eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... ‌🍃
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... ‌🍃
خاله توبا زیر چشمی نگاهی کرد و گفت : دختر هرچی باشه اخرم باید بزاد و بزرگ کنه ... صدای اردشیر از پشت سرمون میومد و سلام کرد ... دخترا ازش خجالت میکشیدن و سرشون رو پایین انداختن ... تک تک براندازشون کرد و لبخندش به هزاران حرف می ارزید ... روی زیر انداز نشست و لقمه ای از جگر گرفت و گفت: اونا هم اومدن تو باغ هستن ... بین خودشون چیزایی به ارومی گفتن و من نشستم و به دخترا گفتنم برید بازی کنید ... متعجب بودن و گفتم: طاهره مراقبتون ... بدو بدو میرفتن و دیدم که اردشیر نگاهشون میکرد و لبخند میزد ... خاله توبا با نخ بین دندونش رو تمیز کرد و گفت : این همه املاک و ملک داریم و وارث نداریم ... باید برات زن پیدا کنم ... اینبار نمیخوام اشتباه کنم ...دوتا دختر برات همزمان عقد میکنم تا حداقل یکیش پسر بزاد ... اردشیر پوزخندی زد و گفت : از ما گذشت مادر جان ...نه من زن میگیرم نه تو میتونی منو زیر بار ببری ... یبار با اشتباه شماها تا الان گذشته دیگه بسه ...اسد وقت زن گرفتنش و میخوام براش استین بالا بزنم ....اسد صورتش گر گرفت و اردشیر ادامه داد ...دختر هاشم خان حرف هاشو زدم ...میدونم دختر های نجیبی داره و یکیشو گفتم برای اسد میخوام ... اسد و شما برید هر کدوم رو پسندید من برای مهریه و شیر بها میرم ....اسد اروم تشکر کرد و اردشیر رو به من گفت : خانواده خاتون تو باغ های پایین هستن ...میخوای ببینیشون ؟ خاله جای من گفت: ببر بزار پیش اونا باشه شب برش گردونن ... دوست نداشت منو ببینه و منم گفتم : اره میرم اونجا ... بلند شد و همونطور که لقمه اخرشو برمیداشت گفت: پیش ماشین منتظرتم ... خاله لبخند زد و گفت : برو خوش بگذرون ... زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم ..برخلاف اون اسد گفت : کاش همینجا میموندی ...به لطف شما امسال ما هم مثل بقیه خانواده ها هستیم ... سری تکون دادم و خیالم راحت بود طاهره مراقب دخترهاست و سوار ماشین شدم‌... اردشیر همونطور که راه میوفتاد لقمه جگرشو روی پام گزاشت و گفت: خوب نیست با شکم خودت تعارف داشته باشی ... اون برای من اون لقمه رو اورده بود... تشکر کردم و گفتم: ممنون ...بابت همه چی . دخترا کیف میکنن ... سکوت کرد و اون لقمه خوشمزه ترین لقمه برای من بود ... به باغات خاتون نزدیک میشد و تمام خاطرات منو تازه میکرد ... ولی وارد باغ نشد و همونطور که از روبروش میگذشت گفتم : کجا میریم ؟
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دخترم زیر ۱۸ سال سن دارم، یک موضوعی که خیلی باعث می شه ناراحت بشم و دلم بگیره اینه که کلاً پدرم اکثر اوقات دوست نداره ما از خونه بریم بیرون ‌‌
