هدایت شده از [ کانال بهشت و جهنم ]
اتفاق وحشتناک برای یک خانوم در غسالخانه تهران😳
😔واقعا شرم اور و تاسف باره😞
🔞فیلم دارای صحنه های خطرناک زیر18سال نبیند😰😰
باعث توبه هزاران نفر شده🔞😱
❗️دیدنش برهرمردو زن واجب است👇
https://eitaa.com/joinchat/702808080Cc374064beb
⭕️بخدا زندگیمو عوض کرده خیلی خطرناکه😰😭😱
👇ببینید👇
هدایت شده از [ کانال بهشت و جهنم ]
📌نبش قبر و انتقال جنازه به قم 😳😱
من مسئول پذیرش سازمان بودم.یک روز دوخانم میانسال حکمی مبنی بر نبش قبر جنازه یک خانم که چندماهی از دفنش میگذشت داشتند.میخواستندبنابر وصیتش اورا به قبرستان وادیالسلام قم منتقل کنند.از راننده خواستم جنازه را منتقل کندمشغول کارهای دیگهای شدم.بعد یک ساعت، راننده زنگ زدبا صدای بلند گریه میکرد گفت فلانی بیا!😳😭خواهش میکنم بیا😳😭 رفتم کنار امبولانس، با صحنه بسیار عجیبی مواجه شدم. جنازه ..😱😰
ادامه داستان باز شود...
ادامه داستان باز شود...
وقتی #اهل_جهنم داخل دوزخ شوند،
ملائکه عذاب با گرزهای آتشین بر سرشان زنند و به طرف قعر جهنم پرتابشان میکنند.
سوره حج
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
🌸🍃🌸🍃
مرد خسیسی به نام «شداد» در روزگاران پیشین زندگی می کرد. او مال زیادی جمع کرده بود و حتی لقمه ای از آن را با دل خوش نمی خورد!
وقتی مُرد، زنش، شوهر کرد و آن شوهر، شروع کرد به خرج کردن همه آن مال.
روزی زن شداد، با گریه به او گفت: «این اموال را شداد، با زحمت فراوان جمع کرد و حتی لقمه ای از آن را خودش نخورد!»
شوهر گفت: «نوش جانش آن چیزی را که خورد. اما کاش همان را هم که خورد، نمی خورد، و برای ما می گذاشت!»
شداد، شریکی داشت که او هم خسیس بود. وقتی این سخن به گوشش رسید شروع کرد به خرج کردن مالش. او هر روز مهمانی میگرفت و به مردم می گفت: «بخورید قبل از آن که شوهر زن شداد آن را بخورد!»
#مصابيح_القلوب
🌹دنیای مرگ و آخرت👇
🍃🌸{@margo_akherat}🌸🍃
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
📚 چرا برای اموات حمد میخوانیم؟
قیصر روم برای یکی از خلفای بنی عباس ، در ضمن نامه ای نوشت: ما در کتاب انجیل دیده ایم که هرکس از روی حقیقت، سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف باشد، خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام میکند ، و آن هفت حرف عبارتند از: « ث ، ج ، خ ، ز ، ش ، ظ ، ف »
ما هر چه بررسی کردیم ، چنین سوره ای را در کتاب های تورات و زبور و انجیل نیافتیم ، آیا شما در کتاب آسمانی خود ، چنین سوره ای را دیده اید؟
خلیفه عباسی دانشمندان را جمع کرد، و این مسئله را با آنها در میان گذاشت، آنها از جواب آن درماندند، سرانجام این سوال را از امام هادی علیه السلام پرسیدند.
🔶آن حضرت در پاسخ فرمودند:
آن سوره ، سوره « حــمد » است، که این حروف هفتگانه در آن نیست... پرسیدند: فلسفه ی نبودن این هفت حرف، در این سوره چیست؟
🔶حضرت فرمودند:
❶ حرف «ث» اشاره به «ثبور» (هلاکت)
❷ حرف «ج» اشاره به «جحیم» (نام یکی از درکات دوزخ)
❸ حرف «خ» اشاره به «خبیث» (ناپاک)
❹ حرف «ز» اشاره به «زقوم» (غذای بسیار تلخ دوزخ)
❺ حرف «ش» اشاره به «شقاوت» (بدبختی)
❻ حرف «ظ» اشاره به «ظلمت» (تاریکی)
❼ حرف «ف» اشاره به «آفت» است
خلیفه ، این پاسخ را برای قیصر روم نوشت.
قیصر پس از دریافت نامه ، بسیار خوشحال شد ، و به اسلام گروید ، و در حالی که مسلمان بود از دنیا رفت.
