دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دوستان من یک پسری دارم تا درسش در مقطع کارشناسی تمام شد ...
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊
سلام به همگی و مدیر گروه عزیز
دوستان من یک پسری دارم تا درسش در مقطع کارشناسی تمام شد ، کارشناسی ارشد از یک دانشگاه معتبر قبول شد و با انرژی خیبییلی زیادی تصمیم به ادامه تحصیل در مقطع ارشد رو گرفت. در اوایل ترم اول تو دوران کوتاهی در دانشگاه اسم در کرد و تو چشم تمام اساتید به عنوان یک دانشجو نخبه بود تا موقع امتحانات ترم اول دانشگاه رسید
هر امتحانی رو که میداد به من زنگ میزد که مامان امتحان خیلی خوب بود و ....
تا وقت نمره ها آمد یکی از درس ها رو که میگفت اگه خیلی بد تصحیح کنه هیجده میشم رو گرفته بود یازده و هفتادو پنج صدم یعنی تو اون درس رد شده بود آخه تو ارشد باید کمتر از دوازده نشی. با اینکه اعتراض هم کرد ولی قابل قبول نبود حالا نمیدونم رو چه حسابی اون استاد با پسرم سر لج افتاده و جوری که پسرم با اون همه انرژی که اول سال داشت دیگه هیچ انگیزهای برای ادامه تحصیل نداره.چون بیشتر درسهاش رو با اون استاد داره از استرس زیاد قلبش درد میکنه و میگه یه فشار بدی تو دماغم هست
حالا من خیلی نگران سلامتیشم.تو رو خدا کمکم کنید به نظرتون برای سلامتی پسرم چه سوره ای از قرآن یا چه دعایی یا چه ذکری رو بخونم یا برای اینکه استادش باهاش لج نکنه چه ذکری بگم . از نگرانی دارم دغ میکنم تو رو خدا اگه راهکاری بلدید لطفا راهنمایی کنید
منتظر جوابتون هستم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
همسایه بالایی ما ک صاحبخونمونم میشه یه خانم پیر و در عین حال خیلیییییی با سلیقه و مهربونن و جای مادرمو برام پر کردن.هرروز ک از سرکار میام باید برم ی سر بزنم بهشون ایشونم ب من عادت کردن و خیلی درس زندگی میدن ک آدم واقعا از هم صحبتی باهاشون لذت میبره
این جمله شون همیشه یادم می مونه ک میگن ۱۰۰گرم وزن زبون نیست اما باهاش هم میشه عشق خرید و محبت هم میشه نفرت گرفت و نفرت داد.
خداروشکر همسایه بدی هم نداشتیم ک بخوام بگم فقط همسایه روبروییمون زمانی ک مجرد بودم همیشه ک مهمون میومد یاصدای درمون میومد اونم چند دقیقه بعد میومد خونمون تا ببینه کیه و تا مهمونا برن می موند خونمون😐😐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#ایده_معنوی_اعضا
✨روزەی ماە شعبان✨
❣از امام الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام که فرمود :
🖇روزه شعبان ذخیره روز قیامت بنده است
و هر بنده اى که در ماه شعبان زیاده روز بگیرد خداوند امر معیشت او را سامان بخشد
و شرّ دشمن را از او دفع کند.
📚 وسائل الشیعه ج : 10ص 505
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
قضاوت با شما....
سلام عزیزم وهمهدوستان عزیزم
الان ساعت۵صبح به بعده راستش از یه موضوعی خیلی شاکی بودم خواستمنظر دوستان روبدنم که حق بامن بوده یاطرف مقابل.
عرضم به حضورتون که پارسال اردیبهشت پدربزرگم به رحمت خدا رفت وامسال تیر ماه مادربزرگمم فوت شد یعنی یه ۵ماهی میشه فوت کرده.عمه بزرگ من از شوهرش جداشده ویه پسر۲۶ساله داره که همراه خودش هست وقتی جداشد۶سال پیش خواست که خونه مستقل بگیره بعدازعمری بتونه زندگی کنه که پدربزرگم گفتش بیا طبقه پایین خودمون تا خودمزنده منمیزارم بری مستاجری عمه هماومدوبا دل خوش شروع کر د به وسیله خریدن این بین چونپدربزرگ ومادربزرگ پیربودن عمه تمام مسولیت شون روقبول کرد به طوری که نتونست همون پایین بمونه و جاشو بهطبقه بالا انتقال داد شد یه پرستارتماموقت.گذشت وگذشت تاامسال که مادربزرگم فوت شد.۹ماه بعدازفوتپدربزرگم عمهبرای پسرش زن عقد کرد وهمین امشب براشون مراسمگرفتن.عروس خانم و خونواده ش یه شهر دیگه که دوساعت بامافاصله داره زندگی میکنن دوهفته پیش دومادومادرش باپدرومادرمن و چند نفر دیگه رفتن شهرعروس شام دادن به مهموناکه فقط۲۰نفربودن یعنی کسی اضافه همراهشون نبود و عروس ودومادروراهی ترکیه برای ماه عسل کردن و امشب بعداز دوهفته توی خونه ی دوماد که همون طبقه پایین خونه پدربزرگم هست شام دادن وخونواده عروس هم با مهمون هاشون دعوت بودن.
