دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک شهید🍃👇
✍🏻یکی از دوستان شهید خرازی میگوید :
حسین خرازی تصمیم به ازدواج 💍گرفته بود و برای عمل به این سنت نبوی از مادر من مدد جست😍
او با مزاح به مادرم گفته بود كه:
«من فقط 50 هزار تومان پول دارم و میخواهم با همین پول خانه و ماشین بخرم و زن هم بگیرم!»😅😁
بالاخره مادرم پس از جستجوی بسیار، دختری مؤمنه را برایش در نظر گرفت👌🏻
و جلسه خواستگاری وی برقرار شد و آن دو به توافق رسیدند.💐
او كه ایام زندگیاش را دائماً در جبهه سپری كرده بود اینك بانویی پارسا را به همسری برمیگزید.🧕🏻💍
مراسم عقد آنها در حضور رهبر كبیر انقلاب امام خمینی (ره) برگزار شد.😍❤
لباس دامادی او پیراهن سبز رزم بود.💚
دوستانش به میمنت آن شب فرخنده یك قبضه تیربار گرنیوف را به همراه 30 فشنگ، كادو كرده و به وی هدیه دادند😅
و بر روی آن چنین نوشتند:👇🏻 «جنگ را فراموش نكنی!»☺
فردا صبح حسین با تكیه بر وجود شیرزنی كه شریك زندگی او شده بود به جبهه بازگشت...😍🌱
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک داستان🍃👇
خاطره ای از خسرو شکیبایی
قشنگه مطالعه کنید..
عاقبت پدرم بعد از ماه ها اقامت در تبريز، با زن عقدي خويش به تهران باز مي گردد . بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صداي نيمه بلند مي گويد :
طلعت ... طلعت كجايي ...؟ سلام آقا ..خوش آمديد ... برو طبقه دوم .... يكي از اتاق ها را آماده كن . از اين به بعد ايشون با ما زندگي مي كنه . طلعت هم بلافاصله اطاعت امر مي كنه و يكي از اتاق هاي بزرگ آفتاب گير را براي اين تازه عروس آماده مي كند .
مادر به خاطر فضاي مرد سالاري ، هرگز جرآت نمي كند از پدر در مورد اين تصميمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگي مشترك ، عروس خانم فرزندي پسر به دنيا مي آورد كه سرخ و سفيد و تپلي است . ولي مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنيا آورده بود ، يا سر زا رفته بودند و يا در همان كودكي فوت كرده بودند . و از اين كه هووي تازه وارد صاحب فرزندي سالم و سفيد و تپلي است ، غصه مي خورد . اما به خاطر اعتقادات خيلي محكمي كه داشت ، هرگز حسودي نمي كند .
بله ، همان طور كه اشاره كردم ، مادر من واقعآ زني معتقد و مومن بي ريا بود . به اعتقاد مادر ، تنها گناه كبيره اي كه انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گريه وزاري و توبه مي كرد ، اين بوده كه در كودكي براي عبور از خيابان ، پاسباني دست او را گرفته و از خيابان عبورش داده بود .
با اين طرز تفكر و اعتقاداتش بود ، كه يك روز رو به در گاه خداوند مي كند و خطاب به او مي گويد :
خدايا .... پروردگارا ... خودت شاهدي كه هرگز ( جز يك بار ) قصور از فرمان تو نكرده ام. و شب روز به عبادت مشغول بودم . آيا اين عدالت است كه هووي من نيامده صاحب يك فرزند كاكل زري بشه ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدم ؟
خدايا تنها خواهشم از تو اين است كه تنها يك پسر به من بدي ..... پسري كه :
سياه باشه .... زشت باشه ..... اما سالم باشه ....
و بدين سان خدا دعاي اين زن مومن را پذيرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزند سياه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء كرد .. پسري كه در فاميل شكيبايي ، تنها اوست كه پوستي تيره دارد .
