eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام عزیزم واسه خانمی که معلمن و ۲۸ ساله.. عزیزدلم پیامت رو که خوندم یاد دوران عقد خودم و آقامون افتادم...
راستش یکمم حالم بد شد یاد اونروزا کردم دقیقا زنگ نزدنا قهر کردنای الکی و بی مورد ... انقدر حرص میخوردم منی که اصلا غرور مرد رو ندیده بودم چون بابام بشدت مرد مهربون و خاکی بود که خم به ابرو نمیاورد حالا با یه مردی روبرو بودم که به شدت مغرور بود... بهمین خاطره که الان تو هر جمعی اسم دوران عقد میاد من میگم اه اه چیه و تقریبا تنها مخالف منم تو اون جمع😂😂 و همه متعجب🙄😂 اونوقت برعکس اقامون هممش میگه دوران عقد دوران عقد .. یکی نیس بگه بلههه اقا بایدم بگی هرر چیم اذیت میکردی یه بله قربان گوی ۲۴ ساعته داشتی 😏😂😂 بگذریم بزارید از الانش بگم 😍 یعنی یچیز میگم یه چیز میشنوین یه مرد واقعیه😍 از اون غرور وحشتناکش تقریبا چیزی باقی نمونده .. البته فقط برای خانومشاا😌😅 الان خودش خیلی پشیمونه همش میگه خام بودم بی تجربه بودم تصوری از همسرداری نداشتم تو منو ببخش🙂 و منم بخشیدم مگه میشه نبخشید الان طوری شده که تقریبا قهری باهم نداریم و اگه هم قهری باشه از طرف منه و ایشون باید عذر خواهی کنن😌😁( البته شوخی کردم قهر کمِ کمشم خوب نیس نزدیکشم نشید😱😂) القصه .. میخوام بهت بگم خواهری صبر کن صبر کلید مشکلاته ، من که نتیجه صبرم رو دیدم الان روزی هزار بارم بابت زندگیم و شوهرم خداروشکر کنم بازم کمه و در آخر از خدا برات زندگی سراسر عشق و امید خواستارم آبجیِ گلم..🌤🌊🌱 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام خدمت همه ی گلیا خواهرم از جاریشون گفتن خواستم منم کمی در مورد رفتارم با خانواده شوهر بگم اول بگم که من از تبار ترکها هستم البته پدرو مادرم اصالتا تبریزی هستن 🥰 ‌ ‌‌
ولی خودم بچه قم خانواده همسر فارس زبانند و به جز بنده دو عروس که از همزبان خودشون واز فامیل نزدیک خودشون هستن به نظرم آدما با درک متقابل فقط میتونن تو دله هم جا باز کنن وعزیز بشن ومن تا بتونم سعی میکنم که این درک رو داشته باشم مثلا برای آرامش مادر شوهر پدر شوهر وهمچنین وزیر جنگ که همون خواهر شوهر باشن 🤪خیلی ارزش قائل شم برام خیلی مهمه که اونها ازم راضی باشن وتا بتونم وخودم هم اذیت نشم به نفع این سه نفر کار میکنم مابقی حکم سیاهی لشکر رو دارن برادر شوهر که بد نمیشه واگه هم باشه اینقدری باهاش مراوده نداری که اذیت شی جاری جون هم که کلا اسمش روشه 😂هرچه کمتر ببینیش خوشحالتری البته این ندیدین شامل رفت وآمد نه حکما دیدن از دور یه نمای کلی داشته باشی خوبه😝 دیگه جونم براتون بگه همینطوری نرم و کم هاشیه روزگار رو جلو ببرین البته داخله پرانتز با احترام فراوان به فارسی زبانان و ارادت ۲۰ ساله ای بهشون دارم اینکه دل های صاف وساده ای دارن خدمتتون عارضم که کمی منیت تو رفتار دارن( البته بعضی هاشون )دارن که گاها خودشون با خودشون باهم قهر می‌کن وزودم آشتی میکنن اوایل برام خیلی جالب بود این رفتار وبعدا خودم هم جذب این ساده دلشون شدم والان خودم قهرو شدم سری قهر میکنم اما طبق عادت اونها سریع هم آشتی میکنم تو خانواده همسر من من از اون دوتا عروس کوچکترم وغریبه اما اسمم به عروس خوبه در رفته واون دوتا شاکی چون دوتا بزرگا از فامیل هستن شاید چون همیشه در صحنه حضور دارم بتونه یکی از علت‌های همین معروف بودنم بشه والبته روی بازه مادر شوهرم