📔شرح شافیه ابی فراس
، مطابق نقل منتخب التواریخ ، ص 795
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
👌جرعه ایی معرفت
👈حواست باشه اگه جایی ازت تعریف کردند و تو را مدح و ستایش کردند یاد این سفارش پیامبر اکرم(ص) بیفتی👇
❣رسول اکرم (ص)
🌹ای علی! چون در پیش رویت از تو ثناگویی کردند، بگو:
(بارالها ! مرا بهتر از آنچه می پندارند قرار ده و آنچه را از من نمیدانند بر من بیامرز و به آنچه درباره ی من میگویند مؤاخذه ام مکن.)
📕(تحف العقول ، ص 23)
🌸اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً🌸
(بارالها عاقبت مارا عاقبت نیکو قرار ده)
📌نشر حداکثرث باشما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
15.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹مردم در آخرزمان
#نشانه_های_ظهور
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
#نکته
🔻#امام_علی (ع) از قول پیامبر(ص) می فرماید: "امتی که در میان آنها نتوان حق ضعیف را از قوی بدون بیم گرفت آن جامعه جامعه مقدسی نیست" [لن تُقَدّسَ أُمه لا یُؤْخَذ للضعیف فیها حقّه من القوىّ غیرمُتَتَعْتِعٍ].
#امام_علی ع با وجود آن که حاکم جامعه بود اما در حقوق شهروندی هیچ امتیازی برای خود نسبت به سایر شهروندان قائل نبود. به عنوان حاکم جامعه خود را با تک تک افراد جامعه برابر می دانست؛ یعنی حاکمیت یا مدیریت نه تنها حقی برای کسی ایجاد نمی کند بلکه برعکس تکلیف ایجاد می کند. در عهدنامه #امام_علی ع به مالک اشتر می فرماید: " که این حاکمیت را باید فقط یک فرصت بشمارید، فرصت خدمت کردن به بندگان خدا برای جلب رضای خدا. مبادا که بگویید که من هر آنچه که امر کنم دیگران باید فرمان پذیر باشند. " [نامه ۵۳ ]
در جای دیگر می فرماید :" الناس فی الحق سواء : مردم در حقوق شان برابرند". در این مورد می توان به قضیه معروف "عقیل و آهن گداخته " اشاره کرد .وقتی که در برابر اصرار برادر پیر و نابینایش، عقیل ، برای افزون طلبی، آهن گداخته ای را به دست او نزدیک می کند و در پاسخ به فریاد : دستم سوخت عقیل، امام ع فرمود : " تو طاقت آتش پاره ای از آتش های این دنیا را نداری آن وقت چگونه مرا به سوی آتش خدا می خوانی..."
و می فرماید :" الساکت عن الحق شیطانٌ أخرس : کسی که در مقابل زیر پا گذاشتن حق سکوت می کند و سخن او چه بسا بتواند حق را به حقدار برساند شیطان لال است". نکته ی این سخن اینست که : در نزاع حق و باطل نمی توان بی طرف ماند .
در اولین روز خلافت، خطاب به #خواص_جامعه می فرماید : " به خدا سوگند اگر ببینم پول هایی که به ناحق از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده شده حتی اگر صرف خرید کنیز و یا پرداخت مهریه زنانتان شده باشد آن ازدواج را فسخ و آن کنیز را آزاد می کنم و آن پول های به ناحق بخشیده شده را به بیت المال برمی گردانم" و این سیاستی بود که زمینه سه جنگ را علیه #امام_علی ع فراهم کرد.
*جان کلام این که: مبنای مشروعیت حکومت از دیدگاه #امام_علی ع احقاق حق است ؛
و این نکته ای قابل تامل است که هنوز در جامعه ی ما حقوق متقابل حکومت و مردم، شفاف نیست و راهکارهای استیفای این حقوق متقابل برای یک شهروند در جایی که حقش ،از طرف مسوولین و مدیران، زیر پا گذاشته شده وجود ندارد تا بتواند در کمترین زمان حقش را بگیرد
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن مردم با چشم برزخی به شکل سگ و گرگ توسط میت
📌نشر حداکثرث باشما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
روزی حلال
💎مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد. چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه اش رفت.
چوپان بعد از آن روز که بی کار شده بود، دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نکرد ولی پول اندک چوپانی اش را نگه داشت و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید!!
در آن روستا که چوپان زندگی می کرد مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان نجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند. هنگامی که وعده سفرش فرا رسید، مردم مثل همیشه پیش او رفتند و هر کس مقداری پول به او داد و کالای مورد نیاز خویش را از او طلب کرد.. . چوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خرید کند. لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از نزد تاحر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد.
تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت: با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود ، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند. صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش بر می گشت .. در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت ، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد . تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟ مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند. و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند. آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن آن طلا اعلام آمادگی کردند . هنگامی که تاجر از تصمیم آنان اطمینان حاصل کرد، با خواسته ی آنان موافقت کرد که گربه را به مقدار وزن آن طلا بفروشد. چنین شد و تاحر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت: خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی. در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