eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبح بخیر خواهر عزیزم ک پیغام برای من گذاشتید ک دختر خواهرتون35ساله اس و ازدواج نکرده گلم اصلا نظر اشتباهی ندادم الان این دختر خانم داره ب افسردگی میرسه چ مشاوره ایی برن وقتی پسره اینهمه کوچیکش کرده و ........ برن مشاور با ۴ تا حرف ی مدتی پسره خوب بشه بعدش روز از نو روزی از نو وقتی ک از روز اول دختر خانم با دخترای تهرانی مقایسه میکنه شما رو بعنوان ی زن ب فکر نمیبره ک الان خوش خوشانه و اول عشق و حاله اینطور دلشو زده و چشم و فکرش پیش دخترای دیگه اش چطور ذهن فاسدش با حرف و پا درمیونی درست کرد؟ نتیجه اش میشه اینهمه خ یانت های رنگارنگ کشورمون و بچهای بی گناه طلاق . اگر تو چیزای دیگه اختلاف نطر داشتن بله بامشاوره حل میشد اما ب خداوندی خدا مردی ک چشمش ه رزه و فکرش خرابه و تنوع طلب هست فقط و فقط با مرگ درست میشه . مگر خوشبختی کامل تو ازدواج کردنه اینهمه خانم تو گروه دارن از ازدواج های ناموفق و زندگی کوتاهشون میگن هنوز درس عبرت نشده . کنکور قبول بشن بعد خواستگاران س ینه چاک تشریف بیارن حداقل دختر خانم تایم آزاد تری داره و با اعصاب آروم تری پذیرا همه چیز هست . دختر کنکوری ک وقت ی حمام درست و حسابی نداره چطور وقت بزاره برا نامزدش و دلبری کنه و بزک دوزک کنه برا اقا پسره ک بهش خوش بگذره با عرض معذرت خواهرزاده شما طرز تفکراتش اشتباه بوده ک ب این روز افتاده بعد مگر میشه با این همه جمالات وکاملات ک وصف کردی خواستگار نداشته صدرصد خوب و بد و زشت و زیبا کردن چرا افسردگی گرفتن؟ب مشاور مراجعه کنه درمان بشه و ی کاری برای خودش دست و پا کنه یعنی نمیتونه معلم خصوصی بشه تو منزل درس بده دختری ک داره درس میخونه و کنکور میده چطور تو پروسه خواستکاری و نامزدی بیفته؟؟؟؟؟؟؟؟ چون دختر خودم هم این دوران گدرونده ی مهمانی کوجولو کلی ذهن و فکرشو مشغول میکرد و از درسش عقب میفتاد وای اگر نامزد بازی .......پیش میومد الان دیگه دانشگاه دولتی با بهترین رتبه نبود . ی دختری میبینی ازدواجی هست و الکی چهارتا کتاب جلوش گذاشته خوب پس فرقی نمیکنه براش اما ی دختر دیگه ک هدف داره تو یکسال کنکور بهتر ب فکر درس و مشقش باشه ن نامزدی و هزار و یک مشکل .......... اینه ک ب ما میگن جهان سومی اعتماد بنفس وخوشبختی و حال خوبو .......همه چیز دختران ایران زمین و تو ازدواج میبینیم بخدا اینطور نیست . البته دیگاه و نظر من بعنوان ی مادر این هست استادان اهل علم و قلم لطفا تو این زمینه ما رو راهنمایی کنن شاید طرز تفکرات من اشتباه هست؟ ی چالش جدید 👆👆👆 ننه علی اهوازی😘 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام ببخشید مشاوره میخواستم من ۱۶ سالمه از اونجا شروع میشه که دو سال پیش با پسری آشنا شدم کم کم فهمیدم از آشناهای مامانمه و باهم وارد آشنایی شدیم خیلی همو دوست داشتیم و ‌‌
روز به روز دوست داشتنمون بیشتر می‌شد ولی میترسیدم به خانوادم بگم آخه خیلی رو قضیه اینا حساسن یک روز خانوادم متوجه شدن که باهاش در ارتب اطم و دوسش دارم نزاشتن باهاش بمونم و گفتن در اولین فرصت عروست میکنیم ... فک میکردن برا آبرو ریزی اومده خلاصه که گوشیو ازم گرفته بودن پس دادن منم چون خیلی بهش وابسته شده بودم و دوسش داشتم دوباره بهش پیام دادم ولی بعد چند روز خاستگاری سر و کلش پیدا شد مامان بابام قبول کردن که باهاش ازدواج کنم ولی من اصلا راضی نبودم و روز و شب گریه میکردم دلم نمیومد به علی (دوستم) بگم دلش بشکنه یا ازم دلخور بشه یک روز شنیدم مادرجانم با مامانم حرف میزدن که براش (من)دعا بگیریم فراموشش کنه خودمم نمیدونم چیشد از علی دور شدم و خاستگارو قبول کردم و اتفاقا خاستگاره پسر عموی علی بود تا