دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام من مریمم
سلام دوست گلم
به نظرمن اگه به شوهرت اعتماد داری ونمی خای ازش جدابشی خودت برو پیش زنه بگو من همه چیزو میدونم من آبروی تورو میبرم البته همچین زنی که ابرو نداره ولی کوتاه نیا به خاطر بچه هات زندگیتو حفظ کن
با ارزوی خوشبختی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... 🍃
نگاهای اردشیر رو به خودم احساس میکردم...
زری خانم رو به ما گفت : خسته راه هستین بفرمایید حمام رو اماده کردن ...
رو به اردشیر گفت : طبقه پایین برای شما حمام برید و رو به من گفت : شما پشت سر من بیا ...
هنوز حس راحتی باهاش نداشتم...
پشت سرش بالا رفتم و رو به پدرم گفت : اتاق مناسب نداریم باید براش همه چیز اماده کنی ...
ناصر به من نگاه کرد و گفت: براش همه چیز میخرم ....
به زری اشاره میکرد و لباسهامو نشون میداد ...
زری یه کت و دامن سرمه ای تنــــ.ش بود و برق میزد ...
بهروز نگاهم میکرد و ناصر خان بهش گفت : برو سراغ درس هات نمیخوام نمره هات بازم ...
زری با اخم نزاشت ادامه بده و رو به من گفت : بیا بریم پدرت اخلاق های خاصی داره ...مثلا اونوقت که نباید مهربون و اونوقت که با_ید مهربون باشه بداخلاقه ...
درب حمام رو باز کرد و گفت: ناراحت نمیشی از لباسهای خودم برات بیارم ؟
_ لباس دارم ...
_ اینا که قشنگ نیستن ...
برو تا دوش بگیری اومدم...
من حتی بلد نبودم از حمومشون استفاده کنم و اگه توضیح نمیداد نمیتونستم...
خز_انه های ابادی ما همیشه اب گرم داشت و یه گوشه اب سرد ...
اونجا اب از دوش میومد و متعجب بودم ...
خودمو شستم و داشتم موهامو خشک میکردم که برام لباس اورد ...
یا پیراهن یکرنگ ابی ...تا روی زانوهام بود ..
کفش های پاشنه دار که تو پام میدرخشید ...
یه تحــــت دونفره تو اتاق بود و اونجا اتاق پدرم و زری بود ...
با محبت موهامو نوازش کرد و گفت : ناصر خیلی مادرت دوست داشت ...همه میدونستن ...چیزی به عروسیشون نمونده بود ..
تو شبیه اونم هستی ...
_ شما مادرم رو دیده بودی ؟
_ بله من دختر عموی پدرت هستم...
وقتی مادرت و صمد ازدواج کردن پدرت روزهای سختی داشت...
اون تنها پسر فامیل بود و برای اینکه ثر_و_ت پدرم و اجدادی به کسی نرسه من و ناصر ازدواج کردیم ...
ناصر مرد معرکه ای ...
الان پونزده سال میشه با هم زندگی میکنیم ....من ارایشگر بودم یه ازدواج ناموفق داشتم شوهرم ادم خوبی نبود و شکر خدا ناصر همه چیز رو جبران کرد ...
دوتا پسرا شدن تمام دلخوشی ما ...مادرت مهری زن ارومی بود ...همه دخترای فامیل ح_سرتشو میخوردن که ناصر خان انتخابش کرده ...
با تاسف گفتم : خاتون خیلی دوستش داشت اونم از نجـــــــا_بـــت و خانمیش میگفت ...
_ درست میگفت من نتونستم جاشو بگیرم ...
پدرت هنوزم دوستش داره ....
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
نصيبك من الضّوء سيمنحك اللهُ إيّاه ولو كنت وسط بُقعة مظلمة..
