eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
#درد_دل_سمیرا #ارسالی_اعضا
گفتم فریبا من نامزد پیمانم حالا خوب شد دست از سر من بردار خواهش می کنم برو.گفت نداره من از راننده تو سوال کردم،برو دنبال کارت .همین جورپشت سرم می اومد.استادجمالی رو دیدم که اوهم داشت میرفت ازدانشگاه بیرون،تادیدم گفت داری میای مطب؟گفتم بله آقای دکتر شما برین من خودمو می رسونم.روزای شنبه هیچوقت پیمان دنبال من نمی اومد چون کارش تو کارخونه زیاد بود.پریسارودیدم که توماشین نشسته بود.توماشین نشستم و راه افتادیم ،پریساگفت خیلی استرس دارم.دکترداروهایی که پریسامیخورد رو قطع کردوخودش براش دارونوشت وگفت پانزده روزدیگه بیاید.داروهای پریساروگرفتیم ورفتیم .همش دلم شور می زد باز پیمان ناراحت بشه ،به راننده می گفتم تندتر برووقتی رسیدیم .پیمان رو روی پله هابود با خوشحالی بهش نگاه کردم و دیدم خیلی عصبانیه .تارفتم تو هال پیمان اومد جلو ومچ دستم رو محکم گرفت و جلوی عمه و مرضیه وپریسا منو بکش بکش برد بالا . گفتم دستمو ول کن.خودم میام.می لرزیدم وباورم نمی شد برای یک بیرون رفتن باپریسابا من این رفتار کنه من رو برد تو اتاقش در و بست و گفت لطفا توضیح بده که نمی تونم خودمو کنترل کنم.گفتم می خوام برم ولم کن.تو چه حقی داری باهام این رفتار می کنی .پریسا و عمه اومدن داخل.پریسا داد زد به تو چه دلمون می خواد بریم بیرون تو سر پیازی یا ته پیاز،پیمان گفت خواهش میکنم شمابریدبیرون‌من باسمیرا کار دارم.خیلی دلم برای خودم سوخت وگریم گرفت.باگریه من پیمان گفت بشین حرف بزنیم. از ترسم نشستم .در زگرو باز کرد و گفت شما برین ما میخوایم مثل دو تا آدم حرف بزنیم ،پریساگفت آخه به تو چه،چرا سمیرا باید توضیح بده من میدم.. می خوای بدونی‌ما کجا بودیم ،خودم بهت میگم.عمه اومدبغلم کردوگفت فقط میخواستی گریه بچه رو بیرون بیاری.خودم عمه ازت معذرت میخوام.بااین حرف عمه پیمان باتندی به پریساگفت بگوکجا بودین؟پریساگفت مطب دکتر.پیمان گفت حتمادکترجمالی.پریساگفت آره تو از کجا می دونی ؟ گفت میدونم، برای چی هر روز میرین اونجا ؟پریساگفت کی بهت گفته،توکه جاسوسی بلدنبودی.عمه گفت دکتر برای چی رفتین ،چراچیزی به من نمیگید.گفتم پریسابزارخودم‌ همه چی رومیگم.نشستم وهمه چی رو در مورد استادجمالی تعریف کردم وگفتم امروزهم ساعت چهارنوبت داشتیم.عمه گفت خوب به من یواشکی میگفتی.گفتم آخه عمه پریسا ازم خواسته بودحرفی نزنم. پیمان سرش پایین بود،ازصداش معلوم بودخیلی ناراحته گفت چند وقته هر وقت میرم دنبال سمیرا،فریبا میگه الان داشت با دکتر جمالی حرف می زد یا الان تو کلاس با هم خلوت کردن. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃🍃🍃 عاشقانه ای به سبک شهدا
زندگی به سبک شهدا و در کنار شهدا . . 🌸🍃 همیشه در خانه کمک می‌کرد. قرار بود وقتی در جبهه هست من در خانه کار سنگین انجام ندهم و ایشان برگردد و کارها را با هم انجام دهیم. اگر لباسی می‌‌شستم. او در کنارم آب می‌کشید و با هم پهن می‌کردیم. کارها را با هم تقسیم می‌کردیم. به من می‌گفت: «قرار نیست شما برای من کار کنی و من شما را به زحمت بیندازم. اگر کاری هم در خانه انجام می‌دهی، وظیفه‌ات نیست بلکه لطف می‌کنی.» همیشه وقتی از منطقه به خانه می‌آمد و من در خانه نبودم، پشت در می‌ایستاد و در را باز نمی‌کرد. من می‌گفتم: «شما که کلید داری پس چرا داخل نمی‌روی؟» می‌گفت: «نه عیال جان! دوست دارم شما در را برایم باز کنی. اگر شده ساعت ها هم پشت در می‌ایستم تا شما بیایی و در را باز کنی.» یادم هست یکبار من مسجد بودم و وقتی بازگشتم دیدم کنار در ایستاده است. من گفتم: «می‌رفتی داخل.» گفت: «نه؛ مگر می‌شود من همسر داشته باشم و در را خودم باز کنم.» .(زهرا بغدادی همسر شهید سید یحیی سیدی) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶 سلام من آزاده هستم