گذشت امسال که دو سال از اون دوران میگذره و تو عقدیم یهو یاد علی افتادم رفتم پیویش چک کنم که دیدم پیام داده بخدا خیلی دوسش دارم اونم دوسم داره میدونم ولی موندم چیکار کنم تو این دو سال کلن آدم دیگه ای شدم هیچ ذوقی برای ادامه زندگیم ندارم بدون علی به شوهرم فقط یک وابستگی کوچیک دارم ولی عشق واقعی رو تو علی میبینم نمیدونم چیکار کنم برگردم به علی یا با شوهرم بمونم میدونم زندگیم با شوهرم هیچ ذوقی نداره خوب نیس دوسش ندارم و احساس میکنم اونم بخاطر ه وس میخاد منو هنوزم که ۱۶ سالمه اختیارم زیاد دست خودم نیس دست خانوادمه نمیدونم با چه دلیلی از شوهرم جدا بشم نمیتونم بگم دوسش ندارم علیو دوس دارم چون مطمئنم نمیزارن لطفا کمکم کنید چیکار کنمم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام بر شما بزرگوار بنده برای چالش کار منزل که خانوما انجام میدن پیام میذارم☺️ ‌ ‌‌
بنده از سن بیست و پنج سالگی شروع به کار کردم با ماشین بافندگی وبقدری ماهر شدم که زیرزمین خونمونو گذاشتم برای کارگاه بافندگی سه تا ماشین داشتم و یه ماشین ضخیم دوزی هم گرفتم وکار میکردم اون پول هایی رو که از بافندگی دریافت میکردم بسیار برکت داشت😄 برای خونمون هم هر وقت میخواستم چیزی جدید بخرم با همسرم شریکی پول می‌ذاشتیم ومیخریدیم .چقدر ذوق داشتیم برای خریدن وسایل نو یادمه وقتی که فرش خوب یه جفت قرمز مشهدی خریدیم کلی ذوق کردم ودرب اتاق پذیرایی رو میبستم که کثیف نشه😁چون دوتا پسر شیطون داشتم وقتی مهمون برام میومد ونمیتونستم کار مردم رو ببافم میذاشتم مهمونام که میرفتن بعد میشستم پشت ماشین بافندگی تا اذان صبح کار میکردم البته بگم جوونی بود وتن سالم ودلخوش برای بچه های دبستانی مقنعه ی بافتنی برای زمستون میبافتم یه بلوز هایی میبافتم که بصورت هفتی توری بود وبا قلاب براش تور میبافتم خلاصه کنم به نظرم خانوما اگه تو خونه کار کنند هم به زندگیشون میرسن وهم به بچه ها وهمسرشون هم یه پولی در میارن که بتونن برای خودشون خرج کنند تا سن سی و پنج سالگی که الحمدلله وضع زندگیمون خوب شد و دیگه نیازی به کار نداشتم کارمو تعطیل کردم همیشه شاکر خدا هستم که زمانی که نیاز بود کار کردم وبا همسرم زندگیمون و ساختیم😃 البته الان دیگه صاحب عروس و نوه شدم وگه گاهی برای نوه هام لباس با دست میبافم😊 با تشکر از چالش شما @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام بر شما بزرگوار بنده برای چالش کار منزل که خانوما انجام میدن پیام میذارم☺️ ‌ ‌‌
بنده از سن بیست و پنج سالگی شروع به کار کردم با ماشین بافندگی وبقدری ماهر شدم که زیرزمین خونمونو گذاشتم برای کارگاه بافندگی سه تا ماشین داشتم و یه ماشین ضخیم دوزی هم گرفتم وکار میکردم اون پول هایی رو که از بافندگی دریافت میکردم بسیار برکت داشت😄 برای خونمون هم هر وقت میخواستم چیزی جدید بخرم با همسرم شریکی پول می‌ذاشتیم ومیخریدیم .چقدر ذوق داشتیم برای خریدن وسایل نو یادمه وقتی که فرش خوب یه جفت قرمز مشهدی خریدیم کلی ذوق کردم ودرب اتاق پذیرایی رو میبستم که کثیف نشه😁چون دوتا پسر شیطون داشتم وقتی مهمون برام میومد ونمیتونستم کار مردم رو ببافم میذاشتم مهمونام که میرفتن بعد میشستم پشت ماشین بافندگی تا اذان صبح کار میکردم البته بگم جوونی بود وتن سالم ودلخوش برای بچه های دبستانی مقنعه ی بافتنی برای زمستون میبافتم یه بلوز هایی میبافتم که بصورت هفتی توری بود وبا قلاب براش تور میبافتم خلاصه کنم به نظرم خانوما اگه تو خونه کار کنند هم به زندگیشون میرسن وهم به بچه ها وهمسرشون هم یه پولی در میارن که بتونن برای خودشون خرج کنند تا سن سی و پنج سالگی که الحمدلله وضع زندگیمون خوب شد و دیگه نیازی به کار نداشتم کارمو تعطیل کردم همیشه شاکر خدا هستم که زمانی که نیاز بود کار کردم وبا همسرم زندگیمون و ساختیم😃 البته الان دیگه صاحب عروس و نوه شدم وگه گاهی برای نوه هام لباس با دست میبافم😊 با تشکر از چالش شما @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام وقت بخیر ازتون خواهش میکنم به منم کمک کنید من چهار ماهه عقد کردم نامزدم خیلی بچه ننه اس و مادرش هم شدیدا دخالت میکنه
