eitaa logo
[ کانال بهشت و جهنم ]
13.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
7.9هزار ویدیو
34 فایل
🖍️ مطالب کانال رو بخون و سعی کن بهشون عمل کنی تا هم دنیا و هم اخرتت درست بشه😍 ✅تنها راه ارتباطی با ادمین 👇 @mehdi_m25 🔖 تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/588513561C5d6d85f0ee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 این روایت در جواب کسانی که حفظ جان امام زمان را بهانه ای برای تشکیل حکومت میدانند 🌕 قنبر غلام امیرالمومنین صلوات الله علیه آن حضرت را بسیار دوست می داشت و چون حضرت علی تنها بیرون می رفت ،قنبر در پشت سر آن حضرت شمشیر برداشته و میرفت، شبی امیرالمومنین علی در این حال قنبر را دید ➖ فرمود: چرا آمدی ؟ عرض کرد: آمدم که پشت سرتو باشم، فرمود: این چیست که زیر جامه باخود داری ؟ عرض کرد: شمشیر من است که برای محافظت از شما برداشته ام ➖ فرمود: وای برتو، مرا از اهل آسمانها پاسبانی می کنی یا از اهل زمین نگاه می داری؟ اهل زمین را استطاعت وقدرت نیست که به من زیانی رسانند مگر به خواست خدا و اگر از اهل آسمان نگاه می داری تو را دستی و قدرتی نیست برایشان و ایشان هم بدون اذن خدا استطاعت وقدرت ندارند زیانی به من برسانند. بازگرد ... 📜 اکسیراعظم ج1 ص728 ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
🌸🍃🌸🍃 گاهی بی توجه باش.. به تمام آدم های سمیِ اطرافت.. همان هایی که از موفقیت ‌چیزی نمی دانند، و تو را ازتلاش منع می کنند.. این ها را نادیده بگیر...راهت را ادامه بده.. گام هایت را محکم تر بردار... خدا باتوجه به ظرفیت و توان تو، در دلت آرزو، و در سرت ، هدف می گذارد...حتما لیاقتش را داشته ای...! در مواجهه با این آدم ها،خودت را به نشنیدن بزن ارزشِ تو خیلی بیشتـر از این حرف هاست... باورکن؛هیچ چیز برای تو غیـــر ممکن نیست. https://eitaa.com/joinchat/4231069722C4a024ff0ef
👌ذراه یی انسانیت ❣مادری میگفت : من چهار فرزندم را در تنها اتاق منزل کوچکم بزرگ کردم ؛اما حالا آنها در چهار منزل بزرگ خود برای من یه اتاق کوچک ندارند ...!!! 🌹‏سوره مبارکه اسراء آیه 23🌹 ☘وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریما☘ 🌱و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍قرآن و شیطان ! ⁣⁣ 🎙 سخنران : آیت‌الله مسعود عالی⁣ ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
🔴در طوفان‌های زندگی خدا کنار تو و مواظب توست ✍مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگين و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آنجا می‌گذشت. او را ديد و متوجه حالت پريشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را ديد، بی‌اختيار گفت: عجيب آشفته‌ام، همه چيز زندگی‌ام به هم ريخته. به‌شدت نيازمند آرامش هستم و نمی‌دانم اين آرامش را کجا پيدا کنم؟ استاد برگی را که از شاخه روی زمين افتاده بود، داخل نهر آب انداخت و گفت: به اين برگ نگاه کن. وقتی داخل آب می‌افتد، خود را به جريان آن می‌سپارد و با آن می‌رود. سپس سنگ بزرگی را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به‌خاطر سنگینی‌اش داخل نهر فرورفت و در عمق آن کنار بقيه سنگ‌ها قرار گرفت. استاد گفت: اين سنگ را هم که ديدى، به‌خاطر سنگینی‌اش توانست بر نيروی جريان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گيرد. حال تو به من بگو آيا آرامش سنگ را می‌خواهی يا آرامش برگ را؟ مرد جوان مات‌ومتحير به استاد نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نيست. او با هر افت‌وخيز آب نهر بالاوپايين می‌رود و الان معلوم نيست کجاست! لااقل سنگ می‌داند کجا ايستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جريان دارد اما محکم ايستاده و تکان نمی‌خورد. من آرامش سنگ را ترجيح می‌دهم! استاد لبخندی زد و گفت: پس چرا از جريان‌های مخالف و ناملايمات جاری در زندگی‌ات می‌نالی؟! اگر آرامش سنگ را برگزيده‌ای پس تاب ناملايمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی، آرام و قرار خود را از دست مده. استاد اين را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود، نفس عميقی کشيد و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد. چند دقيقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسيد: شما اگر جای من بوديد آرامش سنگ را انتخاب می‌کرديد يا آرامش برگ را؟! استاد لبخندی زد و گفت: من در تمام زندگی‌ام خودم را با اطمينان به خالق رودخانه هستی و به جريان زندگی سپرده‌ام و چون می‌دانم در آغوش رودخانه‌ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور يار دارد، از افت‌وخيزهايش هرگز دل‌آشوب نمی‌شوم و من آرامش برگ را می‌پسندم. خود را به خدا بسپار و از طوفان‌های زندگی هراسی نداشته باش چون خدا کنار تو و مواظب توست. ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈جواني که بر اثر اسید پاشی به صورتش نابینا شده بود و توی حرم امام رضا (ع)شفا پیدا کرد... ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
💥درس زندگی💥 🌿شخص سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمی کرد. فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی می کرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هر چه او را نصیحت می کردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب می گفت: نیاز شما ربطی به من نداره بروید از قصاب بگیرید. 💥تا اینکه او مریض شد، احدی به عیادت او نرفت. این شخص در نهایت تنهایی جان داد؛ هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه ی او برود، همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد. دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد! او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت...! ❌زود قضاوت نکنیم❌ ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
✨﷽✨ 🌺 امتحان عجیب‌ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب‌تر... امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هرکسی باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد... آن هم نه در کلاس، در خانه...دور از چشم همه اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم... نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم... بعد از هر امتحان آن‌قدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم... مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره‌ی هم‌کلاسی‌هایم دیدنی بود... آن‌ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم... چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم؛ از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم... زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آن‌قدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... آن روز چهره‌مان دیدنی ست... آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می‌گیریم... راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟ ‌‌‌‌ ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
✨﷽✨ ✍ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : گاهی انسان یک دعاهایی میکند که به صلاحش نیست. آن حاجت را در دنیا به او نمیدهند، ولی در قیامت میدهند. ➖ میگوییم:« خدایا این چیست؟» میگوید:« در دنیا دعا کردی، صلاح نبود به تو بدهیم، اینحا دادیم. » ذوق میکند و میگوید:« عجب! کاش هیچ یک از دعاهای من مستحاب نمیشد و همه را اینجا به من میدانند، اینجا بهتر است. »خیلی وقت ها بچه به پدر و مادرش میگوید:« به من شیرینی بدهید»، ولی پدر و مادر صلاح نمیدانند. مثلا شام خورده، صلاح نیست شیرینی بخورد. مادری بچه اش را دوست دارد، طوری که لقمه را از دهان خودش برمی دارد و له بچه اش میدهد، ولی گاهی برخی چیزها که بچه به آن علاقه دارد، مادر میداند که به صلاحش نیست و آن را به بچه نمیدهد.مثلا غذای سرخ کردنی برای بچه خوب نیست، مادر به او نمیدهد. خدا هم اینگونه است. ما بعضی چیزها را از خدا میخواهیم که صلاح نیست به ما بدهد اما عقل ما نمیرسد که صلاح نیست! باید بدانیم که هرچه را خدا به ما داده، صلاح ما بوده است. به یکی داده و به یکی نداده است. به کسی که داده، صلاح بوده و به کسی هم که نداده، صلاح بوده است. ‌‌‌‌ ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
✨﷽✨ 🔰 حسادت حاصل جمع کدام دو ویژگی در انسان است؟ ✍به طور کلی حسد از اجتماعِ دو صفت است در انسان: یکی «نقص» و دیگری «ضعف». شخص حسود اگر فرض شود فاقد آن چیزی که به آن [حسد] دارد نباشد، حسد نمی‌ورزد و لهذا اگر خودش فکر کند و عقل خود را به کار اندازد و خودش را ده درجه بالاتر و دارنده‌تر از شخص محسود فرض کند می‌بیند در آن صورت اهمیتی به محسود نمی‌دهد و این دلیل بر این است که «نقص» او سبب حسد او شده؛ و چون ضعیف است در خود آن قدرت را نمی‌بیند که او هم از راهش وارد شود و کام خود را از روزگار بگیرد و پله‌های زندگی را یک به یک بالا رود، آرزو می‌کند پس دگری از پله بیفتد و پایش بشکند، و بالاخره در خود آن همت را نمی‌بیند که از طرف، جلوتر و بالاتر رود، آرزو می‌کند پس او به عقب برگردد و به زمین بیفتد. از این جهت اشخاص قوی وقتی می‌شنوند که فلان شخص به فلان مقام رسید شادمان می‌شوند و می‌فهمند پس می‌شود به آن مقام رسید. 📒 استاد مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج2، ص141 ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
امام علی علیه‌السلام: از تباه کردن عمر در آنچه ماندگار نیست بپرهیزید.. که عمر رفته باز نمیگردد. 📚غررالحکم برای بازی تا میدان با بچه ها رفت. بچه ها یک دور قانون بازی رو مرور کردند. تیم کشیدند و خواستند بازی را شروع کنند. اما حسن بازی نمی کرد. کمی نگاه کرد و برگشت. اسمش ابوالحسن بود. بچه ها دویدند دنبالش.... چرا بازی نمی کنی؟ - بازی؟؟؟ بازی چه فایده داره؟ این رو گفت و به سر کتاب هایش برگشت. انگار عادت داشت همه را متعجب کند. بعدها شهرت آوازه جهان علم شد... علامه ابوالحسن شعرانی که بزرگانی چون آیت الله جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی به شاگردی او افتخار می کردند. متخصصی زبر دست در فقه، اصول، فلسفه، منطق، عرفان، تفسیر، حدیث، کلام، طب، نجوم و .... و البته مسلط به زبان فرانسه و لاتین.... منبع: کتاب مهر استاد ╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗   @behesht_jahanam ╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