جواب داده بود:
منم دقیقاً همینو میخوام
میخوام که مملکت نابود بشه!
+ حقیقتاً میترسم از این آدمها!
حاج مهدی قشنگ گفت:
مردم! یه جوری رای بدید که این سید عزیز که برای خدمت به مردم سوخت، خاکستر شد و هیچ چیز ازش باقی نموند، خونش هدر نشه.
هزار کشور هم بروی
هزار خانه هم عوض کنی
هزار آدم را هم ببوسی
یکی ؛ فقط یکی است
که هم کشور ، هم خانه ، هم آدم توست
ننهم میگفت: مرد بیزن عینِ مرغ مهاجره
جایی خونهش نیست
وِیلون میگرده تا آخرش گیر کنه
یا به تور دل یا به طوق مرگ
اما همین ننهم نذاشت باب دلم زن بگیرم
همون موقعها که عاشق دختر شعبون قصاب شدم
تا فهمید کاسهی کولی رو داد دست آب و گفت: دیگه چی؟ خوشم باشه... همینم مونده دختره اون مردک زمخت ناخن خشک رو بگیری...
گفتم ننه پنشتا انگشت که شکل هم نیستن...
دختر خوبیه... صنمی با آقاش نداره
ولی مرغ ننه یه پا داشت و تهدیدم کرد به حروم کردن شیرش و عاق ابدی
منم که از دارِ دنیا همین یه مادرو داشتم قید "عاطی" رو زدم
گفتم یه مدت بگذره، ننه آروم شه دوباره میگم خاطر عاطی رو میخام
آخه من چکار پدرش داشتم...
من پاکباختهی خود عاطی بودم که از برگ گل قشنگتر بود و از خورشید مهربونتر
ولی ننه فکر میکرد فقط ما اصیلیم و تخم و ترکهمون به آدم حسابیا میخوره...
سر همینم یه روز جلوی عاطی رو گرفت و خط و نشون کشید که پاتو وردار از گلیم پسر من...
'
چه آبروریزی شد بماند...
سر سال هم نشده عاطی رو شوهر دادن به یه نظامی و از شهر رفت...
ننه هم دید من پکرم رفت خواستگاری و منو زن که نه... شوهر داد...
'
خیلی سال گذشته
دخترم شده قد عاطی اون روزا
اما نور به قبرت بباره ننه
که من هنوزم مرغ مهاجرم
منتظرم گیر کنم به طوق مرگ
بیام اون دنیا ازت بپرسم:
واقعاً اگه شیرتو حلالم نمیکردی... چی میشد؟🌱🌱🌱
نسرین قنوایی