eitaa logo
بهشت ِخانه🇵🇸
641 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
81 فایل
بسم الله✨ به بهشت ِخانه خوش آمدید😍
مشاهده در ایتا
دانلود
«تهمینه ادیبی» سرپرستار پر تلاش بخش اورژانس انزلی یکی از آنهاست که در راه خدمت به مردم آسمانی شد. برای شادی روحش فاتحه ای نثار کنیم. مصاحبه با همسر شهید ادیبی خواندنیست روز پرستار آمد اما تهمینه نیست . خبرگزاری مهر https://b2n.ir/711295 @behesht_e_khane
18.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅تصاویر نوگلان حافظ قرآن نورالزهرا(س) به همراه نقاشیهای زیبایی که به پرستاران تقدیم کردند. ✅به همراه شعر خوانی زیبای کیاناسادات مهربون تقدیم به همه پرستاران @behesht_e_khane
یادتونه🤔 هفته ی قبل از انواع نگاه ها گفتیم این هفته یه مسابقه داریم که جایزه هم داره🏵 براتون چند تا عکس می فرستیم و شما نوع نگاه 👀رو تشخیص می دین وبرامون به آی دی @zz2aa64می فرستین البته دو تا نکته لازمه بگیم 👌 1⃣ما فقط جلسه ی قبل از نگاه های احساسی گفتیم اما انواع دیگه ای از نگاه هم داریم مثل نگاه طلب،درخواست کمک و.... 2⃣نگاه یک پازل کوچیکه از بحث ارتباط کم کم با هم این مسیر رو می ریم و همه ی این تصویر زیبا یعنی ارتباط موثر رو با هم کامل می کنیم با ما همراه باشید @behesht_e_khane
از چپ: عصبانی و مشمئز، عصبانی و متعجب، عصبانی، یکه خورده و مشمئز، مشمئز  می تونین این نوع نگاه ها رو اجرا کنین و از اعضای خانواده بخواین حدس بزنن که شما چه حسی رو می خواین منتقل کنین. @behesht_e_khane
۱ نگاه شهیدحججی در این تصویر چه پیامی را به شما منتقل میکند؟ @zz2aa64 @behesht_e_khane
۲ نگاه شهید قاسم سلیمانی در این تصویر چه پیامی منتقل می کند؟ @zz2aa64 @behesht_e_khane
۳ نگاه شهید باکری در این تصویر چه پیامی منتقل می کند؟ @zz2aa64 @behesht_e_khane
1_601847643.mp3
7.8M
یا من یُلتـَـمسُ منهـ المخرجُ الی روحِ الفرج...🌿🌱
7⃣2⃣ بالاخره برگشتیم خونه، هر چند مسافرت خیلی خوبی بود اما حسابی دلم برای برگشتن به خونه زندگیمون تنگ شده بود، برای دیدن همکارهام و رفتن به بیمارستان، خلاصه به قول یزدی ها دیگه دلم میخواست سامون بشم😅 قرار بود روز بعد از رسیدنم به یزد استراحت کنم ولی چون یه روز دیر رسیده بودیم فردا میبایست میرفتم سرکار، زود خوابیدم اما حجم اتفاقات این چند روز اونقدر زیاد بود که خوب به چشمم نمی اومد😕 دیدن کابوس ها و خواب عجیبم در مورد برادرم شده بود همه فکر و ذکرم، نکنه اینا ارتباطی به هم داشتن؟🧐 وقتی به خوابم فکر میکردم، احساس میکردم پسرکی که برادرم نجاتش داد بهم نگاه میکرد👀 دو چشم باز با یه نگاه عجیب توی ذهنم حک شده بودن و از جلو چشمام کنار نمی رفتن، پس داستان اون توهم توی عروسی چی بود؟🤭 اینقدر به این چیزا فکر کردم و فکر کردم که سرم داشت گیج میرفت🤕 یهو خودم رو وسط خیابون دیدم، سرم پایین بود و داشتم تند تند راه میرفتم و قدم هامو میشمردم🏃‍♂ ، عادتی که از دبستان تا همین امروز وقتایی که ناراحتم دارم، سرم رو آوردم بالا که یهو همه آدم های توی خیابون برگشتن و بهم نگاه کردن👀👀👀، اما یه چیزی توی اونا مشترک بود، چشم ها، چشم های همشون شبیه چشم های اون پسرک بود، با صدای فریاد خودم از خواب پریدم😰 این چشم ها آشنا بودن دیگه الان مطمئنم چشم های اون پسرک در خوابم همون چشم های اون پسر قدبلد توی کابوس هام بودن🤭 ✔️لطفا با لینک منتشر بفرمایید🙏 نویسنده : @behesht_e_khane
به نام دوست🌻🌞🌻🌞🌻🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا