دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پسرم فوتبالیست خوبیه ۱۳سالشه الان ۵سال هست که توی تیمهای ورزشی شهرمون بازی میکنه ولی....
سلام گلی جانم ممنون بابت گروه زیباتون چرا پیامای منو نمیزاری گلم..قسمتون میدم به آبروی حضرت زهرا این دفعه بزار بخاطر خدا..پسرم فوتبالیست خوبیه
۱۳سالشه الان ۵سال هست که توی تیمهای ورزشی شهرمون بازی میکنه ولی متاسفانه هر تیمی که میره اون تیم خودبخود
ضعیف میشه و میبازه برای خودمون ثابت شده حتی دوستاشم بهش گفتن نحسی.
.هر تیمی میری اون تیم ضعیف میشه و میبازه روی روحیه پسرم خیلی تاثیر گذاشته ناراحته با غم و غصه گفت مامان نمیدونم چه حکمتیه..
این در حالیکه پسرم تو شکمم که بود هنوز نیومده برای زندگیمون پراز خیر و برکت بود صاحب خونه شدیم ماشین و خداروشکر تمام
مشکلات زندگیمون حل شدن الان دارم با بغض تایپ میکنم شماروبخدا راه حلی چیزی اگه بلدید بگید بخاطر دل پسر عزیزم ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
✍..گاهی من آنقدر درگیر پست ها و متن هایم در صفحات مجازی می شوم؛
✍..گاهی من آنقدر درگیر پست ها و متن هایم در صفحات مجازی می شوم؛
_که از خواندن روزانه چند خط قرآن یا کتب روایی،غافل میشوم؛
_و در پایان روز،میبینم که حتی یک دهم وقتی که در فضای مجازی بودیم،در فضای قرآن و حدیث نفس نکشیدم...
_آنقدر که آنلاین بودم و اولین نفر پست های دیگران رالایک کردم؛
_به فکر نماز اول وقت نبودم...
_آنقدر که به فکر آبروی خود،و برانگیختن تشویق دیگران و تائید کردن هایشان بودم،
به فکر رضایت صاحب زمانمان نبودم...
_آنقدر در این فضا وقتمان را با انبوهی از جمعیت گذراندیم،فراموش کردیم تنهایی و غربت امام زمانمان را...
_آن چنان حضور در این فضا را برای خود لذت بخش کردیم،که کم کم غافل شدیم از لذت مناجات و درددل خصوصی با مولا.
چه خوبه که تو این فضا وقتمان را برای امام زمان خود بزاریم. مهدی را به دنیا معرفی کنید او تنهاست...
ان شاءالله ظهورنزدیک است 🤲
اگرهمگی یکدل ویکصدا برای ظهوردعاکنیم قطعا امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد 😭🤲
مبلغ امام زمان باشیم 🌸
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پدرمن ۱۳ سال از مادرم بزرگترند، انقدر باهم خوبند و درک متقابل دارند که تفاوت سنی زیادشان پیدا نیست...
پدرمن ۱۳ سال از مادرم بزرگترند، انقدر باهم خوبند و درک متقابل دارند که تفاوت سنی زیادشان پیدا نیست،
به طوریکه فکر میکردم اگر مرد بزرگتر (در حد ۱۰ سال و بیشتر) باشه، زندگی خوبی
میشه و مرد مستقل و پختهای پیدا میکنم. ولی در برخورد با خواستگارها
برعکس این موضوع را مشاهده کردم. دیگه نتیجه گرفتم: فقط سن را معیار قرار ندهم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
✅ﺑﺎ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺳﻤﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﯿﻢ :
۱ - ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.
۲ - ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ..
۳ - ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﯼ ﻓﻼﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ.
۴ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ.
۵ - ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺎﺩﯼ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
۶ - ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ.
۷ - ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
۸ - ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺎ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﻣﯿﺰﻧﺪ.
۹ -باور اینکه برای تغییر دیر است.