واخلاق مهربون وبدور از غرور ابجیا ماهممون هم عروسیم هم خواهر شوهر هم مادر شوهر هم آبجی خلاصه که میتونیم یه مونث باشیم اما از هر نوعش ایناش مهم نیست مهم اینه تو هر قالبی که رفتیم و تو جو ش قرار گرفتیم ناحق نگیم به صرف خودمون و دیگران منصفانه کار کنیم وهمیشه خدا و از یاد نبریم ☺️ تازه من طرفداره سرسخته زنها هستم چون زنها از هر لحاضی که بگی ضعیف ورشکستنی هستن پس باید کلا هواشونو داشته باشی تواین جا هم برام فرقی نداره طرف زن برادرم باشه یا جاری دلاتون همیشه بهاری گلیم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii یه حیاط خونه قدیمی، با یه آفتابی که افتاده رو دیوار خونه زیرزمینی که پایین پله‌هاست و باید برای رفتن داخلش سرت رو کمی خم کنی، یه حوض نقاشی آبی رنگ که دورش پر شده از گلدونای قد و نیم قد و یه فواره کوچولو که میگه هر اوجی فرودی داره، یه درخت پیر چند تا اتاق با پشتی‌های قدیمی لاکی رنگ و طاقچه‌‌ای که آینه شمعدون قدیمی روشون خونه کرده و اتاق‌های تو در تو که آماده بودن میزبان کلی مهمون باشن تو شبای سرد زمستون بوفه‌های بزرگ که پر بودن از ظرف‌های گل سرخی که هممون تو خونه یادگاری از جهیزیه مامان بزرگامون داریمشون یه ساعت قدیمی شماطه دار که بهمون میگه گذشت اون زمان و میگذره زمان ما هم... همه اینا خیال آدم رو میبرن به حدود ۶۰ ، ۷۰ سال قبل همه اینا به آدم میگن این بود زندگی نسل‌های مادربزرگا و پدربزرگامون که هنوزم بوی سرزندگی از خونه میاد هنوزم خونه گرمه هنوزم چراغاش روشنه انگار هنوزم چایی خانوم خونه‌ش تازه دمه... ‌ سلام و نور مهربانی خدا بر شما خوبان🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii چهارساله از همسرم جدا شدم و به فکر ازدواج مجدد هستم ... سلام وقت بخیر..ممنون از وقتی که برامون میذارید..من خانومی چهل ساله هستم که حدود چهار سال از همسرم جدا شدم و ی پسر هجده ساله دارم که با خودم زندگی میکنه..و مدت کوتاهی هست که با اقایی اشنا شدم که ایشون هم چهل و نه ساله هستند و حدود یازده سال از همسرشون جدا شدند و با دخترشون که نوزده سال دارند زندگی میکنند..بنظرتون با توجه به عرف جامعه و دیدگاه خانواده ها ما با داشتن بچه هایی که جنسشون متضاد میتونیم با هم ازدواج کنیم؟؟این اقا میگند اگه شرایط برای ازدواج دایم نیست باهم دیگه صیغه بشیم ود مواقعی که میتونیم کنار هم باشیم تا زمان بگذره و دخترشون ازدواج کنه..مساله اینه شاید دختر ایشون حالا حالا ها نخواند ازدواج کنند تکلیف چیه؟؟.. من با این موضوع صیغه مخالفت کردم..بنظرتون ما چکار میتونیم کنیم بااین شرایط..ممنون از راهنمایی شما خوبان @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii هیچ جا خانه ی پدری نمی شود.. جایی که بوی بچگی هایت را می دهد از درب‌ِ رنگ و رو رفته ی کهنه اش که وارد میشوی صدای خنده و بازی های بچگی ات را میشنوی...چشم هایت را میبندی و در خاطراتت جان میگیری..صدای کودکی را میشنوی که در گوشه های حیاط و پشت درختها قایم باشک می کند..می خندد و با خنده اش شبیه بچگیهایت ذوق می کنی.. مگر میشود چنین جایی بود و شاد نبود؟! مگر میشود عطر متفاوتِ غذای مادرت را استشمام کنی و خوشحال نباشی؟اصلا مگر میشود کنار مادرت بنشینی، چند استکان چایِ اجباری اش را بنوشی و احساس خوشبختی نکنی؟ بهترین گوشه ی دنیا خانه ایست که کودکی هایت میان گُل های باغچه اش نفس می کشد.. بهترین کاخ دنیا را هم که برایت بسازند هیچ کجا خانه ی پدری ات نخواهد شد.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 🌀ماجرای خواستگارے شیخ احمد کافی براے خواهرش!💐💍 🔸 "محمدرحیم ضیغمی"، شاگرد شیخ احمد در مهدیه بود. وقتی به سن ازدواج رسید،💍برادرم پیش‌دستی کرد و پیشنهاد ازدواج او با من را مطرح کرد.✅ 🔸 همیشه به خانواده‌های دختردار سفارش می‌کرد اگر پسر خوبی در اطراف‌شان سراغ دارند، خودشان پیش‌قدم شوند و اسباب ازدواج دخترشان با او را فراهم کنند. نوبت به خودش که رسید، همین کار را کرد. 🔸 وقتی موضوع را در خانواده مطرح کرد، به من گفت: «پسر خوب و باایمانی است. بیش از یک سال است زیر نظر دارمش. دانشجوست و هم‌زمان کار هم می‌کند. 👨🏻‍🎓البته الان از مال دنیا هیچ چیز ندارد. از همین حالا بگویم امکان دارد ازدواج کنید و تا مدت‌ها مجبور باشی هر وعده نان و پنیر بخوری‌ها... بعداً نیایی شکایت کنی...»❎ 🔸 گفتم: نه. ایمان طرف مقابل برایم از همه‌چیز مهم‌تر است و الحق، همسرم واقعا فرد باایمانی بود.❤ چند سال بعد هم به شهدا ملحق شد... 🌷 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ؛ یا قدیما بیشتر خوش می گذشت ! نمیدونم سلامتی بیشتر بود ؛ یا ما مریض نبودیم ! نمیدونم ما بی نیاز بودیم ؛ یا توقع ها پایین بود ؟ نمیدونم همه ی چی داشتیم ؛ یا چشم و هم چشمی نداشتیم ! نمیدونم اون موقع ها ؛ حوصله داشتیم ! یا همین حالا وقت نداریم !!! نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم ولی روزای خوبی داشتیم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ‌‌
نگاهَم به این کُنج که می اُفتَد، دَستِ خیال، دستِ مرا می گیرَد و می بَرَد به خانه ی رؤیاهایم ؛ همان خانه‌ای که یک دیوارِ سبزِ زیتونیِ مَلیح دارَد سرتاسَرش دیوارکوب های خاصّ و اصیل که هر کُدامِشان را با وَسواس از آنتیک فُروشی های معروفِ شهر خَریده ام ، دُرُست روبروی نِشیمَنِ خانه که با دو پلّه ی چوبی از پَذیرایی جُدا می شَوَد و یک طَرَفَش پَنجره ی خوش قَد و بالاییست با قابِ چوبیِ گردویی که بالایَش قوسِ‌ ملایِمی دارَد و پرده هایی دارَد از جنسِ حریرِ شیریِ مرغوب تا خورشید خانُم برای رَد شدن از تار و پودَش و قدَم رَنجه کَردَن به خانه به زَحمت نیُفتَد! زاویه اَش هَم طوریست که وقتی روی کاناپه ی مخملِ کُنجِ نشیمَن ، می نشینَم، تلألوءِ خیال اَنگیزِ نور، هم گل های قالیِ دستبافِ زیر پایَم را درخشان می کُنَد، هم سَرِ ظهر که پرتوهای آفتاب قَد می کِشَند، راحَت دِستش تا رویِ بُشقاب های دیواری می رِسَد و جانی هم به نَقش و نِگارِ آن ها می دَهد . و مَن هَر روز، دَم دَم های ظُهر، وقتی که از کارهای خانه فارغ شدم و عَطرِ خوشِ غَذا خانه را بَرداشت! فِنجان گُلسُرخی ام را از گَنجه بر می دارَم ،با چایِ محبوبَم که اتّفاقاً آن هم عَطرِ گلِ سُرخ دارد، پُرَش می کُنَم ، پیاله ی توت خُشک های درُشت و مُرواریدی را هم میگذارم کنارِ سینی و می رَوَم کُنجِ دنجِ خانه ام که این وَقتِ روز، غرقِ نور است و سُکوت، می نِشینَم ؛ چای می نوشَم ، نور می بینَم و شعر می گویَم ... سلام و نور مهربانی خدا بر شما خوبان🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii تصور کنید که یک سال از ازدواجتان گذشته است و در یک عصر جمعه‌ی پاییزی دلگیر کنار همسرتان که در کاناپه لم داده و فوتبال تماشا می‌کند ، نشسته‌اید و....