بعدازشام در گوش عمه کوچیک گفتم که عمه اهنگ نمیزارید؟؟؟وااااای نگم از واکنش عمه که چ دعواو سروصداوجیغ و دادی راه انداخت به صورتی که همه ریختن وسط آشپزخونه که چی من مادرم فوت شده چطور اهنگ بذاریم.گفتم عمه مادرت ۵ماهه فوت شده جون مرگ که نشده اینا مهمونن از شهر دور اومدن اینجا زشته بخاطر عزا داری ما اونا اینجوری بسوزن.من که نمیگم اهنگ بذارتامنوتو برقصیم میگم اهنگ بزار چون مهمون ها فوقش یه ساعت دیگه اینجان باید برگردن شهرشون گفتش که الان به پدرت میگم دخترت میگه باید آهنگ بزاریم که مابرقصیم گفتم ببین من اصلا دلم اونقدرخوش نیست که بخوام پاموزمین بکوبم ولی قرارنیست همه با غممن بسوزن
یعنی یه دعوایی راه انداخت که فقط خدامیدونه
مگه کسی عزادارباشه میتونه سردوماه نشده سفر عراق بره؟مگه میتونه همهمهمونی هاوکلاساشوبره مگه میتونه درعرض ۵ماه پوشاک۵سال رو خریداری کنه مگه میتونه در اون مدت که میگه عزادارم پاشه پیج برای فروش پارچه انلاین بزنه؟؟اینم بگم یه ماه پیش عروسی دختر جاریش که میشه دختر دایی من بودکه رفت وسط تالارگویااون موقع هواسش به عزاش نبوده تاغروبم باعروس توی آرایشگاه بود
عروسی بچه خودش نبود چیکاره بودکه بخواد عروسی مردم روعزاکنه.عمه بزرگه میگفت چند روزه با پسرم بخاطر مخالفت ودخالت خواهرم دعوامونه نمیدونم حق با کی بود؟؟
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... 🍃
دلخور رو به تاج ملک گفتم: نگید من خیلی وقته خاتون رو حلال کردم...اون خیلی دوستم داشت و مثل یه مادر واقعی بزرگم کرد ...
_ دوستت داشت که اونطور اواره شدی دختر ...جیگرم اتـ.ـ.ـیش میگیره وقتی میفهمم میخواستن تو رو، نوه منو به این خانمی شوهر بدن به یه پیر_مرد ...اردشیر خان از رگ و ریشه پدرش بوده که نجاتت داده وگرنه توبا هم خواهر همون خاتون ...
ناصر خان با نگاهش ازش خواست دیگه ادامه نده و میدونست من ناراحت میشم ...
یاداوری اون روزها سخت بود ....همه فکر میکردن خوابن و دارن خواب میبین ...
دخترای عمه ها، خود عمه ها به دستم میز_دن که ببینن من واقعی ام یا نه و میخندیدم...
کاوه از وقتی اومده بود نگاهاش رو حس میکردم...
پنهانی نگاهم میکرد و تا سرمو به سمتش میچرخوندم نگاهشو میدز_دید ...
دور هم حرف میزدن و هرکسی یچیزی میگفت ...
شباهت من به برادرم و پدرم جواب همه سوال ها بود ...انگار خدا به عـ.ـ.ـمد منو اونشکلی افریده بود که زبون همه کوتاه باشه از حـ.ـ.ـیا_نت مادرم ...
بعد از بیست سال نگاهای پر از تنـ.ـ.ـفـ.ـ.ـر و تهـ.ـ.ـمت از رو مادرم برداشته شد و حالا دیگه مطمئن بودم اونشب براش بهترین شب بعد از سالهاست ...
