قسمت بیست و نهم
اما خانم جان گفت،حتی نمیخواهم اسمی ازاو
بشنوم ....
منو آسیه کاملا متعجب بودیم باورمان نمیشد
خانم جان این حرفها رازده باشه ..کسی که یک عمرمرابه خاطراینکه نوه پسربرای اونیاورده بودم شماتت میکرد چطورالان حتی
دلش نمیخواهداسمی ازنوه پسری رابیاورد..
خانم جان به آسیه گفت ،تمام مال واموال پدربزرگت به نام من هست وامروزمیرویم
تمام اموال رابه نام تو میکنم باغ ،عمارت،
زمینهای کشاورزی ،وحتی تمام طلا وجواهرات
م رابه تومیدهم من نمیخواهم زحمتهای که پد
مادرت برای من کشیده اند بدست کسی برسد
که حتی یک لیوان آب دست من نداده ...
من انها رانمیشناسم ونمیخواهم که بشناسم
برویم تکلیف اموال پدریت راامروزمشخص
کنیم که هیچ محکمه وقانونی نتوانه ازتو حتی یک هله پوک دریافت کنه...
خانم جان باوکیلش تماس گرفت وتمام امورات ارث ومیراث را به اوسپردوگفت ،
اگردردادگاه مراخواستن حتما میایم و وکالت به دخترم میدهم که خودش به امورات من
رسیدگی کند
آسیه ومادربزرگش چندروزکارهای اداری را
انجام دادن حتی دردادگاه هم حضورداشتند
و ،وکیل خانواده سرهنگ زاده نتوانست
اعتراضی کند وتمام اموال به نام آسیه شد...
من ازاینکه خانم جان بااین کارش ازمن ودخ
ترم قدردانی کرده بود خوشحال بودم ولی ته
دلم میخواست ،پسرهمسرم راببینم واگه واقعا
احتیاج به پول داشت به اوهم کمک میکردیم.
اما آسیه اصلا موافق من نبود وگفت ،مادرجا
ن توچه دل بزرگی داری ؟
بااینکه انها درحق تو بدی کردن بازهم میخوا
هی ترانها حمایت کنی واقعا ترا درک نمیکنم.
گفتم ،آسیه جان اون پسرنه پدرداره نه مادر
شاید به کمک تو احتیاج داشته باشه ودرضمن
هرچه باشه بردارتومحسوب میشه ،تو دلت نمیخواست همیشه یک خواهروبردارداشته باشی؟؟
آسیه گفت ،اگه توبرایم خواهریابردارمیاوردی
قبول میکردم ولی به قول خانم جان ازاون اجنبی ها خوشم نمیاد...
یکی دوهفته دخترم درایران بود ودوباره برای
ادامه تحصیلش به آمریکا رفت...
حالا تماسها ازطرف خانواده پسرهمسرم شروع شده بود وخانم واقای سرهنگ زاده
دست بردارمن نبودن ومدام مراتحدید میکردن که شما ازیک پیرزن که هوش وحواس درستی نداره سواستفاده کردین واموال پدربهادررابالاکشید
ید...
من گفتم ،خانم درکمال صحت عقل اینکارراکرده واگراعتراضی دارید باوکیل خانم بزرگ صحبت کنید.
ازخواب بیدارشدم توحیاط خونه انچنان سروصدایی به پا شده بودکه گویی توپارک
کودکان خوابیده بودم
ازپشت پنجره بهترین تابلوی دنیا رامیدیدم
سه تا دخترقدونیم قد کنارحوض بازی میکردن مادرشان هم کنارانها مثل بچه ها سر
وصدا میکرد...
پنجره رابازکردم دادمیزدم سلام خوشگلا چه
خبرتون سرصبحی اینهمه سروصدا میکنید؟؟
سه تا دخترا اومدن کنارپنجره من دادمیزدن
شیرین جون بیا توحیاط بیا اب بازی کنیم..
آزیتا ،آناهیتا،آتوسا،نوه های گل من بودن که
برای تفریح یکماه اومده بودن ایران آسیه درسش تمام شد ودکترای خودش راتخصص زنان وزایمان بود را میگیره وهمانجا با آرش یکی ازهم دانشگاهیش که او دکتروتخصصش مغزواعصاب بودازدواج میکنه وداری سه فرز
دخترمیشه وبرای هربارزایمانش من به آمریکا
میرفتم اما هرچه آسیه میگفت ،مادرجان همین جا پیش مابمان قبول نمیکردم وبعدازشش ماه دوباره به ایران بازمیگشتم
خانم جان سه سال بعدازاینکه اموال رابه نام
آسیه کردازدنیا رفت...من خیلی تنهاشده بودم ولی هربارکه آسیه ودخترانش به ایران میامدن دنیای ازشورو
شوق زندگی راباخودشان میآوردند...
