همه میدونیم که تا یه مهمونی یا عروسی یا جایی بخوایم بریم اولین سوال خانما اینه حالا ما چی بپوشیم؟
درواقع یکی از دغدغه های مهم هر خانمی مسئله لباسه ولی شاید خیلی از خانما به این مطلب توجه نمی کنن که میتونن بارها یه لباس رو بپوشن و تکراری نباشه
درصورتی که هر سری با یه روسری جدید ستش کنن✌️🏻
بنابراین بجای خرج تراشی و حرص خوردن الکی چندتا روسری مختلف بخری بصرفه تره
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام ادمین جان من مادرم هر وقت میخواست به خواستگارام جواب منفی بده
میگفت برادر شوهرم فهمیده دخترم خواستگار داره گفته این دخترت مال پسر منه
حق نداری سریع شوهرش بدی حالا هم اومده انگشتر آورده براش به همه هم از دم همینو میگفت 😂😂😂
شگردش بود
همه هم ول میکردن میرفتن دیگه چیزی نمیگفتن.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
برای اون خواهر عزیزمون که پسراش اذیتش میکنن وشوهری ولش کرده
سلام به مدیر کانال انشاءالله هرچی از خدا میخوایی بهترشو بهت بده و سلامی دارم به
دوستان خوبم خیلی جمع خوبی داریم خدارو شکر من خیلی از تجربیات دوستان استفاده میکنم
برای اون خواهر عزیزمون که پسراش اذیتش میکنن وشوهری ولش کرده
خواهر عزیزم به نظر من بچه هاتو یه مدت بذارشون تنها باشن حتما بهتر قدر دان
مامانشون میشن خودتم برو پیش شوهرت بهشم بگو من بچه هارو به خاطر تو گذاشتم اومدم کنار تو باشم مطمعن
باش شوهرتم مثل اوایل ازدواجتون میشه حالا مثل اون موقع نشه حتما رفتارش بهتر
میشه به امید خدا خیلی برات دعا کردم انشاءالله خدا خودش آرامش به هممون بده مخصوصا شما خواهرگرام
اسم منم باشه کنیز حضرت زهرا(س)
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام شب همگی خوش🌺برای خانمی که گفتن بچه ی سه سالشون حرف نمیزنه
وهیچ مشکل شنوایی نداره ،خیلی براش دعا کردم،خواهرم جای هیچ نگرانی نیست
وبستگی به ارث داره ،ما تو فامیلامون کلا بچه هامون دیر حرف میزنن نوه ی عموم تا ۶سال حرف نمیزد ویکدفعه زبون باز
کرد ،حتی یکسال دیر رفت مدرسه گفتنش بایدمدرسه استثناعی بره ،پسرخواهرم
چهارسال وچندماهه شد وحرف زد حتی به شوخی دوراز جون بچه اتون بهش میگفتن
پسرت لال هست الان خداراشکر حرف میزنه وخیلی شیرین زبونه،شماهم اگه
دکتر بردید ومشکل شنوایی نداشتند نگران نباش ان شالله چندماه دیگه خبر خوش حرف زدنش وبه ما بدهید 🌺🌺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... 🍃
گفت : میای ؟
متعجب نگاهش کردم و گفت : بشینیم صحبت کن ...فـ ــ ـرار نکن ...
خندیدم و گفتم: اهل فــ ــ ـرار نیستم...
کنار کشید داخل رفتم و گفتم: حرفهاتو با مهردخت شنیدم...البته ناخواسته ...
صندلی رو برام جلو اورد و گفت : الان تو شرایطی نبودم که بتونم باهاش صحبت کنم ...
لبخند زدم و گفتم : پس چه خوب برای من فرصت داری
_ تو فرق میکنی ...
حرفش برام شیرین بود و لـ ـ ـدت بردم ...
روبروم نشست و گفت : چرا اومدی اینجا ؟
چی میگفتم و چطور میگفتم اتـــ ــ ـیش اون عشق لهـ. ـ ـنتی داره وجودمو میسـ ــ ـورونه ...
یکم مکث کردم و گفت : مهردخت و من هر دو شرایط مساعدی داریم ....
فردا بعد مراسم با مادرش صحبت میکنم و پس فردا یه عقـ ـد ساده داشته باشیم و بیاد اینجا ... اردشیر رک صحبت کرد و من فقط پلک میردم ...
_ حق با مهردخت بود اونوقت مادرم نزاشت و الان که چیزی نمیتونه جلومو بگیره...
اون میتونه هم مادر خوبی برای بجه هام باشه هم همسر خوبی برای من ...
بغض داشت خفه ام میکرد و پاشنه پامو تو پایه صندلی فــ ــ ـرو کردم و گفتم : چه خوب ...
_ اره خیلی خوبه ...تو بگو از شیراز از پدرت از بقیه ؟
نخواستم حرف بزنم و گفتم: همه چیز خوبه ...
_ خداروشکر از تو خیالم راحته ...صمد که بدهکــ. ـاره و فــ. ــ ـراری ز_ن و بجه اش اوا _ره ان ...
عمو و زنعموت هم یه نون بخـ ــ ـور و نمـ ـ ـیر دارن ...
یه زمین داشتم دادم امسال کشاورزی کنن یکم از بار مشکلاتشون کم بشه ...
صمد همه چی رو بـ ـاخـ ــ ـت ...
_ زنعمو گفت خیلی غصه خوردم براشون ...
_ اونا تفــ ــ ـاص کــ. ــ ـناهاشون رو دارن میدن ...کم مصیبت رو شونه های تو نزاشتن ...
_ من از کسی خــ ــ ـرده نگرفتم ...
خجالت زده بلند شدم و گفتم : دیگه برم بخوابم ...
از کنارش میگذشتم که گفت : خاتون ؟
سلام گلی جووونم
منم وقتی شوهرم اومد خواستگاری ۱۷ سالم بود میخواستیم حرف بزنیم شوهرم
شروع کرد و بیشتر حرف میزد منم کلا کم حرف بودم و هستم
فکر کرده بود جوابم منفیه که هیچی نمیگم بهم گفت چرا هیچی نمیگی چرا همش سکوت کردی نکنه
نظرت منفیه منم سریع خودم رو جمع و جور کردم و گفتم نه نه این چه حرفیه سکوت
علامت رضاست هیچی دیگه همونجا خودم رو لو دادم😐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