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 سلام من آزاده هستم
با سلام من آزاده هستم. همسرم در یک شرکتی مشغول کارند تا چند سال پیش از کارشان راضی بودند وهیچ دغدغه وناراحتی بابت کار نداشتند .ولی از موقعی که سر پرست شرکت عوض شده دیگه روزگار کارگرها سیاه شده این سرپرست بد جنس به نامردی هر چه تمام اذیتشان میکنه ونان خیلی ها رو بریده و کارگرهای قدیمی رو فراری میده وبه جاش هر چی فامیل وآشنا را جایگزین میکنه حتی طرف به خاطر سلام ندادن اخراج شده یعنی واقعا دیگه تحمل همچین آدم مزخرفی رو ندارن . یعنی همسرم بعد از چند سال سابقه دیگر بریده است ودیگه انگیزه ای برای رفتن به این کار و روبرو شدن با این آدم بی شعوررو نداره دیگه خونه که میاد بی حوصله وعصبی شده و منو و بچه ها رو عاصی کرده بعلت نبود کار هم نمیشه شغلش رو تغییر بده ..آیا کسی راهکاری یا دعایی سراغ داره که این آدم خود به خود از این کار بره...منتظر پیشنهادتون هستم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
حسادت همسران 🌸🍃 اگر یه موقع هایی میبینید که همسرتون نسبت به کسی حسادت میکنه و به خاطر حسادتش به اون فرد عکس العمل نشون میده یکی از راهای کم کردن این نوع حسادت افزایش دادن عزت نفس همسرتونه. 🎯چطوری؟ از همسرتون تعریف کنید .مخصوصا در مورد اون ویژگی هایی که میبینید نسبت بهشون بر روی اون فرد حساسه. بهش میدون بدید که کارهایی رو انجام بده که با انجام اون کارها پیش شما خودش رو نشون میده. اگر همسرتون احساس کنه که بهش اعتماد دارید و اون رو در همه موارد قبول دارید و ترجیهش میدید خودش رو کمتر در معرض حسادت و مقایسه با دیگران قرار میده @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🎶♥️🎶 طولانی ولی خواهش میکنم گوش کنید🙏🏻❤️ من یه دختری 17 ساله بسیار زیبا و خوشتیپم
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃 برای اون دختر 17 ساله بسیار زیبا و خوشتیپ - عسل خانم . اینو میگم برای خیر دنیا و آخرتت . برو مشهد زیارت امام رضا علیه السلام . با امام درد و دل کن و حرف بزن . ی همسر و عشق نیکو از امام طلب کن . همسری و عشقی که خود امام رضا علیه السلام براتون پسند کنن و انتخاب کنن . و به امام قول بدید که توی کوچه و خیابون و ... دنبال عشق و همسر نباشید . بهترین نتیجه رو میگیرید . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🍃 من مث بقیه آدما نیستم گیرای الکی بهت بدم بگم چرا زود جواب نمیدی ، چرا آنلاینی سین نمیزنی چرا امروز بهم زنگ نزدی ، چرا دیر برداشتی گوشیو چرا بدون شب بخیر خوابیدی ، چرا تا فلان ساعت بیدار بودی من می‌خوام تو همون طوری که راحتی زندگی کنی ، هر وقت سرت شلوغ بود دیر جوابمو بدی ، هر وقت دستت بند بود سین نزنی و به کارت برسی ، هر وقت حوصله‌ حرف زدن نداشتی اصلا زنگ نزنی ، هر وقت خسته بودی زودتر بخوابی ، نمی‌خوام