خاطره خسروشكيبايي از زبان خودش
👤 رسول مختاری پور
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره 🍃👇
ما هر سال شب یلدا رسم داریم یکی از برادرای خانواده شام بدن پارسال نوبت عموی بنده بود که خیلی جدی و اینا 🙇♀ما هم از ایشون خیلی حساب میبریم
مادر بنده با گوشی من زنگ زده بود به با همین عموم یکاری داشتن که جواب ندادن
این عمو هم بعد اینکه شماره ناشناس رو میبینن به دلیل شغلشون تماس میگیرن که شاید کاری چیزی باشه😫
منم مادرم خونه نبود و شماره هم ناشناس گوشی رو برداشتم عموم برداشت ولی من متوجه نشدم عموم بوده🤦♀
امدم گفتم سلام شما ؟؟
(اینم بگم که ما لریم و کلا خانواده مون لری صحبت میکنن من بینشون تو لری حرف زدن ضعیفم فارسی صحبت میکنم )
ایشون هم پشت تلفن بخاطر فارسی حرف زدن من فارسی حرف زدن
و من متوجه نشدم عموم بودن 😖
ایشون گفتن شما به من زنگ زدین منم فکر کردم مزاحمی چیزی هستن گفتم که که منو مسخره کردی شما به من زنگ زدین اینا بعد گفت که نه شما زنگ زدین من جواب ندادم فکر کردم کاری چیزی بوده گفتم میشه خودتون رو معرفی کنید گفتن که من فلانی ام و جرثقیل دارم من هم فهمیدم ایشون عموم بودن گفتم وای عمو من برادر زادتم گفت تو نرگسی گفتم بله گفت من ده دفعه به بابای تو گفتم نزاره فارسی حرف بزنی حداقل با معمولی صحبت کن که بشناسیمت
و بعد این اتفاق که گوشی رو قطع کردیم شب یلدا کلی منو نصیحت کردن و کل خوانواده به من خندیدن که تو عموی خودتو نشناختی😶😐😂😂
نتیجه اخلاقی هیچوقت شماره ناشناس جواب ندین😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تلنگر🍃👇
فقط یک نگاه
درست یک هفته بعد از مراسم عروسی آمده بودند برای طلاق!
زن هاج و واج بود و با صدای بلند گریه می کرد اما مرد خونسردانه و بی توجه به اشک های جان سوز زن نشسته بود.
-چرا می خوای طلاقش بدی؟
وقتی این سوال را از مرد پرسیدم نیشخندی زد و گفتː
-عاشق یکی دیگه شدم. شب عروسیم دیدمش...
عروسی شان در یک باغ بود. زنانه و مردانه.می گفت معشوقه جدیدش دوست نزدیک همسرش است.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
نظر شما برای مریم
❣❣❣❣❣❣
نمیدانم از گفتن اتفاقات زندگیش چه هدفی دارد
امیدوارم برای توجیه کارش نباشد ویا دلخوشی به نظرات دیگران که حق را به او میدهند که خودش را فریب دهد که تنها مقصر نیست
او میتوانست برای محمد آرایش کند وبرای او دلبری کند واو به محمد بگوید دوستت دارم ولی تمام اینکارها را برای مردان هیز ونامحرم خرج کرد وخودش را نابود کرد
حتی آن پیرمرد هم مقصر نیست چون هرکسی گناه خود را به دوش میکشد
او تنها خودش مقصر است
او هیچ بهانه ای ندارد چون تعهد به فردی داده بود وزن شوهر دار حق حرف زدن با نامحرم را هم ندارد چه برسد خودش را در اختیار او بگذارد حتی برای کمبود محبت
وبه قول خودش تشنه ای بوده که مردان هیز او را سیراب میکردند اگر چه همان هم گناه بوده ولی قبحش کمتر از رابطه جنسی است وچون شوهرش با او رابطه جنسی داشته ودر آن زمان او را بغل میکرده پس کمبود رابطه جنسی نداشته که توجیه میکند
او ۵ سال فرصت داشته تا پشیمان شود ولی حتی تلنگرهای خدا توسط مردان ناپاک هم روی او تاثیر نکرد
حتی آنها هم دلزده میشدند از زنی که به شوهرش خیانت میکرده وقطع رابطه از طرف آنها بود واو هنگامی که حامله شد وفرزندش را به دنیا آمد وهر زنی مثل کودکی است که تازه متولد شده وهیچ گناهی نداردولی باز هم بخودش نیامد وراهش را ادامه داد
و فرصت وتلنگر آخری موقعی بود که محمد احساس پشیمانی کرد واز او خواست که باهم خوب شوند ولی از این فرصت هم که خدا به او داد برای آشکار نشدن گناهانش استفاده نکرد وبه جای اینکه عاشقانه های محمد را ببیند وبشنود دوباره حرام را بجای رابطه ی حلال ، اتنخاب کرد و اینجا بود که خداوند مهربان هم پرده ستاریتش را برداشت تا مریم بخود آید
همه میگویند نرگس گناه او را آشکار کرده ولی مریم خودش باعث شد برای اینکه دلش خنک شود آبروی خود را برد میتوانست به نرگس واقعیت را نگوید
ودوباره خدا اینجا از طریق نرگس به او چند ماه فرصت داد ولی امان از خود خواهی...
