eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... ‌🍃
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃 زندگی نازخاتون.... ‌🍃
یکم مکث کردم و گفتم : فرشاد چی میگی؟ نامزد کجا بود ؟‌ _ من چه بدونم‌...ولش کن بیا بریم خونه ما ...البته خونه عمو، ما بی خونه هستیم ... دلم ضعف میرفت برای اون همه روحیه شاد و قشنگش ... دستشو فـ ـشردم و گفتم : نمیتونم بیام‌... میریم عمارت و اگه پدرم قبول کنه برگردیم شیراز ... _ اینطوری که نمیشه ... با دلخوری گفتم: صمد کجاست ؟ _ خبرشو بیارن ...نمیدونی چطور رسـ ـوامون کرد ... خوش بحالت اسم پدر بودنش از رو تو برداشته شد ... مامانمو باحـ ـ ـته بود ...با بدبختی زمین دادیم هر چی بود دادیم مادرمو نجات دادیم .. اـ هی کشـ ـیدم و گفتم : خودت چیکار میکنی ؟ _ چیکار میتوکم کنم؟ نه ز_نی نه بجه ای ... به بازوش زـ دم و گفتم: حالا زوده ... _ وا ناز خاتون پدرم همسن من بود تو و منو داشت ‌... فرشاد همه جوره خوشحالم میکرد .‌.‌. یکساعتی با هم بودیم و پیاده تا عمارت با هم رفتیم‌... نسبت به پدرم خیلی سرد رفتار میکرد و بهش حق میدادم ... مهمونا میرفتن و ار_ باب با اون لباسهای سـ ـیاهش جلوی درب ایستاده یود ... به احترام تک تک دست میداد و تشکر میکرد و برای مردم تنـ ـگ دست بسته های کمکی تهیه کرده بود ... برای خیرات سوری چه کار قشنگی بود ... به طاهره سفارش کردم‌ برای زنعمو و زن بابام بیشتر بزاره و اونم با دل و جـ ـون کیسه های اونا رو چند بـ ـاره پر میکرد و دلم خوش بود که حداقل یک ماه سر گرسنه رو بالشت نمیزارن ... داخل اتاق کنار خاله رفتم و گفتم : خاله توبا ... به من نگاه کرد و گفت : جانم خاتون؟ از محبت دیر هنگامشم خوشحال بودم و گفتم: ما باید بریم اخرین غمت باشه ... جلو رفتم صورتشو ببـ ـ ـوسم که گفت: سیـ ـاه مهردخت رو بپوشم... اردشیر یهو زــ ده به سرش تا دیروز نمیخواستش امروز خواب زــ ده میشه میگه فردا عقدش میکنم .‌.. همونطور که نزدیک گوشش بودم گفتم : اردشیر خودش خواسته ؟ _ کاش نمیخواست ... من و خاله توبا اولین بار بود با هم درــ د و دل کردیم و اون گفت و من دلم ســ ـوحـ ـت و من گفتم اون دلش ســ ـوحـ ـت.... برای خداحافظی بیرون رفتم و پدرم منتظرم بود .... هنوز بهش نرسیده بودم‌ که گفت : نمیتونیم بریم ....
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ایده گروه دونفره 💑
ایده گروه دونفره 💑 برای اجرای این ایده کافیه یه گروه درست کنید که تنها عضواش شما و همسری باشید👫 از متن های زیر میتونید استفاده کنید 👇🏻 با سلااااام🙋 خدمت جناب آقای همسر 👱🏻 با توجه به اینکه امروز دنیای مجازی جزء کوچیکی از زندگیمون شده و اینکه در هر حالی، دعوا😏 قهر😡 شادی 😃 و ناراحتی😞  همچنان در کنار هم باشیم... برای این گروه عاشقونه دونفره،البته با اجازه جناب آقای همسر، یسری قوانین تنظیم 📝📌📚میکنم که امیدوارم 🙆خوشتون بیاد شوشوجان😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii شما بگید چیکار کنم
سلام گلی جون .سپاس که ما رو دورهم جمع کردی .گلم منم مشکلی داشتم که از دوستان راهنمایی میخام.شوهرم قبل از ازدواج بامن باخانمی عقدکردن بنابه هر دلیلی‌ باهم نساختند وجدا شدن .البته من تا چندسال پیش اصلا خبر نداشتم قبلاً ازدواج کرده .این خانمم ازدواج کردن دوباره وبازجداشدن .الان برادرشوهرکوچیک من رفته با ایشون آشنا شدن وقصدازدواج دارن .من اصلا دوست ندارم کلا باهاشون رفت وآمدداشته باشم ومادرشوهرمم میگه عیدبیاین خونه ما واوناروهم دعوت کرده .خودم میشناسم نمیتونم تحمل کنم وکارم باشوهرم به دعوامیکشه یابایدگیس اون تو مهمونی بکشم ‌.چیکارکنم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خاطره جذاب خواستگاری‌‌‌
امروز توی مراسم تشیع جنازه عموی بابام بودیم یک اقاپسری اومد از کنار من رد شد همش نگاهش به من بود رفت پیش خانومی که اون سمت قبر واستاده بود‌ بالای قبرکه رسید پاش پیچ خورد افتاد تو قبر شلوارشم پاره شد. برگشت به من گفت بخاطر اینکه شمارو نشون مامانم بدم هول کردم ☹️☹️ +نتیجه اینکه تو قبرستون مورد پیدا کردین حواستون به قبرای خالی باشه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii همه ی سختی ها بدوش منه...
نمیدونم شاید دردودل من براش راهی باشه من مدت زیادی نیست ازدواج کردم اما زود صاحب فرزند شدم تو زندگی سختی های زیادی داریم که قرار بود از طرف خانواده همسر برطرف بشه طبق قراری که گذاشتن روز خواستگاری ولی هیچ و پوچ شد الانم که مدام همسرم باید در خدمتشون باشه و من همش دست تنهام سختی ها همش به دوش منه مادرشوهرم بسیار خودخواه و بد ذاته نسبت به من حسوده و پاشیدن زندگی پسرش از خداشه میگین چیکار کنم ؟ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خاطره جذاب خواستگاری‌‌‌
دوران آشنایی با همسرم رفتیم رستوران. لازم به ذکره که خیلی کم خوراکم و همیشه ته برنجام میمونه، ولی خب چون میخام اسراف نشه همیشه ظرف میگیرم میارم برای جوجه های تو باغ، خلاصه شوهرم پرسیدن برنجا رو میخواید چیکار بکنید؟ منم گفتم میخوام ببرم برا جوجه ها ایشونم گفتند از این به بعد دیگه برنجات موند نمیخواد ببری برا جوجه ها، من هستم میخورمشون😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