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊 سلام دخترم زیر ۱۸ سال سن دارم، یک موضوعی که خیلی باعث می شه ناراحت بشم و دلم بگیره اینه که کلاً پدرم اکثر اوقات دوست نداره ما از خونه بریم بیرون مثلاً عموهام و با عمه م میرن تفریح و کوه ولی بابام ما رو نمی بره‌ ...،‌مهمونی خونه عمه م و ... خیلی کم می ریم. عموهام و ... میرن تفریح و مهمونی ولی من تو خونه م...من حسودی اون ها رو نمی‌کنم از این ناراحتم که چرا من نرم؟ چرا باید خونه باشم. حتی شده گاهی ۱۳ بدر ما نرفتیم بیرون! من نهایت جایی که زیاد برم خونه ۲ تا از عموهام هست که خونه هامون نزدیکه یعنی مهمونیِ من و جایی که میرم همینه. خودش اکثراً سرش تو گوشیه و اصلاً براش مهم نیست که بیرون نمیره خیلی هم دوست داره که تو خونه باشه و مهمونی و تفریح نره! گاهی میگه مثلاً برید کوه چکار کنید؟ خب همین جا راحت غذا تون رو بخورید،‌از این رفتارها خیلی دلم گرفته... شما می گید من چکار کنم؟ گاهی به گذشته هم فکر می‌کنم من حتی بچگی که داشتم خوب نبود. یادمه ۲ تا از عموهام من رو اذیت می‌کردن... و کتک می‌زدن... خلاصه بگم دلم از گذشته و این روزهایی که داره می گذره خیلی پره... همیشه با خودم می گم خدا داره منو می بینه این‌جوری دلم آروم می گیره،‌ تنها کاری که این روزها من می‌کنم فقط تحمله) این روزها رو به امید این سپری می‌کنم که دانشجو بشم و از اینجا برم ...،‌ حس می‌کنم این پستم جنبه درد دل داشت. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii یهویی منو ول کرد ورفت.... ‌‌
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊 سلام من یک دختر ۲۲ ساله هستم. چند وقت پیش تووی دانشگاه یک پسر دورادور و با پیغوم پسغوم بهم ابراز علاقه نشون می داد و من هم نمی دونستم باید واکنشم چی باشه. اما این قدر این پیغوم پسغوم ها و توجه ها زیاد شدن که آخرش من هم دل دادم و تووی ذهنم رویاپردازی می کردم و از این که یکی هست که دوستم داره و به زودی داره شرایط رو جور می کنه تا باهام ازدواج کنه (خودش رسونده بود قصدش ازدواجه) خیلی خوشحال بودم اما واقعاً نمی دونم چی شد که این پسر یهوویی بی خیال من شد و رفت با یکی دیگه دوست شد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج،
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊 سلام دوستان دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، مشکلی که ذهن من رو درگیر کرده خواهرم هست که ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و دقیقا در سن من شوهرش که به خواستگاریش اومد یه آدم باشخصیت خیلی محترم بود که به شخصه من خیلی براش احترام قائلم. همون موقع خواهرم گفت نمیخوام چون با ظاهرش مشکل دارم اما همه گفتن ظاهر و مال چند ماه اول زندگی عادی میشه و از این حرف ها، بالاخره بعد از چند ماه با صحبت های مادر و پدرم قبول کرد و عقد کردند، اوایل عقد که اصلا میگفت روم نمیشه به کسی نشونش بدم بگم شوهرمه اما الان بعد از ۱۰ سال این قضیه ظاهر هنوزم عادی نشده، زندگی خوبی داره ولی با حسرت از ظاهر شوهرهای دوستانش پیش من میگه. من اصلا برام ظاهر مهم نیست، ولی میترسم که ۱۰ ساله دیگه یکی شبیه خواهرم بشم، یه نفر که حسرت به دل مونده، هر چند که زندگی خوبی داره ولی این موضوع براش شده عقده، تا آخر عمرش هم عادی نمیشه . به نظر شما دوستان چیکار کنم با این مساله؟ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii درچواب خانم 25ساله ای ک نمیدونن طبیعی یا سزارین زایمان کنن...