وهمچنین بهادرهم بعدازمرگ پدربزرگ ومادربزرگش تنها میشه وازآسیه میخواد
به عنوان خواهربزرگتردرکناراوباشه...
علی رغم میل باطنی دخترم که هیچ احساسی
به بردارش نداشت وبرای اذیت وازاری که پدر
بزرگ ومادربزرگش برای مادرست کرده بودن
اسیه میل ورغبتی به بهادرنداشت اما من از
آسیه خواستم بااوارتباط برقرارکند وهوای او
راداشته باشد..
بیست سال ازمرگ همسرم میگذرد ومن به
داشتن نوه ها ودختروداماد خودم دلخوشم
بهادرهم مثل پسرنداشته ام میدانم ویکی از
دخترهای خوب فامیل رابرایش درنظرگرفتم
که باآمدن آسیه برای اوامشب به خواستگاری
میرویم وامیدوارم هرچه زودتراین پسرسرو
سامان بگیرد ودرهمین خانه بامن زندگی کنند
بهادرهم دکترای دندانپزشکی داره ودختری که
برای اودرنظرگرفتیم اوهم دبیر وبزودی عروس موردعلاقه خودم رادرکنارخودم خواهم داشت وزندگی همچنان ادامه دارد.....
پایان
از همراهی شما عزیزان نهایت سپاس وقدردانی رادارم
امیدوارم بارمانهای بعدی بازهم درخدمت شما
مهربانان باشم البته به شرط حیات
وهمه شمارابه خدای بزرگ میسپارم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام، در مورد آقائی که گفتن خانومشون از مهمون یهوئی و سرزده خوششون نمیاد.
سلام، در مورد آقائی که گفتن خانومشون از مهمون یهوئی و سرزده خوششون نمیاد. منم همین طور هستم.
دوست دارم از قبل بدونم مهمون دارم. تا حالا چند بار شده رفتم حموم تا شیر آب رو باز کردم مهمون رسیده، حالا نه میشه بیای بیرون نه میشه نیای. یا مثلا وقتی بوده
مهمون اومده، میوه که هیچ، حتی یه قندون قند تو خونه نبوده که چای درست کنم.
یا یه دفعه زنداداشم پاش شکسته بود و تو گچ بود. بنده خدا حوصلش سررفته بود اومدن خونه ما و پاش دراز بود. نیم ساعت بعد برادر شوهرم و خانوادش سرزده اومدن و باعث شد
که زنداداشم اذیت بشه و زود رفتن. حالا با این همه وسیله ارتباطی مثل موبایل و تلفن خب از قبل خبر بدن
، مگه چی میشه. من وقتی مهمون سرزده برام میاد اصلا از مهمونی لذت نمیبرم. مخصوصا وقتی خونه به هم ریخته باشه. آقای محترم سوره نور
حالا دقیقا آیاتش یادم نیست ولی فکر کنم آیه ۲۸ یا ۲۹ باشه (حالا یه آیه قبل و بعدش) رو بخونین.
میگه برای وارد شدن به خانه دیگران باید اجازه بگیرید. و حتی اگه بی اجازه رفتید و به شما گفتند برگردید، برای شما بهتره که برگردید.
حالا مگه چقدر خرج داره، مهمون قبلش خبر بده و بیاد؟ به نظر من حق با خانومتون هست.
البته من از تجملات خوشم نمیاد ولی دوست دارم مهمان با اطلاع قبلی بیاد.🌹
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🕊🍃🍃🍃🌹🍃🍃🍃🕊
جانا سخن از زبان ما میگویی😁
از قضای روزگار من هم مثه همسر شماهستم میدونید چرا؟
چونکه اول مردی دارم به شدت بی خبر سرخوش ودلی بسیار بزرگ به قد دریا
یعنی کاملا از محتویات منزل بی خبر مهمان دعوت میکنه
بیشتر هم موافق خانواده من هست ولی من به شدت حرص میخورم و عصبانی میشم
یه سریالی بود 🧐
میهمان مامان دقیقا بیشتر اوقات من جای نقش اول اون خانم فکر میکنم گلاب آدینه هستند واون آقا هم همسرم 😩
وای چهکنم از دست بیفکری همسرم
الان دیگه خانوادم خبر دارن واگه همسرم تعارف بزنه وچادر کشونشون کنه بازم بی اجازه من جدی نمیگیرن موضوع رو
چون دیگه میشناسن همسرم رو
این خیلی خوبه که آدم مهمون نواز باشه اما به شرطی که باعث آزار نشه
خانومها توتمیزی منزل پذیرایی از مهمان کمی حساسند به همین خاطره که دوست دارن مهمونی ها بی نقص باشه
درک کنید الصفا
گلیم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
اینو برای اون خانمی مینویسم که میگه برید به مادر شوهر کمک کنید تا از شما پیش پسرش تعریف کنه
اینو برای اون خانمی مینویسم که میگه برید به مادر شوهر کمک کنید تا از شما پیش پسرش تعریف کنه
نه عزیزم از این خبرها نیست و این نسخه رو نمیشه برای همه پیچید.