۱۰ -باور اینکه مشکلات ما غیر قابل حل شدن هستند.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
-آخه تا کی باید دندون رو جیگر بزارم؟ به خدا خسته شدم.
با بالا رفتن صدای سارا با ناراحتی روی تخت نشستم تا آرومش کنم. اما سارا جد کرده بود همین امشب جوابش رو بگیره. بهش حق میدادم، هر دو زابرا بودیم. نه اون زندگی داشت، نه من. دلم میخواست مثل تمام مردم، دست زنم رو بگیرم و باهاش زیر یه سقف زندگی کنم؛ اما به خاطر اسم تو شناسنامه ام مجبور بودم پنهون از چشم اغیار سارا رو صیغه کنم.
با محبت گفتم:
-عزیز دلم، چرا خلق خودت رو تنگ میکنی؟ گفتم که دارم سعیمو میکنم. به خدا هر کاری بگی کردم تا از شر این ازدواج قراردادی خلاص بشم؛ اما خودت که دیدی نتونستم. فکرشو کن چند ساله یه دل سیر خونوادمو ندیدم. چند ساله پامو از تهران بیرون نذاشتم مبادا آقام خفتم کنه و بساط عروسیمون رو راه بندازه. هرکاری فکرشو کنی کردم تا به همه نشون بدم از این زن فراری ام؛ ولی بازم راه به جایی ندارم. تو فکر میکنی تحمل این شرایط برای من راحته؟ تو رو دوست دارم اما نمیتونم مثل همه دستت رو بگیرم و سر خونه زندگیمون بریم. باور کن دارم سعیمو میکنم تا با بیمحبتی و بی اهمیتی کاری کنم که خودش خسته بشه و درخواست طلاق بده؛ ولی بدبختی از رو نمیره.
-پس تا کی باید منتظر باشم؟
-به خدا نمیدونم. خودمم کم آوردم. عمرم به خاطر این مراسم مسخره رفت.
-بس کن دمیر! بیست و شیش سالته. میخوای باور کنم نمیتونی برای زندگی خودت تصمیم بگیری؟ چرا مثل بچههایی که وابسته به پدرشون هستن، رفتار میکنی؟ یه نگاه به وضع و حال من بنداز. دلت به حالم نمیسوزه؟ به خدا هر وقت پا تو این خونه میذارم تن و بدنم میلرزه که نکنه همسایۀ فضول طبقه پایین به پلیس زنگ بزنه و به جرم کثافت کاری بگیرنم.
-چی میگی؟ غلط کرده هر کی به چشم بد بهت نگاه میکنه.
-دمیر آسمون ریسمون نباف. امروز دیگه کوتاه نمیام. اینجوری نمیشه. انتخابتو بکن: یا من یا اون. من دیگه حاضر نیستم مثل آدمهای دم دستی ازم استفاده کنی و من و زنت رو با هم داشته باشی.
کم مونده بود از حرص و جوش فریاد بزنم. این فکرها از کجا به سرش زده بود؟
-آخه این چه حرفیه میزنی؟ چند بار بگم چند سال پیش که فرار کرده بود مجبور شدم برگردم شیراز همونجا بود که آقام خفتم کرد و اسم نجلا رو تو شناسنامه ام آورد. هر چقدر جلز و ولز کردم فایده نداشت.
سلام برای خانم عزیزی ک عروس عمه ش هست عزیزم ناراحت نباش منم بخدا از دست
مادرم ایقد دلخورم ک سپردمش دست خدا خودش انتقام بگیره چون خیلی بین من وخواهر وبرادرام فرق میگذاره روزی نیست از دستش گریه نکنم وشکایتش پیش
حصرت زهرا زهرا نبرم.شاید بگین بی معرفتم درحق مادر ولی خدا میدونه ک چقدر بینمون فرق گذاشته ک روی رفتار بقیه تاثیر گذاشته. منم باشم دختر دل شکسته😭چ
خواهش میکنم پیام منو بگذارید تا دوستمون بدونن تنها نیست منم همدردشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