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊 سلام عزیزم درچواب خانم 25ساله ای ک نمیدونن طبیعی یا سزارین زایمان کنن... من خودم 19سالم ک بود طبیعی زایمان کردم و مث شما خییلی میترسیدم اما خب دراخر هم طبیعی زایمان کردم. خواستم بگم اگ زایمانتون طبیعی شد زود بیمارستان نرید ینی برید و روز دقیق زایمان رو ک مطمعن شدید بزارید وقتی دردتون گرفت برید من از شب قبل بدون درد رفتم و بستری شدم و واقعا اذیت شدم فقط و فقط هم از معاینه هاش وگرنه دردش مث درد پ...ریوده اما شدید🥴 پس حتما یکی دوساعت دردو تو خونه بکشید بعد برید ک ماماها هی دم ب دیقه برای معاینه نیان و امیدوارم ک صحیح وسالم کوچولوتون بدنیا بیاد😍❤️ و برای هرکی ک ارزوی مادرشدن رو داره دعا کنید❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii آقای کانالمون میگه👇 کاش در مورد ظاهرش بیشتر دقت میکردم...👇 ‌ ‌
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊 سلام وقتتون بخیر نیاز به مشاور خانواده خوب دارم ، یه مشکل تو زندگیم بوجود اومده که نمیدونم چکار کنم ، به نظرتون مشاوره تلفنی هست که خوب باشه ، توی یه شهر کوچیکم و دسترسی ندارم به مشاور خوب ، بطور خلاصه مشکلم رو میگم . نظرتون رو بگید و در مورد مشاوره خوب هم اگه اطلاعی دارید کمک کنید . من چند ماهه که عقد کردم. حقیقتش معیارهام اخلاق و ایمان و صداقت و اینا هم بود. زیبایی هم‌ برام ملاک بود. میگفتم باید طرف به دلم بشینه. تو جلسه خواستگاری تقریبا همه اینا بود. فقط در مورد زیبایی خیلی حس خاصی بهش نداشتم. بدم نمی اومد ولی زیاد هم جذب نشدم... ، ولی چون بقیه معیارهاش خوب بود زیاد به این موضوع حساس نشدم. الان بعد یه مدت می بینم اون احساس و علاقه و جذابیت برام‌ بوجود نیومده و هر کاری میکنم نمیتونم اون جور که باید دوستش داشته باشم... ، باور کنید توی زیبایی زیاده خواه نیستم و زیبایی هم تنها معیارم نبوده و نیست . الان اگه زیباترین دختر دنیا باشه و اخلاق و ایمان نداشته باشه عمرا نمیخوامش ... اینا رو میگم که فکر نکنید فقط ظاهر برام مهمه . نمیدونم چه جور بگم ولی از لحاظ جذابیت و از لحاظ ج.....میتونم به خانومم علاقه داشته باشم. از لحاظ اخلاق و معرفت و همه چیز دیگه کاملا عالیه و از سرمم زیادیه . خیلی مهربون و همه چی تمومه ولی این موضوع ظاهر و زیباییش اون قدر به دلم نیست .‌ و جذبم‌ نمیکنه.‌ ببینید خودم میدونم که باید روی این موضوع همون قبل از عقد باید بیشتر حساس می بودم ... ، اگه بخواین بهم فحش بدین که وای دختر مردم ... دلم به حالش میسوزه ... ، نمیدونم هی بگید من بی لیاقتم . یا یه مشتی نصیحت الکی بخواین بکنین نیازی نیست . خودم از برم همه ش رو ... ، اگه برام مهم نبود که تا الان بی خیالش شده بودم چون خیلی بهم فشار اومده و وقتی نمیتونم عاشقانه باهاش باشم و اون جور دوستش داشته باشم . چون برام مهمه اومدم و اینجا مشکلم رو گفتم . میترسم همین جور ادامه بدم و این بی حسی باهام باشه و درست نشه و بریم زیر یه سقف . بعدش اتفاقات بدتر بیفته . میخوام مشورت بگیرم که ببینم چکار کنم ... تا الان هم باهاش اینو مطرح نکردم . مطمئنم نمیتونه تحمل کنه . خیلی حساسه . خودم باید دنبال یه راهی باشم . پس لطفا اگه نظر مفید یا راهی برای مشاوره خوب دارید دریغ نکنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