ضمننا نامزدم ۳۲ سالشه چند روز پیش مسافرت بودیم مادرش زنگ زده بود ناراحت بود که ما رفتیم مسافرت، تو‌دوران نامزدی اصلا اجازه نمیدن منو نامزدم شب کنار هم بمونیم یا جایی بریم ، همسرم گفت به مامانم زنگ بزن و ازش عذر خواهی کن که ما باهم اومدیم مسافرت من گفتم من نمیتونم،  کلی دعوا و داد و بیداد راه انداخت تو کوچیکی ازش باید ازش معذرت خواهی کنی مامانش چندبار جلوی نامزدم به من بی احترامی کرده نامزدم میگه مامانم شوخی کرده باهات، بیرون میریم زنگ‌ میزنه امار میگیره نامزدمم میگه کجاییم چی خوردیم چقدر پول غذا دادیم دیشب با نامزدم حرف زدم گفتم من نمیتونم کنار بیام بهم گفت خودتو اصلاح کن😒 هر هفته خواهراشو میبره کوه و جنگل به من گفته حق نداری بری خونه خواهرت من میگم توام اونارو نبر کوه و ... میگه این دوتا موضوع باهم فرق میکنه قاطی نکن کلا حرف تو گوشش نمیره و مامانش هر چی بگه همون کارو میکنه خسته شدم واقعا هر روز میگه به مامانم زنگ بزن حالشو بپرس منم زنگ میزنم برا اینکه زنگ نزنم دعوا میوفته، ی روز میگه مامانم پاش پیج خورده بیا خونمون کمکش، من فقط چهار ماهه عقد کردم سیر تا پیاز دخالت میکنن ،ی مدت رو ندادم همسرم بدتر باهام لج کرد، یه مدت مامانش هر حرفی میزد گوش نمیدادم و ناراحتیمو به نامزدم منتقل نمی کردم. مامانش میگفت نامزدت بی عاره میگم بریم پیش مشاور نمیاد میگه من فهمیده و بالغ و عاقلم میشه کمک کنید لطفا وتجربه های مشابهتون بگید بهم پیشاپیش ممنونم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii برای خانومی که مادرشان از حمامشون استفاده میکنن... ‌
سلام عزیزان وقتتون بخیر و شادی اولا از خدا میخوام ب مادر عزیزتون سلامتی و طول عمر با عزت عطا کنه .. دختر خوب و باوفا شما باید شوهر تونو در جریان بذارید و بهش توضیح بدید برا چی مادر میان از حمام شما استفاده میکنن ک ایشون راضی باشن بلاخره فکر کن مرد با چ مشقتی نون در میاره ..مادر خدا بیامزه منم چون بقول شما حمام بیرون بود میرفتن خونه خواهرم و برای اینکه شوهرش راضی بشه ب هر بهانه ای پول میداد ب خودش یا بچه‌ها ش میگفت نمخوام شوهرش ناراضی باشهحتی در زمان مماتش گوشواره هاشو با میل و رغبت داد ب خواهرم ....ولی اگه مادر شما وسع مالیش در این حد نیست کمک مالی بهتون بکنه از شوهرتون باید حلالیت بخواد .در کل قدر مادرتونو بدونید و تا اونجا که میتونید کمکش کنید تا بعدها پشیمون نشیدر مورد حرف های ننه علی مهربان..در کل با حرفاتون موافق م ..دیگه الان زمان قدیم نیست دخترا زود ازدواج کنن ک اگه درس بخونن و هدف تو زندگی داشته باشن مسلما در اینده انتخاب اصلح تر هم خواهند داشت ولی اگه ازدواج ی باشن و ..بهتر با ی کیس مناسب ازدواج کنن..البته فرق میکنه من سراغ داشتم کسانی رو ک هم ازدواج کردن و هم درس خوندن و بسیار هم موفق..ولی در کل با ازدواج زود هنگام اصلا موافق نیستم..اول درس ..و جوونی کردن و استفاده بهینه از دوران مجردی..و ب وقت خودش ازدواج عاقلانه و عاشقانه دوستدار شما فاطما گل 😍❤️😘 با تشکر از گلی مهربان در صورت صلاحدید پیام منو ...😍😘 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام من 19 سالمه چند روز پیش توی مجازی با یه پسری آشنا شدم 27 سالشه با هم حرف زدیم آشنا شدیم برای ازدواج....