من۳۰ ساله ازدواج کردم ، هم مادر شوهرم و هم مادر شوهر دارم . مادر شوهرم منو فقط یه چرخ خیاطی میبینه چون از اول براش خیاطی کردم و هیچوقت هم از من پیش پسرش تعریف نکرده ، بلکه همیشه انتظار داره بریم و همه کارهاشو انجام بدیم.
چند نمونه از الطاف مادر شوهرم:
یه باره رفت زیارت و پارچه چادر مشکی آورد و چون من دختر ندارم به من هیچ پارچه نداد بلکه دوتا پارچه چادر رنگی آورده بود که گفت یکیش واسه دخترم و اون یکی رو ببر برای من بدوز بدون هیچ خجالتی
ویا هر وقت بیرون منو میبینه سریع از زیر بغلش تیکه پارچه در میاره میگه ببر دستگیره بدوز.
یه بار رفتم خونشون داشت یه چیزی میخورد ، اصلا نگفت چه خوب شد اومدی بیا از این بخور ، زود گفت چه خوب شد اومدی بیا پرده های ما رو بنداز.
و نمونه های زیادی هست.......
عزیزان هرجور خودتون رو تو خانواده شوهر جا بندازید همون و حتی بیشتر از اون رو از شما انتطار دارن.
ما عطای این تعریف کردن رو به لقای کار کردن بیش اندازه میبخشیم 😉
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
در جواب این خانم بیوه چ کسی گفته زن بیوه ازدواج نکنه هر کسی با آدم در موقعیت خودش باید ازدواج کنه اصلا نه ازدواج دوم
نه ه رزگی و نه خ یانت هیچ کدام در شان فرد درست نیست همه زنان بیوه ازدواج کرده اند
ولی نه آوار شدن روی زندگی زنی دیگر هر زن یا دختری هم با فرد متاهل ازدواج کرده جز نابودی چیز دیگری نصیبش نشده
چون هر کس زندگی و آسایش زنی دیگه رو نابود کرد در آخر خودش نابود شد اصلا شما معنی ازدواج رو با گمراهی اشتباه
گرفتید به چ قیمتی هیچ کس آرامش زندگی اش رو به فرد خی انتکار نمی فروشه بچه هایی رو بودن پدر نمی کنه
اگر این طور بود همان مجرد می موند بهتر نبود زن بیوه درست باشه راه درست بره
حتما حتما خواستگارهای خوب متناسب با موقعیت زندگی اش پیدا می کنه خدا و
بندگان خدا هم کسانی رو که باعث نابودی دیگ آن میشن لع نت و نفرین می کند اگه قبلا هم بوده از روی ظلم و هوس بوده با تشکر
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من همونی هستم که گفتم هفتم پدرم ،سر مزار دچار درد شدید در کمر شدم
سلام ودرود خدمت شما گلی خانم و تمام همگروهی های بزرگوار 💐
من همونی هستم که گفتم هفتم پدرم ،سر مزار دچار درد شدید در کمر شدم
و از اون سال با وجود مراجعه به دکترهای متعدد همچنان درد دارم😣
چند نفر از عزیزان محبت کرده بودند و گفته بودند مشکل من را داشتند و پیش دکتر
رگ گیر رفتند و خدا را شکر خوب شدند
خواهش من اینه که لطفاً اسم و آدرس
دکتری که مراجعه کردید و نتیجه گرفتید در کانال بفرمایید تا من هم مراجعه کنم
بلکه از این درد وحشتناک که واقعاً آسایش رو ازم گرفته نجات پیدا کنم
امیدوارم خدا خیر دنیا و آخرت به شما عطا کنه و همیشه تنتون سلامت باشه انشاالله 🤲
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