تاج ملک موهامو دستی کشید و گفت : خاتون ز-ن زیرکی بود ولی تو رو خیلی درست تربیت کرده ...
به کاوه اشاره کرد و گفت: کاوه شیرین ترین نوه برای من بود ولی امروز تو هم به همون اندازه شیرینی ...
از نگاهای بینشون حس میکردم چیزی تو سرشون ولی به زبون نمیارن ...
ناهار خوردیم و برای استراحت رفتن ...
تونستم ساعتی تنها بشم و رفتم تو حیاط ...
هوا رو به گرما بود و همه جا سبز پوش ...درخت های الوچه تو حیاط بار داده بودن و با خودم تصور میکردم الان باغ الوچه بی سر و ته اردشیر خان چقدر بار داره و چقدر سرش شلوعه ...
دخترا چیکار میکردن و اون عکس من و اردشیر تنها مر_حم من بود ...
حرفهای سرد اردشیر که خودم ز_ن و زندگی دارم، قلبمو میفـ.ـ.ـشرد ...
دستمو دراز کردم الوچه بچینم که دستم نمیرسید ...روی انگشت هام رفتم ولی بازم نمیشد ....
کاوه سرفه ای کرد و گفت : کمککنم ؟
به سمتش چرخیدم و گفتم: اگه زحمتی نمیشه ...
برام چید و گفت : ترشه ؟
گاز_ی ز-دم و گفتم : همینطوری دوست دارم...ترش و سبز ...
همسایه باید بیاید از من بپرسید که گیر چه کسی افتادم
همسایه من که صاحبخونمونمم هست ماشالله خرید نمیرفت که !!!! یکسره دم خونه من بود از رب و سس و روغنو نمکو زردچوبه و عسل پنیر کره نون سیب زمینی پیاز و پاکت پول تا جاروبرقیو غذاساز خلاصه به هیچی رحم نمیکرد یبار اومد میگفت کت و شلوار مجلسی داری برای عروسی داداشم 😳😳😳😂😂😂😂
ساعت هفت صبح خونم بود من تو رختخواب بودم ها!!!!! اون میومد حرفشو میزدو میرفت دوازده شبم برقا خاموش بود من بچمو داشتم میخوابوندم میومد در میزد میگفت عسل بده😞😢😒 حالا دوتا پسر داره گردنشون از شوهر من کلفت تر بود ؛ خوب اونارو بفرست برات بخرن !!!!!! خلاصه زندگیم مختل شده بود
قسمت جالب قضیه این بود ک میگفت من بدم میاد چیزی میبرم پس بدم 😄😄😄
منم هیچ وقت عادت ندارم برم در خونه همسایه چیزی بگیرم
خلاصه خونوادمم دیگه صداشون دراومده بود منم تصمیم گرفتم دیگه هیچی بهش ندم خلاصه هرچی اومد در خونه گفتم ندارم .تموم شده. بعد ازون باهام قهر کرده میگه چیه چرا دو سه ماهه یه جوری شدی؟؟؟؟؟؟؟😂😂😂😂
الان تو راه پله همدیگه رو میبینیم فقط یه سلام از روی اجبار میکنیم و تمام
ببخشید اگه طولانی شد البته بازم بود کارای عجیب که گفتم طولانی میشه و حوصله سربر
موفق باشید😘😘
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
.
سلام🙋♀ان شاءالله ک همگی حالشون خوب باشه💋
من یکسالی هس از خانواده همسرم جدا شدم و الان مستاجرم یک صابخونه بسیااااار خوب دارم ک طبقه بالا میشینن❤️😘از خوب هم خوبتر🥺دوقلوهام سروصدا زیاد دارن یبار نگفتن یکم آروم باشید هنوز میگن صدای بچهارو میشنویم عشق میکنیم😍دو روزی خونه نباشم زنگ میزنن ک کجای بیا دلمون تنگه برای بچها❤️پارسال چشم روشنی خونم اومد برام ی پتو اورد عیدی برام از آجیل و شکلات گرفته تا پول برای بچها آورده🥰میدونه فسنجون دوس دارم هروقت درس کنه میاره برام😌همیشه اسباب بازی برای بچها گرفته آخرین بار همین امشب بود اومد با کلی اسباب بازی💋
از خوبیشون هرچی بگم کم گفتم ان شاءالله خدا ب عمرشون ب زندگیشون ب مالشون برکت بده🤲خدا زیاد کنه این بنده هاشو💋😍
حال دلتون خووووش💚
پریسام مامان دوقلوها👩👦👦
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