نرگس به او هشدار دادوگفت: به هر قیمتی اورااز زندگی برادرش بیرون میکند وندا هم گفت که محمد دیوانه میشود ولی مریم فقط خودش را در نظر گرفت
نه فرزندش را ونه محمد را در نظر داشت واو بود که باعث جنون محمد شد وبی کسی فرزندش
چرا فکر میکنید برای فرزندش مادری میکرد او حتی فرزندش را هم نمیخواست اگر او را دوست داشت از زندگی محمد میرفت تا فرزندش در کنار محمد که پاک بود وروزی حلال میخورد، خوشبخت شود
خدواند ۴ سال به او فرصت داد که مادری کند ولی او بچه اش را در خانه میگذاشته ودنبال هوا وهوسش بوده ......
من فکر میکنم محمد که به جنون کشیده شد باور نمیکرد مریمی که شب عروسی از برگ گل هم پاکتر بوده اینکار را کرده باشد .
من نوعی هم اصلا هنوز نمیتوانم باور کنم ومیگویم این قصه هایی است که مریم سر هم کرده برای بجنون کشیدن محمد
اصلا قانون اسلام وحتی محمد را هم درنظر نگیریم مگر میشود انسان هیچ ارزشی وهیچ کرامتی برای خودش قائل نباشد
حتی بقیه هرزه ها هم به اندازه پولی که در قبال این عمل زشت میگیرند برای خود ارزش قائل بودند
به نظر من اینقدر انتقام گرفتن چشمش را کور کرده بوده که که خودش را اشغال فرض میکرده وارزشی برای خودش هم قائل نشدوفقط هدفش انتقام بوده واز همان اول هم که شروع کرد بقول خودش قصد داشته محمد را بجنون بکشد واو را مقصر می دانست
در صورتی که محمد هم قربانی این تصمیم بود
👈🏻 از مریم میخواهم اگر آرامش میخواهد بخدا برگردد وتنها خودش را مقصر بداند تا بتواندتوبه واقعی کند
که مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در حکمت ۴۱۷ می فرماید
به مردى كه در حضور او استغفر الله گفته بود، فرمود: مادرت در عزايت بگريد، آيا مى دانى استغفار چيست؟ استغفار درجه بلند مرتبگان است و آن را شش شرط است، نخست پشيمانى برگذشته. دوم، عزم بر ترك بازگشت به طور هميشه. سوم، اين كه حقوق مردم را ادا كنى تا با خداى عارى از هر گناهى ديدار نمايى. چهارم، هر واجبى را كه بر عهده تو بوده و انجامش نداده اى، به جاى آورى. پنجم، آنكه گوشتى را كه در گناه بر پيكرت روييده، در غمها و اندوهان آب كنى تا پوستت به استخوانت بچسبد و ميان پوست و استخوان گوشت تازه برويد. ششم، جسم خود را رنج طاعت بچشانى، همچنان، كه بر او حلاوت معصيت چشانده بودى. در اين هنگام بگوى: استغفر الله.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووون:
❣❣❣❣❣
مکرر میشود هر روز، عشق تو درون دل
ولی تکرار و تکراری نخواهی شد برای من...
#سارا_یوسفی
🖇💌
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
سلام
درباره مریم
❣❣❣❣❣
شاید این اتفاق برای هر یکی از ما اتفاق میفتاد یا بیفته هیچکس نمیتونه کس دیگه رو مقصر بدونه شاید خدا خواسته تااز طریق مریم خواهر محمد رو امتحان کنه شاید این اتفاق برعکس بود .آیا باز مریم همین کاری که خواهر محمد باهاش کرد رو انجام می داد؟
من اینجا نمیگم مریم نباید اینکار رو میکرد چون انسان جایز الخطاست و لذت شهوت زیاد بخصوص اگه عادت بشه
مریم در این زندگی هیچ حامی نداشته هیچ محبتی ندیده وقتی پدرش اونو بخاطر بدهی تحمیل میکنه ب پسر عموش یا بخاطر بدهیش باعث میشه مریم طلاهاشو بفروشه یا هر دفعه ک این دختر بهشون پناه برده با سرکوفت مواجه شده مسلما ب محبت بیرون از خونه جذب میشه مسلما ب بی راهه کشیده میشه
خدا از سر تقصیرات خواهر محمد بگذره که باعث بدبختی و بی آبرویی چندین خانواده شد اگه سکوت میکرد چنین نمیشد چطور دلش آمد علاوه بر اینکه زن برادرش بود همخونش هم بود شک ندارم اقده داشته
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک شهید
❣❣❣❣❣
بعد از نماز صبح، زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام خواند،
پرسیدم: مگر شهادت حضرت زهراست؟ گفت: نزدیکه! وقتی خواست برود، پسرم حسین (که کوچک بود) گریه کرد.
بردش بیرون، چیزی برایش خرید و آرامش کرد، گریه ام گرفت،
گفتم: تا کی ما باید این وضع را داشته باشیم؟
گفت: تا حالا صبر کرده ای، باز هم صبر کن، درست می شه!
همسر شهید میثمی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