چشمای قشنگت بخاطر "شب‌بخیر" گفتن به من بیشتر خسته بشن می‌خوام همون طوری که تو حالت بهتره پیش بره ، می‌خوام همون کاری که اذیتت نکنه رو بکنی ، من فقط می‌خوام تو آروم باشی و روبه راه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 همسر يکي از فرمانده‌هانِ پاسگاه، که به تازگي ازدواج کرده، و چندين ماه از زندگي‌شان، دور از شهر و بستگان، در منطقه‌ی خدمتِ همسرش مي‌گذشت، بدجوري دلتنگِ خانواده‌ی پدري‌اش شده بود.. او چندين بار از شوهرش درخواست مي‌کند که براي ديدنِ پدر و مادرش، به شهرشان، به اتفاقِ هم، يا به تنهايي مسافرت کند، ولي شوهرش، هربار، به بهانه‌اي از زير بارِ موضوع شانه خالي مي‌کرد.. زن که در اين مدت، با چگونه‌گيِ برخوردِ مامورانِ زير دستِ شوهرش، و مکاتبه‌ی آن‌ها برايِ گرفتنِ مرخصي و سایر امورِ اداری، کم و بيش آشنا شده بود، به فکر مي‌افتد که حالا که همسرش به خواسته‌ی وي اهميت نمي‌دهد، او هم به‌صورتِ مکتوب، و همانندِ سایرِماموران، براي رفتن و ديدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصي بکند. پس دست به کار شده و در کاغذي، درخواستِ کتبي‌ای، به اين شرح، خطاب به همسرش مي‌نويسد: از :سمیرا به :جناب آقای حسن . . . فرمانده‌ی محترم پاسگاه . . . موضوع : درخواستِ مرخصی احتراما به استحضار می رساند که اين‌جانب سمیرا ، همسرِ حضرت‌عالي، که مدت چندين ماه است، پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگانِ خود هستم، حال که شما به‌دليلِ مشغله‌ی بيش از حد، فرصتِ سفر و ديدار با بستگان را نداريد، بدين‌وسيله از شما تقاضا دارم که با مرخصيِ اين‌جانب، به مدتِ 15 روز، براي مسافرت و ديدنِ پدر و مادر واقوام و به دلیل نداشتن روحیه خدمتی، موافقت فرمایيد.... با احترام همسر دلبند شما سمیرا و نامه را در پوشه‌ی مکاتباتِ همسرش مي‌گذارد... چند وقت بعد، جوابِ نامه، به اين مضمون، به دست‌اش رسید: سرکار خانم سمیرا همسر عزیز من عطف به درخواستِ مرخصيِ سرکارِ عالي، جهت سفر، برايِ ديدار با اقوام، بدین‌ وسیله اعلام می‌دارد، با درخواستِ شما، به‌ شرطِ تعیينِ جانشين، موافقت مي‌شود.... فرمانده‌ی پاسگاه . . .😜😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 زندگی دو نفر از هم پاشید به همین راحتی🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دنیای بانوان❤️
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 زندگی دو نفر از هم پاشید به همین راحتی🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دوستای عزیزم خانومی تعریف میکردن که دیوونه وار با همسرشون عاشق و معشوق بودن اما ناگهان همسرشون نسبت بهش سر شد و حتی شب پیشش نمیخوابید و به حد مرگ میزدشون اخر هم طلاق گرفات بعد از مدتی خانم تو بالش خودشون دعایی پیدا کردن نشون یه دعانویس دادن و اون اقا گفت این دعا رو برای سردی بینشون گرفتن بعد هم باطلش کرد به محض باطل شدن اقا دیوانه وار برگشت سمت خانم و گفت هیچی ازون دوران یادش نمیاد و مجددا ازدواج کردن بعدها خواهرهای ناتنی خانم اعتراف کردن که کار اون ها بوده اگر میگید هیچ قدرتی بالاتر از الله نیست پس چرا زندگی این دو جوون اینجوری از هم پاشید ؟ یعنی به این راحتی زندگی دونفرو میشه از هم پاشوند؟ اگه اون دعا تو بالش پیدا نمیشد چی ؟ ‌‍‌‌@beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