خدا سهمت از روشنایی رو بهت میده حتی اگه وسط نقطهای از تاریکی باشی..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#پشت_سر_دیگران_حرفای_خوب_بزنید
پشت سر دیگران حرفهای خوب بزنید
بله درست است؛ به جای اینکه در مورد خنگی، جلفی، یا آزاردهنده بودن کسی که حضور ندارد حرف بزنید، سعی کنید در غیاب او در موردش چیزهای خوب و خوشایند بگویید. این کار نشان میدهد باکلاس هستید و به اندازهی کافی معتمد به نفس و خونسرد هستید که به جای صحبت در مورد نقاط ضعف دیگران، از خوبیها و نقاط قوت آنها سخن میگویید. اگر در غیاب افراد، خوبیهایشان را تحسین کنید، فردی مثبت و متین جلوه خواهید کرد، نه کسی که همیشه دنبال کمبودهاست. اگر مدام در حال غیبت کردن باشید، مردم فکر میکنند آدم بیکلاسی هستید، چون به حریم شخصی و حدومرز دیگران احترام نمیگذارید.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خواهر من ۸ سالشه و یکی از بچههای فامیل مدام به خواهرم و بچههای دیگه فامیل بی ادبی می کنه...
سلام خواهر من ۸ سالشه و یکی از بچههای فامیل مدام به خواهرم و بچههای دیگه فامیل بی ادبی می کنه... یعنی ۵ دقیقه با هم بازی می کنن و ۴۰ دقیقه با هم قهرن و داد و فغان می کنن.
اونی که قلدری می کنه نزدیک ۱۱ سالش می شه و از نظر تربیتی بچههای دیگه رو تحت تاثیر قرار میده... مثلاً بهشون فحش یاد میده یا قشنگ متوجه می شم زبان بدن بچهها مثل اون می شه...
مثلاً بهشون دستور میده که به منی که بزرگتر هستم این رو بگید... من یک بار سرش داد زدم و حسابی کنف شد چون واقعاً روی اعصابم بود... نه تنها به بچهها بلکه اون موقع داشت با طلبکاری و تن صدای تحقیر آمیز با مادر بزرگم صحبت میکرد...
به هر حال اون روز سرش داد زدم و قشنگ فهمیدم مادرش ناراحت شده... و دو بار ابراز هم کرد که اگه دیگه دعوا بشه و اخم و تخ م باشه من تو جمع تون نمیام... حال اینکه بدون حضور بچه ش جمع خیلی آرامش بیشتری داره و من یکی که از خدام هست... ولی به هر حال فامیله و تزش اینه که نمی خواد افسار بچه ش رو بکشه... ما هم نمی تونیم تشری بزنیم... پدرش هم همه چیز رو به شوخی و مسخره بازی می گیره و گاهاً خودش هم با حرف هاش بقیه رو ناراحت می کنه...
حالا تو جمع بزرگترها یکی یه جواب میده و جو سنگین می شه و دیگه تکرار نمی کنه امّا بچهها اینجوری نیستن
از طرفی می خوام به بچه یاد بدم که در برابر قلدریش بایسته... ساعتها و با لحنهای مختلف باهاش صحبت میکنم... اونم با تمام بچگیش بهم میگه که این حرفو زد و این کار رو کرد و من ناراحت شدم... پدر و مادرم هم خیلی خوش خیال هستن و از بچه حمایت نمی کنن. خودش هم وقتی این بچه رو می بینه کلاً همه نصیحتهای منو یادش میره یه فحشم تهش بهم می ندازه...
دیشب زیر گوشش گفتم پس دیگه راجع به اینکه بهت زور میگه پیش من شکایت نکن... و تا آخر مهمونی جلوی همه هم سن هاش بهش بی محلی کردم و یک بار هم اومد که شکایت کنه از خودم دورش کردم. می دونم اشتباه کردم امّا داشتم آتیش میگرفتم که همه حوصلهای که به خرج دادم دود شد رفت هوا...
خود من هم می گم نباید به بچه اینقدری که داره دوران بلوغش شروع می شه (دختره) جلوی جمع حمله کرد چون غروری که تو این سن شکسته بشه باعث تنفر می شه... خود من هم تو سن بلوغ بودم ولی کمتر پیش می اومد بقیه بچهها رو کنترل کنم... این وسط من باید کجا بایستم؟
با توجه به اینکه فامیل نزدیک هستن و ماهی ۳ یا ۴ باری هم دیگه رو میبینیم و مادرم هم دوست داره حرف بزنه ولی خانواده شوهرن و هزار پیچیدگی، پدرم هم میگه بچه ان و اینها می گذره... و نمی خواد بچه رو ضایع کنه...
راستش من حرف زدن با اون بزرگتره رو تا حالا امتحان نکردم... بیشتر دلم می خواد کتکش بزنم تا حرف ...
حالا راهکاری به ذهن تون میاد؟ هر دفعه که میان خونه مون وضع همینه... قشنگ ... می زنن به روابط من و خواهرم ...
الآن می دونم دارم تو کار بچهها دخالت میکنم ولی دلم می سوزه که خواهرم نه پشتوانه داره نه خودش عرضه داره از خودش دفاع کنه.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
میخواستم بپرسم چرا این قدر ظاهر پرستی در هر دو جنسیت اهمیت پیدا کرده؟
سلام به گلی عزیزم و همراهان همیشگی
میخواستم بپرسم چرا این قدر ظاهر پرستی در هر دو جنسیت اهمیت پیدا کرده؟ چرا در زمان پدربزرگ و مادر بزرگ هامون و یا حتی پدر و مادر هامون این طور نبود. هر چی خانواده هاشون انتخاب میکردن همون فرد رو برای ازدواج انتخاب میکردن؟
یعنی حرف خانواده هاشون بود. مثل الآن بی احترامی و حرمت شکنی نبود. اصلاً دختر و پسر همدیگه رو تا روز عقد نمیدیدن و درگیر این نبودن که طرف مقابل شون ه یکلش چه طوریه، قدش چه قدره، ظاهرش چه شکلیه...
چون اون موقع چیزی وجود داشت به اسم احترام به خانواده و بزرگتر..با خودشون می گفتند بزرگترم بهتر از خودم صلاحم می خواد.
ولی جوون های امروزه چی؟
خودشون میبرن و میدوزند و تن خودشون و خانواده هاشون می کنن. اصلاً احترام خانواده و نظر و انتخاب خانواده شون براشون مهم نیست.
شما بگید چی شد که ما به جای توجه به اخلاقیات و نگه داشتن احترام خانواده و استفاده کردن از نصیحت و انتخاب هاشون در امر خطیر ازدواج، سر خود شدیم و ظاهر پرست؟؟ دیگه شکستن دل خانواده هامون مهم نیست..دیگه گوش نمیدیم به تذکرات و توصیه هاشون..دیگه حرف خودمون، چون باور داریم طرف باید به دل مون بشینه بعد به دل خانواده هامون..چون باور داریم عقل کل ایم.. چون باور مون شده ظاهر والا تر از اخلاقه..
شما بگید چی شد که این طور شدیم؟ دوست دارم نظرت تون رو بدونم و در جای گوش شنوا قرار دارم و پاسخ گو نیستم.
پیشاپیش متشکرم.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دختری هستم 22 ساله و تحصیل کرده. به تازگی از فامیلای دورمون خواستگاری برام اومده که 7 سال بزرگتر از منه .....
دختری هستم 22 ساله و تحصیل کرده. به تازگی از فامیلای دورمون خواستگاری برام اومده که 7 سال بزرگتر از منه .
خیلی پسر خوبیه و بر عکس بعضی پسرای دیگه اهل نماز و روزه هستش البته سوء تفاهم پیش نیاد منظورم توهین به اقا پسرا نیست ولی خوب حداقل تو دور برمون کمتر دیدم پسری به واجبات دینی اش عمل کنه و حساس باشه .
برای خودمم این خیلی مهم بود که همسر ایندم به واجبات دینی اش عمل کنه. خلاصه از هر لحاظ بیسته.البته اینا رو با تحقیقای زیادی که کردیم میگم.
حالا تنها یه مشکل دارم اونم اینکه من از لحاظ قیافه خیلی بالاتر از اونم نمیگم خیلی زشته ها نه. ولی خوب پایینتر از منه.
حالا منم موندم همه شرایطش خوبه ولی نمیخوام فردا همه دوستام و فامیلامون بگن که فقط به خاطر پولش باهاش ازدواج کرده چون واقعیتا این طور نیست و منم از اینکه کسی این جمله رو بخواد پشت سرم بزنه خیلی بدم میاد .
خانواده ام هم واگذار کردم به خودم منم تو بد دو راهی گیر کردم واقعا نمیدونم چیکار کنم اگه میشه کمک کنید چون دیکه مغزم هنگ کرده از بس فکر کردم.
تو رو خدا شما یه راهی بهم نشون بدید
بی صبرانه منتظر راهنمایی شما دوستای گلم هستم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دختری ۲۱ ساله هستم در آستانه ازدواج، ..